7.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از مظلومیت های شهدا در دفاع از خاک کشور در زمان جنگ...
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 اصغر! سرِ تو بریده میشود...
وعده صادقی که حاج قاسم به شهید اصغر پاشاپور داده بود؛
"شهــ گمنام ــیـد"
پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ 🤔
(چون قبل از تولد بچه بود: روزهای آخر حملم بود)🤰
گفتم: آره😕، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! رفت و دو روز بعد هادی به دنیا آمد🤱. بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت "هادی". پرسیدم: دوستش داری؟ 😊گفت: «مادرش را بیشتر دوست دارم.»😍
هیچ وقت به من نگفت برای شهادتم دعا کن. می گفت: لزومی نداره آدم به همسرش از این حرفها بزنه.
[زیرا نمی خواست حرفی بزند که همسرش را ناراحت کند😌]. گفتم: می دونم برای شهادتت زیاد دعا می کنی.
اگر منو دوست داری دعا کن با هم شهید بشیم🙏، از شما که چیزی کم نمی شه؟ گفت: «دنیا حالا حالاها با تو کار داره.» گفتم: بعد از تو سخت می گذره.😢 گفت: دنیا زندان مؤمن است.😔
هادی و حسین، 2 فرزند کوچکمان👦👦، دعوایشان شده بود، موهای هم را می کشیدند،
گفت: «آماده شان کن ببرمشان بیرون.» 🤔یک ساعت بعد که آمد، دیدم سَرِ دو تای آنها را کچل کرده است😳.
گفت: نمی خواهم [من که نیستم و در جبهه هستم] تو حرص بخوری!؟»😊😇
🌷شهید عبدالله میثمی🌷
راوی: همسر شهید
"شهــ گمنام ــیـد"
#عاشقانہ_شہدا 🥀
چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد
رفتیم بازار واسه خرید..🛍
من دوتا شال خریدم...
یکیش #شال_سبز بود که چند بار هم
پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:
خانومی،
اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄
حس خوبے به من میده😊
شما #سیدی و وقتے این شال سبز شما
هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم💚
گفتم:آره که میشه...😊
گرفتش و خودش هم دوردوزش کرد
وشد شال گردنش
تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست
یا دور گردنش مینداخت ...
تو ماموریت آخرش هم
هـمون شال دور گردنش بود که
بعد #شهادت برام آوردند
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز_همینطوری
🔸آقای حجت الله عبدالملکی(وزیر کار):
شاید براتون جالب باشه که ما خودمون مشکلات معیشتی داریم.....😁😂😂
پ.ن: گفتیم کار جهادی ولی دیگه نه در این حد😂😂😉😝😝
#طنز_سیاسی
#باهم_بخندیم 😂
❤️اللهم عجل لولیک الفرج
به حق حضرت زینب سلام الله علیها ❤️
"شهــ گمنام ــیـد"
#طنز_جبهه
🍖کله پاچه🥘
💡قسمت اول💡
🥬مرتب می گفت: من نمیدونم، باید هر طور شده کله پاچه پیدا کنی!😠
🍇گفتم: آخه آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذا هم درست پیدا نمیشه چه برسه به کله پاچه!؟😨
🥬بالاخره با کمک یکی از آشپزها، کله پاچه فراهم شد. گذاشتم داخل یک قابلمه، بعد هم بردم مقر شاهرخ و نیروهاش. 😊
🍇فکر کردم قصد خوشگذرانی و خوردن کله پاچه دارند. اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند.🧐
🥬آنها رو آورد و روی زمین نشاند. یکی از بچه های عرب راهم برای ترجمه آورد. بعد شروع به صحبت کرد:
خبر دارید دیروز فرمانده یکی از گروهان های شما اسیر شد. اسرای عراقی با علامت سر تایید کردند.🤨😔
🍇بعد ادامه داد: شما متجاوزید. شما به ایران حمله کردید. ما هر اسیری بگیریم می کشیم و می خوریم!!..😳😶😐
🥬مترجم هم خیلی تعجب کرده بود. اما سریع ترجمه می کرد. هر چهار اسیر عراقی ترسیده بودند و گریه می کردند. من و چند نفر دیگر از دور نگاه می کردیم و می خندیدیم.😅😂😂😂
🍇ادامه در پست بعدی...
"شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری| #راهیان_نور
🔻 چه میجویی ...
قدمگاه #شهیدان است اینجا...
اَللّهُمَّصَلِعَلیمُحَمَّدٍوَآلمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
"شهــ گمنام ــیـد"
💐خواب شہید مدافع حرم عباس آبیارے براے شہادت...
🌷شب ۱۹ دے ماه ۹٤ عباس درحال استراحت بود ڪہ در خواب حضرت زینب را صدا میزد.دوستش عباس را از خواب بیدار میڪند و عباس خوابش را تعریف میڪند...
💠بہ نقل از شہید بزرگوار عباس آبیارے:
🌹در خواب دیدم بانویے قد خمیده مقابلم ایستاده است و مرا صدا میڪند، عباس جان پسرم بیا ڪنارم،من که متوجہ نبودم با من هست پرسیدم با من هستید؟بانوے قد خمیده گفت: بلہ عباس جان بیا سمت راستم پسرم که نام برادرم عباس را دارے.بعد شهید عباس آسمیہ را صدا ڪرد عباس جان توام بیا سمت چپم پسرم و بعد شهید رضا عباسے را صدا ڪرد و گفت:پسرم هم اسم عمویم هستے بیا کنارم،شهید مرتضے ڪریمے را صدا ڪرد و فرموند هم اسم پدرم هستے بیا فرزندم،میثم(شہید میثم نظرے) جان توام بیا ڪنارم پسرم و بعد با بانوے قدخمیده به داخل نور رفتیم.🕊😭
🥀دو روز بعد از خواب شہید عباس آبیاری در ۲۱ دی ماه ۹٤ در منطقه عملیاتی خان طومان واقع در حلب هر پنج شہید بزرگوار بعد از شہادت در ڪنار هم میشوند.🕊😭
🥀#پاسـدار_مدافع_حـرم
#شهید_عباس_آبیاری
"شهــ گمنام ــیـد"