eitaa logo
کانال سردار شهید علی حاجبی
170 دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
90 فایل
سلام ضمن خوش آمد گویی خدمت عزیزان منتظر راهنمایی و همکاری شما هستیم
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 🔹️آنان از هر سو به ما حمله ور شدند و ما را به باد كتك گرفتند. همگي از درد به خود مي پيچيديم. من و چند نفر ديگر زخمي بوديم و خون از زخمهايمان جاري بود؛ ولي عراقي ها و منافقين بي امان ما را مي زدند و دشنام مي دادند؛ 🔹️سپس دست و پاي ما را بستند. يكي از عراقي ها با فرياد مي گفت: «بايد ايرانيها را بكشم» كه تيري هم به سمت ما شليك كرد كه خوشبختانه به ما اصابت نكرد. همديگر را نگاه مي كرديم. تعدادي از دوستان نبودند و شايد در كناري به شهادت رسيده بودند. با حسرت و چشماني اشك آلود همديگر را نگاه مي كرديم و آن لحظه را خود مي دانستيم. 🔸️يك لحظه به فكر پدر و مادرم افتادم كه جسد ما هم به دست آنان نمي رسيد. نمي توانستيم روي پاي خود بايستيم. دقايق سختي بود. يكي از عراقي ها بالاي سر مي رفت و به سر و سينة آنان خالي مي كرد. 🔹️ما ديگر اطمينان حاصل كرديم كه بقية همرزمانمان شهيد شده اند. در همين زمان تعدادي عراقي با همديگر بحث مي كردند و حتي بر سر هم فرياد مي كشيدند. بعدها فهميديم يكي از عراقي ها مي خواست همة ما را در آنجا به رگبار ببندد؛ اما چند نفر ديگر مانع شده بودند. 🔸️در اين ميان كه او را از ياد برده بوديم را ديديم كه به سمت ما مي آيد. دست او باز بود و با زبان عربي داد مي زد و قسم مي داد ما را نكشند. مات و مبهوت مانده بوديم. اسير عراقي به فرماندهان مي گفت: «ايرانيها با من داشتند و هيچ صدمه اي به من نرساندند. به من آب و غذا دادند و با رفتار كردند.» و با قسم هاي گوناگون سرانجام آنان را قانع كرد تا ما را نكشند. 🔹️همگي با چشماني اشكبار از اسير عراقي كرديم. بغض گلويمان را مي فشرد و توان كلام نداشتيم. نگران به هر سو نگاه مي كرديم تا پيكر دوستانمان را كه هر كدام در سويي به شهادت رسيده بودند، ببينيم.منافقين بيشتر از عراقي ها ما را مي زدند. 💥چشمانمان را بستند و با مشت و لگد ما را مي زدند و بي رحمانه از هر سو حمله ور مي شدند. دخترها هم جمع شده، هر كدام چيزي مي گفتند و ما را سرزنش مي كردند كه چرا به جبهه آمده ايم. آنان ما را به چشم يك هموطن نگاه نمي كردند و ما را مي كردند... کانال سردار شهید حاج علی حاجبی https://eitaa.com/bidaravelayat1
🌷از روزی که از کوار عازم شدیم، در دیدبانی لشکر۱۹ فجر خدمت می کردیم. حدودا تا شهید شدن شهید فرهادی شش ماه پیش هم بودیم‌. هرچه از ، ، و این شهید عزیز بگویم ، کم گفته ام.من از عملیات کربلای چهار تا کربلای هشت با شهید فرهادی همراه بودم.شیرین ترین خاطره ی من از ایشان به شبهایی برمی گردد که با هم به سنگر کمین می رفتیم. شهید فرهادی بسیاری از را از حفظ بودند . در سنگر که می نشستیم ایشان دعاها را زمزمه می کرد و حالا من به برکت وجود این شهید عزیز را از حفظ می خوانم. هر جا دعای توسل به گوشم می خورد ، به می افتم و اشکم‌ جاری می شود.🌷 ✍ : آقای فیروز ملک پور همرزم شهید 🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷🇮🇷🌷