دقت کردید:
هرسال ۲۲ بهمن
هی ما میخوایم بگیریم بخوابیم
راهپیمایی نریم، ولی این دشمنها انقدر
بیشعور بازی در میارن که دیگه نمیشه خوابید، امسالم که حسابی شور همهچی
رو درآوردن...
دشمنان اسلام، مرض دارید ما رو مجبور
میکنید بیایم پدرتون رو در بیاریم 🇮🇷✊
پدربزرگ راضی نبود. دوست داشت بچهها به تجربهاش احترام بگذارند و دست روی زانوی خودشان بگذارند، برای همین بچهها را دور خودش جمع کرد و گفت: حالا که فکر میکنید، مشکلات آبادی با حرف زدن با کدخدا حل میشود، بروید حرف بزنید ولی من خوشبین نیستم.
بچهها رفتند با کدخدا حرف بزنند، کدخدا یکی از نوچههایش را فرستاد. بچهها نوچهی کدخدا را که دیدند ذوقمرگ شدند و باهم رفتند برای قدم زدن.
نوچه گفت: باید مهمترین وسایل، تجهیزات و ثروت روستا را بدهید به کدخدا تا مشکلاتتان را حل کنیم. بچهها آب خوردن آبادی را هم گره زدند به امضای نوچهی کدخدا و هرچه گفت مثل بچهی خوب گوش دادند و قرارداد را خوانده نخوانده امضا کردند.
چندسال سر بچهها گرم وعدههای کدخدا و نوچههایش بود. مردم وسط میدان آبادی جشن گرفتند، رقصیدند که پول آبادی ارزش پیدا میکند و خوشبخت میشویم.
چندسال گذشت، مردم آبادی چشم انتظار بودند. ولی کدخدا قرارداد را پاره کرد و زد زیر همه چیز. خزانهی آبادی خالی شد و بچهها پول یک ماهِ شکم مردم آبادی را هم نداشتند.
چند سال بعد دوباره بچهها دور پدربزرگ جمع شدند و گفتند؛ باز میخواهیم با کدخدا حرف بزنیم، پدربزرگ گفت: این عاقلانه و شرافتمندانه نیست، دلیل تجربه.
بچهها رفتند به مردم آبادی گفتند: مشکلات آبادی تقصیر پدربزرگ است که اجازه حرف زدن با کدخدا را نداد.
مردم آبادی به پدربزرگ فحش دادند.
بچهها تنبلی خودشان را انداختند گردن پدربزرگ. پدربزرگ باز هم پای بچهها ایستاد و گفت: امید دارم که همین بچهها کمی از مشکلات آبادی را کم کنند.
#داستانک_پدربزرگ_آبادی_ما
_دلار ۹۰ تومن شده، نوش جون ساندیسخورها؟!
زن تا سوار تاکسی شدم، چپ چپ نگاهم کرد و با راننده بحث دلار بینشان داغ بود.
به داروهای مادرم توی کیفم نگاه کردم، دومیلیون و پانصد تومان ناقابل آبخورده بود، به جای هفصدتومان دفعهی قبل.
چه حرفی باید میزدم. اصلا مسئولین راهی برای دفاع از انقلاب برایم گذاشته بودند. راستش را بخواهید میترسیدم.
برف بیصدا میبارید. بغض هم به دیوار گلویم چنگ میزد. از این سکوت عذاب وجدان داشتم. چشمم دنبال قنادی میگشت تا برای ولادت پسر امامحسین شکلات بخرم و فردا ببرم توی راهپیمایی پخش کنم.
سرم ورق ورق مطالبی از کتاب استاد سنگری را مرور میکرد و عذاب وجدانم بیشتر میشد. قبل خواندن کتاب آینهداران آفتاب خیلی از علیاکبر امامحسین نمیدانستم. ولادتش امسال با روز پیروزی انقلاب یکی شده بود، شاید این تقارن بیدلیل نبود.
چشمم را بستم و جد مادری حضرت علیاکبر جناب عروه بن مسعود را تصور کردم. عروه از نظر چهره شبیه حضرت مسیح بود. انگار عروه بن مسعود را میدیدم، آمده پیش پیامبر و بعد از مسلمان شدن، يک خواهشی دارد. زانو زده بود پایین پای پیامبر و گفته بود: يا رسول الله، به من اجازه بده به طائف بروم و اسلام را تبليغ کنم.
پيغمبر دستش را گرفته بود و با چشمهای مهربان گفته بود: تو را میکشند.
عروه انگار راضی بود.
عروه را میدیدم، صبح روز بعد توی طائف، داشت اذان میگفت. صدای مسیحاییاش پیچیده بود توی کوچه و پس کوچههای طائف، اذان رسیده بود به اشهدانعلیولیالله که یک دفعه صدا قطع شد، چشمم را باز کردم، خون گلوی تیرباران شدهی عروه میچکید روی زمین.
قنادی نزدیک بود. من اگر حرف میزدم زن فقط شاید با نگاهش تیربارانم میکرد. دلم گرمای خون گلوی عروه را میخواست. آب گلویم را قورت دادم و گفتم: اینا داروهای مادرمه سه برابر شده.
زن مهربانتر نگاهم کرد و گفت: خدا لعنتشون کنه.
موش روی تابلوی قنادی را دیدم و گفتم: آقا جلوی قنادی پیاده میشم.
بعد رو کردم به زن و گفتم: قبلا نقشهی ایران شبیه شتر بود، الان شبیه گربه است، ما اگه با وجود دلار ۹۰ تومنی میریم راهپیمایی، چون میخوایم این گربه اندازهی موشسرآشپز، روی سر در این قنادی نشه، همین.
#عروه_بن_مسعود
#علیاکبر
#بهمن_پیروز
بغض قلم
_دلار ۹۰ تومن شده، نوش جون ساندیسخورها؟! زن تا سوار تاکسی شدم، چپ چپ نگاهم کرد و با راننده بحث دل
من رو باش برا کی روضه میخونم 😂
هدایت شده از بهشت ثامن الائمه
05.Maeda_.049.mp3
2.8M
🎧 تفسیر صوتی قرآن کریم
🌺 قسمت ۴۹ | وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ
و اينكه ميان آنان طبق آنچه خداوند نازل كرده حكم كن، و از هوسهاى آنان پيروى مكن، و بر حذر باش از اين كه تو را از برخى از آنچه خداوند بر تو نازل كرده منحرف سازند. پس اگر آنان (از حكم و داورى تو) روىگرداندند، پس بدان كه خداوند مىخواهد آنان را به خاطر پارهاى از گناهانشان مجازات كند، بى شك بسيارى از مردم فاسقند.
🎤 آیتالله قرائتی
👇تفسیر قرآن: ۹min
#مائده_۴۹
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
🆔 https://eitaa.com/bibliophil
🆔 https://ble.ir/bibliophils
6.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امسال تاریخها چه تقارن پیچ در پیچی خوردهاند. امروز روز شهادت ابراهیم هادی هم هست، پهلوانی که گرسنه و تشنه انتهای کانال کمیل محاصره شد و روبه روی دشمن ایستاد و خط را خالی نکرد.
شهید ابراهیم هادی روز جوان مبارک
تو شبیه جوان امامحسین
تا دیدی حق کدام طرف است
پروا کردی، پر وا کردی و پرواز تا آسمان
را برگزیدی...
✊ خط را به عشق تو خالی نمیکنم. 🇮🇷
#ولادت_حضرت_علیاکبر
#بهمن_پیروز
#ابراهیم_هادی