🙈نانخور مو پریشانها!
دو روزی هست که ناخور مو پریشانها شدهام. از آن جایی که ما نویسنده جماعت از همه جا سوژه برای نوشتن پیدا میکنیم، چشمم دوتا سوژه مشابه را در نانوایی گرفت.
اولی دیروز بود، در صف نانوایی سنگک.
صف شلوغ بود و یک ساعت وقتم را گرفت.
بعد از یک ساعت رسیده بودم جلوی کارتخوان نانوایی و میخواستم کارت بکشم. دخترکی مو پریشان بدون صف خودش را رساند جایی که من یک ساعت برای رسیدن به آنجا، ایستاده بودم. همه چپ چپ نگاهش کردند. من چیزی نگفتم و خشم خود فرو بردم.
دختر مو پریشان، کارتخوان را از دستم کشید. ۱۵۰ هزارتومان، پول یک تنور نانوایی را پرداخت کرد، به نیت اموات و رفت. من مانده بودم که چه راحت نان خور این مو پریشان شدهام.
امروز همین جریان در نانوایی بربری اتفاق افتاد. با این تفاوت که اینجا ده دقیقهای ایستادم و خانمی مو پریشان برای ۶۰ نفر کارت کشید و خودش توی صف ایستاد که دوتا نان هم خودش بخرد و به خانه ببرد. شاطر صلواتی از جمع برای امواتش گرفت.
خلاصه که دو روزی هست نان خور خانمهای مو پریشانی شدهام که به خاطر ماه مبارک رمضان و ولادت امام حسن مجتبی(عليهالسلام) و خشنودی اموات، دست به جیب شدهاند.
آقا راست میگفت، این مو پریشانها گاهی از من به ظاهر مذهبی، با خدا رفیق ترند.
روح اموات این دو مو پریشان از پریشانی به دور
#نویسندگی
🆔 @bibliophil
4_181315072352584658.mp3
3.83M
📖 #تحدیر(تندخوانی)، جزء هفدهم
🎤 استاد معتز آقایی
🆔 @bibliophil
بغض قلم
🦋جلسه شانزدهم آموزش داستان نویسی 🖌سعید فرض پور 📒موضوع این جلسه: ژانر و گونه 💥 منبع؛ کانال تلگرا
47.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋جلسه هفدهم آموزش داستان نویسی
🖌سعید فرض پور
📒موضوع این جلسه: داستان فانتزی
💥 منبع؛ کانال تلگرام
galimalva
🆔 @bibliophil
🌺معراج پیامبر و خلقت فاطمه (سلاماللهعلیها)
از رسول پرسیدند:(تو را چه بود که فاطمه را بوسه میدهی؟)
رسول گفت:(شب معراج، جبرئيل مرا در بهشت برد و سیبی به من داد. من بخوردم. حق فاطمه را از آن سیب آفریده است. مرا هر وقت که آرزوی بهشت بود، فاطمه را بوسه دهم. و فاطمه را از برای آن فاطمه نام نهادند که خدای او را و دوستداران او را از آتش دوزخ بازداشته است چنان که کودک را از شیر بازگیرند.)
📒کتاب قاف/ یاسین حجازی/ نشر شهرستان ادب/ ص ۳۱۰
#هفدهم_رمضان
#معراج
#پیامبراکرم
#ماه_مبارک_رمضان
🆔 @bibliophil
#وصف_مطالعه
کتاب را که خواندم، دود از سرم بلند شد. باورش سخت و جانکاه بود. امیرالمؤمنینی که از کودکی در خانهی رسول خدا، در تمام جنگها و سختیها قد راست کرده و دم نزده بود. حتی پس از شهادت فاطمهالزهرا صبر کرده بود، چه دیده که در دو سال پایانی عمر لب به شکوه گشوده و از خدا طلب مرگ کرده است. آن هم در خطبه علنی.
کتاب الغارات شرح همین دوسال پر آشوب است. دوسال بعد از جنگ نهروان تا زمان شهادت امیرالمؤمنین، معاویه در این ایام بیش از همیشه غارت کرد و یاران علی (عليهالسلام) بیش از همیشه سستی و کوتاهی.
در هیچ دورهای از حکومت چهار سالهی مولا، علی(عليهالسلام) این مقدار غریب و تنها نبود.
الغارات را به توصیه شهید سلیمانی خواندم. شهید سلیمانی دربارهی این کتاب میگوید: (این کتاب الغارات را که قدیمیترین کتاب شیعه هست بخوانید، حتماً بخوانید، مقتل کامل است. اگر آن را بخوانید، امروز برای این حکومتی که در استمرار حکومت علی بن ابیطالب هست، آگاهانهتر و بدون تعصبات فردی و حزبی نگاه میکنیم، نظر میدهیم و دفاع میکنیم.)
#شب_قدر
#الغارات
#امیرالمؤمنین
#مقتدر_مظلوم
🆔 @bibliophil
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 توصیهی استاد پناهیان به مطالعهی کتاب ترجمهی الغارات/ با مقدمهی استاد پناهیان
🌸بخشی از کتاب:
خدایا من از آنها بدم میآید، آنها هم از من بدشان میآید، من از آنها خسته شدهام و آنها هم از من خسته شدهاند.
آنها من را به کارهایی وا میدارند که خلاف خلق و طبیعت من است، اخلاقی که برای من ناشناخته بود.
خدایا! بهتر از آنها را به من بده و بدتر از من را به آنها بده. خدایا دلشان را از ترس آب کن، آن چنان که نمک در آب حل میشود. خدایا! من آنها را نمیخواهم، آنها هم من را نمیخواهند. خدایا! مرا از دست آنها راحت کن و آنها را از من.
#الغارات
#امیرالمؤمنین
🆔 @bibliophil