eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
170 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
90 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️شهيد گمنام 💛فرداي آن روز غرورآفرين(ساقط شدن هواپيماي عراقي)،با دو نفر و به وسيلة يك دستگاه جيپ براي ديده باني از ديدگاه فرماندهي لشكر و بررسي آخرين تحولات فيزيكي دشمن در نقطة مقابل يگانهاي جلويي، به خط مقدم راهي شديم. 🔹️هنوز يك كيلومتر دور نشده بوديم كه جنازة يك سرباز رزمنده در حدود80متري جاده، توجه مان را به خود جلب كرد. او در اثر بمباران شهيد شده بود.سربازي بلند قامت كه نيمه برهنه بر خاك افتاده بود و پاي چپش ـ آنچنان كه پيش از مرگ يكبار ديگر كوشيده بود برخيزد ـ بر زانو خم بود. قمقمة آبش آن سوتر بر خاك افتاده بود و تيغة سرنيزهاش در آفتاب برق ميزد. از كنار لب پاييني اش خون سرازير شده بود و پيكرش در حال تجزيه و زوال بود. 🔸️او سرباز گردان زرهي بود؛ زيرا كلاه قرمزش بيانگر يگانش بود. متعجب بودم كه چرا پيراهني به تن ندارد. از دور غرش توپها و موشكهاي زمين به زمين به گوش ميرسيد. 🔸️پس از خواندن، او را به قرارگاه تخليه كرديم تا هويتش را شناسايي كنند. دعا ميكرديم شناخته شود تا بي نام و گمنام به پشت جبهه فرستاده نشود. 🔹️ما هر روز شاهد عزيزانمان بوديم؛ ولي نميدانم چرا اين عزيز كه، بي كس و بي نام در گوشه اي تنها به شهادت رسيده بود، اينقدر مرا تحت تأثير قرار داد. از ته دل برايش كردم؛ براي تنهايي اش و براي خانوادهاش... کانال سردار شهید حاج علی حاجبی https://eitaa.com/bidaravelayat1
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️شهيد گمنام 💛فرداي آن روز غرورآفرين(ساقط شدن هواپيماي عراقي)،با دو نفر و به وسيلة يك دستگاه جيپ براي ديده باني از ديدگاه فرماندهي لشكر و بررسي آخرين تحولات فيزيكي دشمن در نقطة مقابل يگانهاي جلويي، به خط مقدم راهي شديم. 🔹️هنوز يك كيلومتر دور نشده بوديم كه جنازة يك سرباز رزمنده در حدود80متري جاده، توجه مان را به خود جلب كرد. او در اثر بمباران شهيد شده بود.سربازي بلند قامت كه نيمه برهنه بر خاك افتاده بود و پاي چپش ـ آنچنان كه پيش از مرگ يكبار ديگر كوشيده بود برخيزد ـ بر زانو خم بود. قمقمة آبش آن سوتر بر خاك افتاده بود و تيغة سرنيزهاش در آفتاب برق ميزد. از كنار لب پاييني اش خون سرازير شده بود و پيكرش در حال تجزيه و زوال بود. 🔸️او سرباز گردان زرهي بود؛ زيرا كلاه قرمزش بيانگر يگانش بود. متعجب بودم كه چرا پيراهني به تن ندارد. از دور غرش توپها و موشكهاي زمين به زمين به گوش ميرسيد. 🔸️پس از خواندن، او را به قرارگاه تخليه كرديم تا هويتش را شناسايي كنند. دعا ميكرديم شناخته شود تا بي نام و گمنام به پشت جبهه فرستاده نشود. 🔹️ما هر روز شاهد عزيزانمان بوديم؛ ولي نميدانم چرا اين عزيز كه، بي كس و بي نام در گوشه اي تنها به شهادت رسيده بود، اينقدر مرا تحت تأثير قرار داد. از ته دل برايش كردم؛ براي تنهايي اش و براي خانوادهاش... کانال سردار شهید حاج علی حاجبی https://eitaa.com/bidaravelayat1