eitaa logo
بغض قلم
645 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
320 ویدیو
35 فایل
هیچ چیز جای کتاب را پر نمی‌کند! هر روز اینجا دورهم چند صفحه کتاب می‌خونیم، اصلا هم درد نداره💉 📘 محدثه قاسم‌پور/کتاب‌‌ها: _پشت‌پرچم‌قرمز _شب‌آبستن _نمیری‌دختر ❌ارسال مطالب کانال بدون لینک، حلال است.
مشاهده در ایتا
دانلود
16.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه پنجم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: تا چندسالگی میشه نویسنده شد؟ 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آیت الله بهجت گاهی با لبخندی پر معنا می‌فرمود: (بعضی وقت‌ها انسان می‌بیند، یک حال خوشی دارد، حالت نورانی دارد! نمی‌داند علتش چیست. هرچه فکر می‌کند، هیچ علتی پیدا نمی‌کند. نه کار خاصی کرده، نه نماز خاصی خوانده، هیچ کاری نکرده است! نمی‌داند در کوچه‌ای، جایی، رد می‌شده و فقط به نحو گذرا حضرت (عج) از کنارش رد شده است. این نورانیت و حال خوش، به همین جهت در این شخص ایجاد شده است.) 📒کتاب حضرت حجت در بیانات آیت‌الله بهجت(ره)، ص ۵۴ 🆔 @bibliophil
joze-3_(parhizgar).mp3
14.4M
ترتیل جزء سه - استاد پرهیزگار 🆔 @ghasempour_mohadeseh
Tahdir joze3.mp3
4.16M
📖 (تندخوانی)، جزء سوم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @ghasempour_mohadeseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه ششم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: وسواس در داستان‌نویسی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil
تنگ ماهی/ به قلم خانم الهام احمدی بعد از تحویل سال همه خواب بودند. خودم خسته بودم، با زور چشمم را باز نگه داشته بودم.‌از شدت خستگی زیاد، خوابم نمی‌برد. در جایم، می‌چرخیدم تا برای یک ساعت هم که شده بخوابم! اما نشد. بلند شدم، برق آشپزخانه را روشن کردم. در کابینت پایین سمت گاز را باز کردم‌. یواشکی‌ کاسه‌ای برداشتم و سراغ یخچال رفتم. ظرف سمنویی که دو روز پیش با مامان پخته بودیم‌ به صورت آهسته برداشتم. دو قاشقی ریختم تا بخورم. تا به حال نصف شبی، پیش نیامده بود، چیزی بخورم. چشمم به هفت سین افتاد که یک تنگ گرد کوچک روی میز گذاشته بودم. یک مقدار که خیره شدم، متوجه شدم تنگ ترک خورده و آب زیادی رفته است. بیچاره ماهی‌ها رفته بودند ته تنگ. سریع ظرف پلاستیکی کوچکی که دم دستم بود آوردم نزدیک سفره هفت سین. تنگ گرد را به آرامی بلندکردم. سر تنگ‌ دستم بود که زیر تنگ‌ به یک‌ ثانیه نکشیده خرد شد. ماهی و سنگ‌ها داخل ظرف پلاستیکی ریخته شد. (راستی خوب شد که زود فهمیدم وگرنه دوماهی کوچک می‌مردند) خدا را شکر یک ظرف استوانه‌ای شکل داشتیم که بتوانیم ماهی‌ها را داخلش بیندازیم! در آن لحظه به ذهنم رسید، چقدر ما آدم‌ها می‌توانیم با یک حرف کوچک کاری کنیم که دل دیگران، مثل آن تنگ گرد ترک بخورد. و با تکرار مجدد آن حرف دلی را بشکنیم! چون دیگر مثل روز اولش نمی‌شود. "چقدر این روزها حس کردم، ترک خوردن و شکستن را" 🆔 @ghasempour_mohadeseh
۴.mp3
4.12M
📖 (تندخوانی)، جزء چهارم 🎤 استاد معتز آقایی 🆔 @ghasempour_mohadeseh
جزءچهارم.mp3
7.44M
ترتیل جزء چهار - استاد پرهیزگار 🆔 @ghasempour_mohadeseh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه هفتم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: مکاتب ادبی 💥 منبع؛ کانال تلگرام galimalva 🆔 @bibliophil