eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
288 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
5.9هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
علی پناه همه خلق و تو پناه علی میان کوچه تویی یک تنه سپاه علی   علی کنار تو قد راست میکند یعنی وجود حضرتتان بوده تکیه گاه علی   حکایت تو و حیدر حکایت عشق است علی برای تو خورشید شد،تو ماه علی   همین یکی دو سه روزه نبوده قصه ی عشق به سمت فاطمه بود از ازل نگاه علی   میان شعله و آتش به فکر حیدر بود نگفت آه دل من که گفت آه علی   چراغ خانه ی حیدر بیا و رحمی کن به ناله های علی و شب سیاه علی   علی کنار تو جان میدهد نه در کوفه نجف که نیست مدینه است بارگاه علی
یاسی که شاخه اش به دو ضربه بریده شد افتاد بر زمین و دوباره کشیده شد   آه از نهاد عرش خدا هم بلند شد وقتی که غنچه با گل از این باغ چیده شد   مادر که رفت پشت در خانه ایستاد یک مرتبه صدای شکستن شنیده شد   شعله کشید از درمان آتشی و بعد این روضه های کرب و بلا آفریده شد   از این طرف که دست ید الله بسته شد قد چو سرو مادر از آن سو خمیده شد   هنگام بردن علی از آستان در یک قطره خون به روی عبایش چکیده شد   دستی نوشت فاطمه چندی مریض شد اما کسی نگفت که زهرا شهیده شد   طاقت می آورید بگویم برایتان هنگام غسل پهلوی مادر چه دیده شد؟   بازو کبود سینه کبود و بدن کبود از فرط گریه چشم حسین و حسن کبود  
هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت   نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه دستش براي مردم دنيا نمك نداشت   پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت   خم شد كه نان را بزند بر دل تنور بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت   دستش به گريه رفت كه نان را درآورد كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت   ناني براي سائل فرداي خويش پخت با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت    
    زمین گریه زمان گریه، تمام چشمها گریه صدای مادرم میآید از سجاده با گریه   چرا عجل وفاتی از قنوتش میچکد اینبار چرا پس با صدای قطعه قطعه، پس چرا گریه؟   چرا ایندفعه جای "جار ثم الدار"ِ دستانش به روی چادرش میبارد از هر ربنا گریه؟   دل معصوم وقتی بشکند کون و مکان بغض است که ماهی بین دریا و کبوتر در هوا گریه    صدایی از در و همسایه میآمد که یا حیدر بگو که فاطمه یا شب شود یا روز را گریه   پدر یک بیت الاحزان از کبود دردهایش ساخت و کار ما در آنجا روز و شب شد، یکصدا گریه   جلال او، جمال او، صفاتی از خدا دارد و با هر قطره اشک مادرم دارد خدا گریه   میان کوچه این ایام بی انصافی محض است که خنده سهم قنفذ باشد اما سهم ما گریه   نه، اشک مادرم ازقصه های غربت باباست فراوان ریخت از این دردهای آشنا گریه   علی را کار طوفانی زهرا خانه برگرداند شبیه رعد میغرید و مثل ابرها گریه