eitaa logo
هیئت بی‌بی رقیه(س) اراک
288 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5.8هزار ویدیو
96 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️بسم رب الشهدا و الصدیقین ♦️ 🔹چند بیتی تقدیم به تمام شهدا مخصوصا شهدای عزیزی که جانشان را در راه حفظ این خاک مقدس و دین خدا فدا کردند: لباسِ رزم به تن می کند جوان ِ وطن دفاع میکند از خاک و آسمانِ وطن عراق و سوریه تا سیستان و کرمانشاه خلیج و تنگه و دریایِ بیکرانِ وطن هدف، دفاع زاسلام و خاکِ ایران است مدافعان حرم یا مدافعانِ وطن سلام و عرض ِ ادب می کنیم برشهدا که خونشان شده در هرزمان،امانِ وطن همه به مادر سادات اقتدا کردند چه داغ ها که ندیدند مادرانِ وطن سلام ما همه بر آنکه مادرِ شهداست قرار ِ او شب جمعه زمینِ کرببلاست
تاج امامت است به روی سرشما خیل ملائکند به دور و بر شما قربان چهره ات که تجلی مصطفاست قربان آن صلابت چون حیدر شما ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند نام مرا عزیزخدا؛ یاور شما درزیرطاق صحن گوهرشاد حاضراست ازبهرخطبه خوانی تان منبر شما نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب لبخندامده به لب مادر شما آقا دعا کنید که در زندگی مان باشیم ای ذخیره حق یاور شما ای چشمه زلال الهی ظهور کن ماتشنه ایم تشنه لب کوثر شما فرموده ای که الگوی من مادر من است بااین حساب فاطمه شد رهبر شما کی ریشه کن کنی تو تبار یهود را ای جان فدای طنتنه ء خیبر شما بیرون بکش زخاک دوتاغاصب فدک این انتقام گشته به حق باورشما روز ظهور نعره زنی جدی الحسین کرببلاست چون هدف آخر شما 🔹
قصیده مدح و مرثیه امام رضا علیه السلام هنگامهٔ ظهورِ رئوفیّت خداست امشب شب ِ تجلیِّ یا ایها الرضاست لب وا نکرده حاجتِ یک عمر می دهد بیهوده نیست خنده به روی لبِ گداست در صحن انقلاب؛ نمازم درست شد تعظیم ؛ رو به گنبد سلطان رکوع ماست آقای مهربان به کسی "نه"نگفته است از دور هم صدا بزنم حاجتم رواست بوسیدن ِ ضریح؛ تقرُّب می آورد حتی نگاه کردنِ گنبد گِرِه گشاست مشهد ،کسی که یک شبِ خود را سحرکند او همنشین فاطمه در عرش کبریاست جاروکشان خانه سلطان ملائکند گرد و غبار ِ خانه آقام کیمیاست گرد و غبارِ این حرم از جنس تربت است باب الجواد وقت ِ غروبش چه با صفاست سوگند بر قدم به قدم راه ِ اربعین از خانه امام رضا راهِ کربلاست دربین حجره تاکه زمین خورد ناله زد آتش گرفته این جگرم ، دلبرم کجاست لب تشنه جان سپرد ولی نیزه ای نخورد هنگام دست و پازدنش سینه اش رهاست شب‌های جمعه مادر اگر داد می زند دیده تن ِ بدون ِ سری زیر دست و پاست من یک سوال از عمرِ سعد می کنم جای عزیز فاطمه در بین بوریاست حتی وحوشِ دشت همه آب خورده اند لب تشنه رأس شاه دوعالم به نیزه هاست از آن حسین ؛ قدرِ کفِ دست مانده بود فرمود خواهرش که ذبیحِ قلیلِ ماست ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش😭 یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش😭😭 هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت میکشد خود را به سویِ خانه مثلِ مادرش😭 رویِ خاکِ کوچه دنبالش اگر دقت کنی بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش😭😭 او زمین می‌خورد و میخندید بر حالش عدو😭 این هم ارثی بود که برده ز جدِّ اطهرش صحنۀ جان دادن او روضۀ مستوره شد😭 حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن😭😭 خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت😭😭 از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش کربلا بابا رسید امّا پسر افتاده بود😭😭 قلبِ شاعر آب شد در این سه بیت آخرش هر چه قدر آغوش خود واکرد اکبر جا نشد😭😭😭 تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش😭😭 تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت از چه آمد دست بر سر بین لشگر خواهرش😭 آنکه حتّی تارِ مویش را ندیده جبرئیل دست بُرده بر سرِ نعش علی بر معجرش😭😭😭😭 🔸شاعر: