📒دماغ کج، گارد باز
به نظر شما دَماغم کج نیست؟! حتما همهی شما الان نیاز دارید، به دَماغم نگاه کنید و از همهی زاویهها ماجرا را سبک و سنگین کنید. ولی از پانزده سال قبل تا امروز نه فقط دَماغم کج شده که دِماغم هم مثل سابق نیست. به قول جناب سعدی دِماغ بیهوده پختم و خیال باطل بستم.
همهچیز به پانزده سال قبل برمیگردد. مادرم از بیرون زمین، آخرین مسابقهی کاراتهام را نگاه میکرد. رقص پا جلو میرفتم و از حریف خوب امتیاز میگرفتم. نوجوانی بودم پر شر و شور که از دیوار راست هم بالا میرفتم. بعد یکسال گریه و التماس، پدر و مادرم اجازه دادند توی باشگاه ثبت نام کنم. پدرم ورزش رزمی را مناسب دختر نمیدانست و میگفت: ناقصات میکنند.
حریفم موهایش را سامورایی بالای سرش بسته بود و مثل وحشیها حمله میکرد. مسابقهی آخر بود، اگه میبردم هم خودم طلا میگرفتم و هم در ردهبندی تیمی، تیم باشگاه ما با این سه امتیاز، قهرمان استان میشد.
همهی چشمها به تاتمی وسط بود. مربی هی داد میزد، محدثه! گاردت رو سفت بگیر، اجازه نده بیاد جلو. مسابقه داشت تمام میشد. با فاصلهی خیلی کمی، جلو بودم و باد غرور توی دَماغم پیچیده بود که یک دفعه مشت دخترک سامورایی شبیه خوردن یک سوزن به بادکنک، بادم را خالی کرد. من درد را وقتی فهمیدم که اولین قطرههای خون از سوراخ دَماغم چکید روی لباس سفید. مامان بدو بدو پرید وسط تاتمی. داور مسابقه را نگه داشت و مداوا روی دَماغم شروع شد. از آن روز به بعد دَماغم کج شد. داور وسط به دختر سامورایی اخطار داد و همهی داورها پرچم قرمز همرنگ کمربندم را بالا بردند. مسابقه تمام شده بود. من با این مدال طلا، تیم باشگاهمان را به قیمت کج شدن دَماغم قهرمان استان کرده بودم.
دختر سامورایی رفت توی بغل مربی خودش. ولی مربی من اصلا سراغم نیامد. حتی موقع توزیع مدال هم نیامد. فقط مادرم بود که دلنگران نگاهم میکرد. مربی حتی با من عکس یادگاری هم نگرفت و وقتی دید خیلی پا پیچاش شدم فقط یک جمله گفت و رفت: کسی که گاردش رو جلوی حریفش باز میزاره برا من بازنده است!
آن مشت فقط دَماغم را کج نکرد، مسیر زندگی ورزشی من را هم در اوج منحرف کرد. من نوجوان بودم و انتظار این برخورد تند مربی را نداشتم. با کمربند مشکی دان یک برای همیشه بیخیال مربی و باشگاه شدم.
رسیده بودم به حرف پدرم که ورزش رزمی جز ناقص شدن چیزی ندارد. نشستم پای درس و مشق. هر وقت یاد حرف مربی میافتادم حرصم میگرفت و از کلمهی گارد هم متنفر شدم.
یکی از فامیلها که نظرم با او ۱۸۰ درجه فرق دارد، هر وقت سر مسائل سیاسی باهم حرف میزنیم، لبخند میزند که تو برخلاف بقیهی مذهبیها گاردت باز است و راحت میشود دربارهی همه چیز با تو حرف زد. سریع جبهه نمیگیری و من همیشه به اینکه باز بودن گارد خوب است یا بسته بودن آن، فکر میکنم.
چند سال پیش اینترنتی برای تلفنم گارد جدیدی انتخاب کردم. طبق سلیقهی همیشگیام امامرضایی بود و روی پاپ سوکت آن نوشته بود؛ اذن به یک لحظه نگاهم بده! دلم میخواست امامرضا گارد جلوی چشمهایم را بگیرد و لحظهای به نگاهی مهمانم کند. ولی آنقدر گاردم را دوست داشتم هیچ وقت آن را روی گوشیام ننداختم. شاید این تنها باری بود که کلمهی گارد را دوست داشتم. تا قبل اینکه دِماغم نسبت به کلمهی گارد تغییر کند.
چند روز پیش دلم شکسته بود و پیش خودم فکر کردم اینکه هی دوست داشتم یار اهلبیت باشم، جز یک فکر بیپایه و اساس، چیز دیگری نیست. من یک بار هم سورهی فتح را که آقا برای پیروزی جبههی مقاومت سفارش کرده بود، نخواندم. حتی یک تکه طلا به مردم فلسطین هدیه نکردم. انگار گاردم را حسابی بسته بودم به روی فلسطین. بعد چهطور دم از یاری اهلبیت میزدم؟
تا این فکر از دِماغم گذشت، استیکر آینهای نقشهی فلسطین که هدیهی سفارش کتاب خریدنم بود را بالای گارد مورد علاقهی گوشیام چسباندم. انگار گارد امامرضایی من کلکسیونی از دوست داشتنیهایم را پشت خودش جمع کرده بود.
قرآن را باز کردم تا حداقل برای یکبار هم که شده سورهی فتح را بخوانم؛ رسیدم به آیه آخر اینجا که مربی گفت: کسانی که با پیامبر هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید و با گارد بسته، و در میان خود مهربانند و گاردشان را باز میکنند.
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
یاد داستان صوتی که این شبها گوش میکنم افتادم؛ انگار در طول تاریخ هم ما آدمها همیشه از همین اشتباه باز و بسته کردن گاردمان ضرب خوردیم. یحییسنوار توی داستان خار و میخک از یاسر عرفات حرف میزد. روزی که رفت گاردش را در پیمان صلح اسلو باز کرد. اسرائیل را به رسمیت شناخت و برای گارد باز شدهاش جایزه صلح نوبل گرفت. بعدها یاسر عرفات میخواست دربارهی زمینی که دیگر برای فلسطین نبود، مذاکره کند. صوت را که گوش میدادم یاد گارد بسته یحییسنوار روی مبل خانهی لحظهی شهادتش افتادم. او آخرین تکهی گارداش جلوی دشمن را هم پرت کرد و بعد با دستی که از شدت زخم بسته بود، شهید شد. من تمام ماجراها را از پانزده سال پیش تا امروز با همین کلمهی گارد معنی میکنم.
شاید اگر مربی مثل دشمناش جلوی من گارد نمیگرفت و نکتهی درستش را لطیفتر میگفت امروز خودم هم مربی ورزشی، نوجوانهای شهرمان بودم و گاردم را جلویشان باز میکردم تا از بغلم بپرند بالای سکو. راستی حالا به نظر شما دماغم کجتر است یا دِماغم؟!
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَــــــــــرَ
شبۍ در عرش از تسبیح او افتاد یڪ دانہ
از آن دانہ بھشت آغاز شد، ریحـانہ ریحـانہ...🌿
🌸 ولادت مادر هستی رو به تمام شما همراهان عزیز بهخصوص مادرهای نازنین تبریک میگم.
#ولادت_حضرت_زهرا_مبارک
04.Nisa_.167-169.mp3
1.56M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۶۷ تا ۱۶۹ |
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا ۱۶۷
قطعاً كسانى كه كافر شدند و (با القاى شبهه و تهمت و تحقير) مردم را از راه خدا باز داشتند، به تحقيق گمراه شدند، گمراهى دور (از نجات).
إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقًا ۱۶۸
همانا كسانى كه كافر شدند و ستم كردند، خداوند بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايتشان كند.
إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا ۱۶۹
مگر به راه جهنّم، كه براى هميشه در آن ماندگارند و اين (عذاب و كيفر) بر خداوند آسان است.
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۵min
#قرآن
#نسا_۱۶۷ #نسا_۱۶۸ #نسا_۱۶۹
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
هدایت شده از بغض قلم
به مناسبت ولادت حضرت زهرا
هی میخوام براتون داخل کانال بله
پاکت قرار بدم....
چشم از کانال خودتون بر ندارید 😍
🆔 https://ble.ir/bibliophils
میشه دختر باشی و نور چشم پیامبر باشی!
میشه دختر باشی و پیامبر بوی بهشت رو از وجود تو استشمام کنه.
میشه دختر باشی و خوشحالی و ناراحتید باعث شادی و غم خدا و پیامبر بشه.
میشه دختر باشی و خونهات تنها خونهای باشه که درش به روی مسجد پیامبر بازِ.
میشه دختر باشی و پیامبر؛ شخص اول جهان، خم بشه برای بوسیدن دستهات!
میشه دختر باشی و پیامبر قبل و بعد هر سفر در خونهی تو رو بزنه و تشنهی نگاهت باشه.
میشه دختر باشی و خدا با تولدت بگه
ما بزرگترین نعمت رو به پیامبر دادیم؛
إِنَّا أَعْطَيْنَاكَ الْكَوْثَرَ
میشه دختر باشی و هر اربعین دنیا
دور پسر تو بچرخه...
میشه دختر باشی و یه جهان منتظر
گلنرگس تو باشه...
میشه دختر باشی و خدا بگه همه دنیا رو برای تو آفریدم؛ لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علیّ لما خلقتک و لولا فاطمة لما خلقتکما.
اگر شما نبودید، افلاک را خلق نمیکردم
و اگر علی نبود تو را خلق نمیکردم و اگر فاطمه نبود، شما دو نفر را خلق نمیکردم.
میشه دختر باشی و خدا کل خانوادهت رو به اسم تو معرفی کنه؛ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُک
خداوندا، بر فاطمه و بر پدرش و همسرش و فرزندانش و سر مستودع او (امامزمان) درود فرست، به وسعتِ علم بی نهایت خود.
میشه دختر باشی و امام عسکری بگه؛ ما حجّت خدا بر مردمانیم و (مادرمان) فاطمه، حجّت خداست بر ما.
امروز فقط تولد حضرت زهرا نیست.
تولد همهی دخترهایی که قرار بود
به جرم دختر بودن به دنیا نیان...
ولادت مهربونترین دختر هستی،
مادر آب و آینه مبارک همهمون ❤️
#ولادت_حضرت_زهرا
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
مادرم که روزی گهوارهام را تکان داد،
همیشه با دعایش دنیایم را هم زیر و رو کرد.
با افتخار مینویسم؛ نه در بودن که در
هر لحظه شدن هم مدیون مادرم هستم.
الماس زندگیم، روزت مبارک
سایهات تا ابد روی سرم❤️
#برای_مادرم
💐 عکس واس ما نیست.
04.Nisa_.170.mp3
1.91M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۱۷۰ | يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْرًا لَكُمْ ۚ وَإِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا
اى مردم! همانا پيامبر از سوى پروردگارتان همراه با حقّ (قرآن) براى شما آمده است. پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است و اگر (ناسپاسى كرده و) كفر ورزيد پس (بدانيد كه) آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست و خداوند، دانا و حكيم است.
🎤 آیتالله قرائتی
👇هر روز تفسیر قرآن: ۶min
#قرآن
#نسا_۱۷۰
#تفسیر_قرآن_صوتی
#کتاب
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils