eitaa logo
"بیداری مــردم "
2.7هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.5هزار ویدیو
12 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍خاطره ای از سردار سلیمانی : در حاشیه "خور عبدالله"مشغول صرف شام بودیم.حاج قاسم به اتفاق برادر فارسی تشریف اوردند.‌از قرارگاه خبر آوردند نیروها را برای عملیات فردا تجهیز کنیم؛ دشمن قصد دارد منطقه را بمباران شیمیایی کند. حاج قاسم تذکرات لازم را دادند.به بچه ها گفتند حالا برای نزول باران دعا توسل برگزار کنید ،فردا هوا بارانی شود و هواپیماهای دشمن نتوانند پرواز کنند. ساعتی بعد صدای مناجات بچه ها خط را نورانی کرد. هنوز دعا به پایان نرسیده بود که قطره‌های شفاف باران را چهره های خود حس می کردیم. حاج قاسم در حالی که شبنم مژه هایش با نم نم باران در هم آمیخته بود با خود می گفت:خدایا این دعای کدام بسیجی عارف بود که مستجاب شد؟! 📚منبع کتاب؛ اقتدا به عاشوراییان ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
♦️خاطرات اسارت برادر آزاده حاج صادق مهماندوست 🔹(2) شکنجه های پنکه ای یکی از شیوه های سربازان عراقی برای گرفتن اعتراف از اسرا ، علاوه بر کتک زدن با انواع شیلنگ و کابل و یا حبس در اتاق های کوچک و مرطوب و... استفاده از پنکه های سقفی بود ، دراین شیوه غیر انسانی ، فرد مورد نظر را به داخل اتاقی که دارای پنکه سقفی بود ، می بردند و پس از بستن دست های وی از پشت ، او را از ناحیه پا و به شکل وارونه به پنکه می بستند و او را در حالی که سر و ته قرار داشت مورد شکنجه قرار می دادند سپس با روشن کردن پنکه و چرخش آن موجب آزار بیشتر وی می شدند تا اینکه بتوانند به این شیوه ، اعترافاتی را در خصوص عملکرد اسرا در آسایشگاه ها و دیگر زمینه ها از او بگیرند ، البته تحمل آن همه فشار و استرس و شکنجه و عدم اقرار به خواسته بعثی ها نیز امری سخت بود که عنایات الهی همیشه مددکار بچه ها می شد. "شهــ گمنام ــیـد"
بهش گفتن‌آقا ابراهیـم... چرا جبهہ رو ول نمیکنے بیای دیدار امام خمینی؟ - گفت ما رهبری رو براے اطاعت میخوایم؛ نہ براے تماشا! شهید ابراهیم هادی ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
بچه ها میگفتند : ما صبح ها کفش هایمان را واکس خورده میدیدیم و نمیدانستیم چه کسی واکس میزند .. ؟ بعدا فهمیدیم که وقتی نیروها خوابند واکس را بر میدارد و هر کفشی که نیاز به واکس داشته باشد ، را واکس میزند . مشخص شد این فرد همان فرمانده ما شهید عبد الحسین برونسی بوده است . 🌷شهيد سردار عبدالحسين برونسی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 "شهــ گمنام ــیـد"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 میزان فرصتی که در بحران‌هاست در خود فرصت‌ها نیست 🔸شهید حاج قاسم سلیمانی: با تجربه این را می‌گویم که میزان فرصتی که در بحران‌ها وجود دارد در خود فرصت‌ها نیست. اما شرط آن این است که نترسید و نترسیم و نترسانیم. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
🕋 ◽️شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقاگفت:می خواهیم بریم سفر، توشب بیاخونه مون بخواب. بدزمستانی بود. ◽️سردبود. زودخوابیدم. ساعت حدودا 2 بود، در زدند، فکرکردم خیالاتی شده ام. درراکه بازکردم دیدم آقامهدی وچندتا از دوستانش ازجبهه آمده اند. ◽️آنقدرخسته بودندکه نرسیده خوابشان برد. هواهنوزتاریک بودکه باز صدایی شنیدم، انگار کسی ناله می کرد. ازپنجره که نگاه کردم دیدم آقامهدی توی آن سرمای دم صبح، سجاده انداخته توی ایوان ورفته به سجده... 🕊🌷 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
﷽ 🕊🖤 ‍🕊﷽ 🔹دوستانش مزاح كردند كه شهيد شوے بايد با بيل جنازه‌ات را جمع كنيم، آنقدر كه اين طرف و آن طرف می‌روی.گفت بيل هم لازم‌تان نمی‌شود❗️ به همسرش هم گفت كه اگر شهيد شوم، پيكرے نخواهم داشت🖤 پيش‌بينے محمود رادمهر درست بود.در خان‌طومان شهيد شد، اما هيچ‌وقت پيكر مطهرش پیدا نشد🥀 🔸امنيت_اتفاقی_نيست❗️ یاد شهدا با ذڪر صلوات🌺 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
⚡️ ای عشق تــو را دارم و دارای جهانم ... یادم نمی‌آید در طول زندگی‌مان باهم دعوا کرده باشیم، حتی بعضی‌ وقت‌ها دوست داشتم خودم کاری کنم که عصبانی شود، اما او نمی‌شد، می‌پرسیدم: اصلا تو عصبانی نمی‌شوی؟ بعد این آیه را برایم می‌خواند: «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» یعنی خدا در قرآن می‌گوید با کفار خشونت داشته باشید اما با اطرافیانتان با مهربانی و لطافت برخورد کنید. 🌷شهید مهدی باکری🌷 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
9.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*ڪلیپــــ شبانه*☄️🎻🖤 *♥️گروهے خوشبختـــ و چه گروه خوشبختے* *🔥گروهے بدبختـــ و چه گروه بدبختے* *ڪلیپ تصویری،معناے زیباے سوره واقعه*💜💚 *✨سوره مبارڪه واقعه، آیه ۴ تا ۲۶*✨ ‌ "شهــ گمنام ــیـد" ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
سرم فدای حسین🥀 پرستوی 🕊 تشنه لب فکه🥀 .. ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚘معجزه شهدای گمنام⚘ ◽️وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ‌ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ‌ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ‌ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ◽️ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰِ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ‌ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ. ◽️ﺑﭽﻪ‌ﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...😭 🕊⚘ ‌ "شهــ گمنام ــیـد"
♦️خاطرات اسارت برادر آزاده حاج صادق مهماندوست 🔹(3) تنوع شلاق ها از ابزارهای شکنجه بچه ها توسط سربازان بعثی و اذیت و آزار آن ها می توان به کتک زدن با انواع شیلنگ ها ، کابل ها و دیگر وسایل اشاره کرد که تنوع رنگ شیلنگ های در دست سربازان و یا چند لایه بودن کابل های برق تابیده شده در اختیار مزدوران بعثی ، خود داستان هایی مفصل دارد . مثلاً برخی سربازها به نوع کابل و رنگ شیلنگ شان شناخته می شدند ، ناگفته نماند که هر سربازی که در اردوگاه حضور پیدا می کرد ، حتماً یکی از ابزار کتک زدن بچه ها را در اختیار داشت . مثلاً سربازی به نام احمد « معروف به احمد سوزنی » که به شیلنگ زرد رنگ و ضخیم خودش اشتهار داشت و یا مصطفی که با کابلی دو لایه در اردوگاه عرض اندام می کرد و با نواختن آن بر بدن بچه ها خطوط و جراحتی را بر پیکر آنان ایجاد می نمود. 💠🌹💠 ‌ "شهــ گمنام ــیـد"