eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ : بـرادران من! خودرا دست ڪم نگیرید! دنیا و ابـرقدرتهای دنیا از لباس سبز مـا و اسم مـا میترسند و آن هم بخاطر ایمان درون قلب شماست! ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌷 🌷به نام خدا🌷 -سلام هانیه هستم. -14سالمه. میخواستم قصه تحولم رو براتون تعریف کنم. -قصه تحول من از اونجایی شروع شد که چند ماه پیش توی تلوزیون دیدم که برای کمک کردن به افرادی که به اعضا بدن احتیاج دارن میتونیم اعضای بدنمون رو اهدا کنیم البته بعد از مرگ🥀 من هم در این اهدا عضو شرکت کردم و کد ملی رو فرستادم که وقتی من هم مردم؛اعضای بدنم به کسانی که بهش احتیاج دارن داده بشه😊 من به پدر و مادرم هم نگفتم چون میدونم اگه بهشون بگم با این کارم مخالفت میکنن. -نمیدونم قصه تحولم از کجا شروع شد و چجوری شد. یک جا خونده بودم که چادی شدنت معنیش اینه که خودتو یک جا نشون دادی که امام زمان بهت کمک کرده تا چادری بشی😍 -چند ماه بعد از اینکه در اهدا عضو شرکت کردم؛یهو یک دختر خانومی اومد پیوی،و گفت:اگه خواستی توی این گروه عضو شو من عضو شدم،گروه شما بود😊 از اونجا از گروه و کارت خیلی خوشم اومد. -قبل از اون روز من چادری نبودم و بی حجاب بودم😔 ولی وقتی وارد کانالت شدم و کلیپ های چادرانه رو دیدم خیلی خوشم اومد از چادر؛البته قبلا هم خوشم میومد ولی وقتی وارد کانالت شدم؛عشقم به چادر دوبرابر شد و شدت گرفت🙃 -از اون موقع به بعد دیگه تصمیم گرفتم چادر بخرم و در تصمیمم خیلی قانع بودم. وقتی چادری شدم؛ عاشق مذهبی بودن شدم، از آقایون مذهبی خوشم اومد، عاشق چادرم و رنگ سیاهش شدم طوری که یکی از رنگ های موردعلاقمه، عاشق گلزار شهدا و شهدا شدم، عاشق امام زمان و خدا شدم، و عاشق شهادت. -من همه این ها رو مدیون شما هستم🌹 -همه این ها در چند ماه اتفاق افتاد جوری که خودم هم متوجه نشدم طوری اصلا باورم نمیشد. -من اولاش زیاد اهمیت نمیدادم ولی وقتی که یک اتفاقی برام افتاد کلا عوض شدم؛ عاقل تر شدم؛ شدم یک خانم مذهبی😌 -الان بیشتر از بودن با خدا و بنده خدا بودن لذت میبرم؛و از خدا تشکر میکنم که اون اتفاق برام افتاد که الان شدم یک دختر مذهبی از مذهبی بودنم لذت میبرم به خودم افتخار میکنم😌 -اگه اون اتفاق نمیفتاد من اصلا دچار تحول نمیشدم و یا کمتر مذهبی بودم. الان خدارو شاکرم که خدا راه درست رو بهم نشون داد و الان خیلی خوشحالم🙃 -از وقتی چادری شدم متوجه میشم افراد بهم بیشتر احترام میزارن و بهم میگن خانم😌 این خیلی خوشحالم میکنه😊 و میگم ای کاش زودتر چادری بودم😔 چند روز پیش رفتم پیش دختر عموم کلاس هفتمه و حجاب نمیکنه؛ بهم گفت:مامانش بهش گفته که از دختر عموت یاد بگیر ببین حجاب میکنه☺️ وقتی اینو بهم گفت انگار دنیا رو بهم دادن خیلی خوشحال شدم😊😍 خیلی ممنونم که داستان منو مطالعه کردین امیدوارم در شما هم تاثیری گذاشته باشه😊 خدانگهدار🤚 پایان🌹 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 از تا 🌸 🥺روایتی بسیار زیبا🥺 🌷پیشنهاد دانلود 🌷 ‌داستان تحول خانوم مشهدی "شهــ گمنام ــیـد
بخیر مے شود این             روزهاے دلتنگی ببین کہ روشنم از           یاد خوب لبخندت، شهــ گمنام ــیـد"
"بیداری مــردم "
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 و دوباره آقای کمالی با همان لحن پر از آرامش خودش گفت: - حتما همین طوره. اگه خد
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 چی رو؟ همین مساله خانوم ها رو در عربستان. - اگه بدونی ما در این سفرا چه چیزهایی دیدیم؟! به هر حال احتیاط شرط عقله. درسته اتفاق برای همه نمی افته، ولی وقتی، خدایی ناکرده افتاد، دیگه نمی شه کاری کرد. هومن متفکر به نظر می رسید. آقای کمالی قبل از رفتن از پیشش گفت: دیگه بیشتر از این توصیه نمی کنم. می دونم از عهده اش بر میای! | هومن بی هیچ کلامی فقط سرش را به علامت موافقت تكان داد. آقای کمالی هنوز کامل دور نشده بود که رضا سر رسید و با اشاره ای به کارت ها گفت: چه خبره. سه تا سه تا کارت می گیری ؟! هو من کارت ها را در جیبش گذاشت و مسلط گفت: تمال دو تا از دوستان هست. داخل بهشون می دم! -باشه. التماس دعا دارم. خوش بگذره. | ممنون. به طرف خانواده اش رفت و با همه روبوسی کرد. از پدر و مادر حلالیت طلبید. آیسل را محکم محکم به آغوشش فشرد و سر آخر به چشمان در اشک نشسته خواهرش لبخندی زد و اجازه داد مدتی در آغوشش بماند. به سالن انتظار وارد شد. با چشمانش چرخی در سالن زد. پیدا کردنشان سخت نبود با وجود آن طاهای شیطان که قادر بود در کسری از ثانیه، كل سالن را دور بزند. این بار هواپیما در دست نداشت، خودش هواپیما شده بود! دستانش را به اطراف باز کرده بود و صدای هو از خود در می آورد و با چرخیدنش موهایش در هوا به حرکت در می آمد، بامزه بود. لبخندی مهمان لبش شد. جلوتر نرفت. نیازی نبود. برگ برنده در دستانش بود! با فاصله، اما طوری که در دید باشد نشست.. کمی انتظار. می دانست زیاد طول نمی کشد. هر چه بیشتر، به هر حال تایم داشت، آخر داشت. با آسودگی لم داد و شروع به خواندن کاغذهای تبلیغی کرد. تا وقت پرواز چه قدر مانده بود؟! هنوز حکمت این را که چرا باید این قدر زودتر به آن جا بیایند را نمی دانست! شاید هم می دانست، ولی به هرحال می شد غیر از این باشد، وقت ملت که علف هرز نبود، شاید هم بود! پای چپش را روی پای راستش انداخت و خواست. هنوز به این که بعد می خواست چه کند فکر نکرده بود که . -سلام. صدای ظریف زنی بود. آشنا بود، نیازی به فکر زیاد نداشت. لبخند کاملا محوی از زیر پوستش گذشت، هنوز قیافه عصبانی آخرین دیدارشان را به یاد داشت. حد و حدود. مگر می شد فراموش کند؟ با طمانینه از صندلی برخاست. -سلام. جوابش را کاملا زیر لبی داد و نیم نگاهی به او کرد و بلافاصله نگاهش را بر گرفت او به منظره پشت سر ملیکا خیره شد. از صدای نفس کشدار ملیکا را شنید، چه انتظاری داشت! داشت رعایت می کرد، همین. بدون آن که نگاهش را از دور دست بگیرد گفت: بفرمایید امرتون؟! | 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰حضرت محمد(ص) 💠خوشا به حال بنده ای گمنام که خدا او را بشناسد و مردم او را نشناسند ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
شهید قبل از شهادت در عالم خواب میبینن که بسیار تشنه هستن و نا ندارند و امام زمان(عج)ایشان را با اب سیراب میکنند ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوش دادن مادر شهید لبنانی به مداحی فارسی در «روضه الشهیدین بیروت»؛ مزار شهیدان مقاومت ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
براے دل بستن باید دلت را بہ دلش گرہ بزنے! یکے زیر... یکے رو... مادر بزرگم میگفت: " قالے دستباف مرگ ندارد..." ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🌸 🌸 راستش من قبلا قرآن نمیخوندم...😞 با اینکه حجابم تقریبا خوب بود چادری نبودم...😔 نمازام اول وقت نبود و همیشه نمازم قضا میشد تازه بعضی وقتا حوصله نماز خوندن نداشتم...😣 قبلا از ته دل واسه ظهور امام زمان (عج) دعا نمیکردم...😞 اما از وقتی که وارد این کانال شدم خیلی تغییر کردم😍 الان بیشتر وقتا قرآن میخونم تازه به مامانم گفتم واسم چادر بخره و چادری شدم نمازامو اول وقت میخونم حتی به مامانم میگم منو واسه نماز صبح بیدار کنه☺ تازه همیشه سر نماز از ته دلم واسه ظهور آقامون دعا میکنم واقعا از ته دلم میخواد آقامون بیاد خیلی دوست دارم دیگه هیچکش گناه نکنه تا آقامون واسه گناه های ما گریه نکنه😞💔 منی که در برابر گناه های مردم بی تفاوت بودم الان وقتی میبینم کسی گناه میکنه حالم بد میشه و قلبم میشکنه منی که خیلی سخت گریه میکردم وقتی میبینم کسی واسه اومدن آقا دعا نمیکنه و راحت گناه میکنه گریه‌ام میگیره...💔 من الان خیلی تغییر کردم و فقط و فقط به خاطر شماست☺ واقعا کانالتون عالیه امیدوارم همیشه موفق باشید❤