eitaa logo
بیداری از خواب غفلت
6.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
280 ویدیو
27 فایل
برای بیداری از خواب غفلت چند عامل مؤثر است: ١. خواندن تشرفات محضرامام زمان ٢. فرمایشات بیدارکننده اساتیداخلاق ٣. شرح حال اولیاءخدا مدیر: @bidari1 کپی فرمایشات اساتید با ذکر نام شریفشان جایز است. کپی سایر مطالب آزاد است به نیت فرج.
مشاهده در ایتا
دانلود
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارواحنافداه 🔴 جوانی که به امام زمان ارواحنافداه بدبین بود و جشن های نیمه شعبان رو مسخره می‌کرد ... زمان: ٢:۴۵ دقیقه @bidary11
ارواحنافداه ✨🍃حضرت آیت الله علامه مامقانی صاحب کتاب گرانقدر تنقیح المقال فرمودند: در زمانی که مشغول تالیف این کتاب بودم از الطاف الهی و عنایات اهلبیت عصمت و طهارت علیهم السلام هر مطلبی را که می خواستم به مجرد باز کردن کتابی آن را مقابل چشمانم می‌دیدم و همین باعث می شد که کارم سرعت فوق‌العاده‌ای بگیرد. ✨🍃یک شب در همان اوایل، حدود سه ساعت قبل از طلوع فجر به بحث رهن از کتاب تهذیب احکام احتیاج پیدا کردم، این قسمت از کتاب را نداشتم لذا دیدم نزدیک پنج ساعت طلوع آفتاب مانده و من باید بیکار و معطل بمانم. خیلی دگرگون شدم و حالم انقطاع غریبی نسبت به آقا امام زمان پیدا نمود. ✨🍃بدین جهت متوجه ایشان شدم و عرض کردم سرور من! از من جان مایه گذاشتن و از شما کمک و یاری رساندن. و من الان بحث رهن تهذیب را لازم دارم. و از شدت انقطاعی که داشتم اشکهایم برگونه‌ام سرازیر شد. از طرفی در نزد ما تعدادی کتاب های وقفی متروک بود که خیلی بد خط و در علم صرف و نحو و تفسیر و غیره بودند و مکرر آنها را زیر و رو کرده بودم و چیز به درد بخوری در آنها ندیده بودم. ✨🍃در آن حال حتی احتمال این را نمی دادم که در بین آنها کتاب تهذیب یافت شود، اما بدون اینکه خودم بفهمم چه می کنم برخاستم و سراغ آنها رفتم و دست دراز کردم و کتابی را برداشتم. ناگهان دیدم این کتاب قسمتی از کتاب تهذیب است و خط آن خیلی هم زیباست، وقتی دقت کردم متوجه شدم این همان بحث رهن از کتاب است. من هم مطلبی که لازم داشتم از آن کتاب نقل کردم و از غرائب این بود که بعدها مکرر به آن کتابها مراجعه کردم اما چنین کتابی را نیافتم و دانستم که این لطف مخصوصی از ناحیه حضرت بود که شامل حالم شد و آن بزرگواران دوست دارند این کتاب به پایان برسد. و همین باعث ازدیاد شوق من در تکمیل این کتاب گردید. 📗تنقیح المقال ص ١. مقدمه مؤلف ‌@bidary11
حاج ابوالحسن شریفی می‌گوید: در زمانی که رژیم شاهنشاهی حاکم بود، به خاطر مخالفت‌های ما با اعمال رژیم جمعی از دوستان زندانی و بعضی اعدامی و جمعی هم فراری بودند. اینجانب به مسجد جمکران پناه آورده و از آقا امام زمان خواستم که واسطه شوند تا خدا مرا از این مهلکه نجات دهد. ✨💫✨ شبی در خواب دیدم در بیابانی سرگردانم و نمی‌دانم از کجا بروم. چون اطرافم را ماموران گرفته‌اند. در همان حال متوجه شدم که جوانی خوش سیما و نورانی در مقابلم قرار دارد و پرسید: چرا سرگردانی؟ گفتم: ماموران ساواک در تعقیبم هستند و می‌خواهند مرا دستگیر کنند. آن جوان نورانی فرمودند: وحشت نداشته باش! ذکری را که به شما یاد می‌دهم بگویید تا نجات پیدا کنید. خوشحال شدم و پرسیدم چه بگویم؟ فرمود بگو: «یا محمد و یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان درکنی و لاتُهلِکنی» پرسیدم خاصیت آن چیست؟ فرمود با گفتن این ذکر از دست این‌ها نجات پیدا می‌کنی. ✨💫✨ من دیگر آقا را ندیدم و در فکر بودم که این آقا از کجا آمد و چگونه سریع غایب شدند! لحظه‌ای گذشت، دیدم شخص قوی و نیرومندی در مقابلم قرار گرفت و گفت: چرا پریشانی؟ همان مطلب را به ایشان گفتم و اضافه کردم که «الان جوان باصفایی آمدند و به من این ذکر را تعلیم دادند. من هم منزل را می‌دانم ولی مامورهای اطراف نمی‌گذارند.» بیلی به دست داشتند به من فرمودند با این بیل به اطراف خود به طرف ماموران دور بزن و بعد فرمود به زمین بزن بیل را به زمین زدم یک وقت متوجه شدم همه ماموران اسلحه را انداخته و پا به فرار گذاشتند. ✨💫✨ به آن آقا گفتم این ذکر عجب اثری داشت! فرمود: آری به این مطالب کاری نداشته باش. بیل را به دوش خود گرفته فرمود برویم تا من شما را به منزل برسانم. چند قدمی که برداشتم متوجه شدم به تهران خیابان بوذر جمهری کوچه حکیم که منزل ما آن وقت آنجا بود رسیدیم. به اتفاق ایشان طرف منزل آمدیم. از ایشان خواستم که به منزل بیایند. فرمودند: ماموریتی دارم که باید به دنبال آن بروم. بدون اینکه زنگ بزنند در باز شد و من وارد منزل شدم و از خواب بیدار شدم. به شخص معبّری مواجه و موضوع را در میان گذاشتم. ایشان فرمود: حکم دستگیری شما صادر شده و باید مخفی بمانید. من هم به مسجد جمکران پناه آورده و مدتی اینجا ماندم مأمورانی که در تعقیب من بودند مأیوس شده و منصرف گشتند و من با خاطر جمعی برگشتم و از این مهلکه به برکت آقا امام زمان و ذکر مخصوصی که در هیچ کتابی ندیده بودم نجات پیدا کردم. 📗شیفتگان حضرت مهدی، ج ٢، ص ٨۶ @bidary11
ارواحنافداه جناب آقای سید جعفر میرعظیمی نویسنده کتاب مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان می‌فرمایند: حقیر وقتی وارد شهر قم شدم یکسال در منزل اخوی بزرگوار بودم که بعد از آن آمدم به مدرسه فیضیه مشغول تحصیل علوم دینی شدم تا این که رفقای ما برای عمامه‌گذاری از آقایان مراجع به مدرسه فیضیه دعوت می‌کردند و جشن می‌گرفتند. ✨💫✨ بنده عصر می‌رفتم به مسجد جمکران بعد از نماز تهیّت مسجد و نماز امام زمان ارواحنا فداه خیلی گریه کردم و دعای توسل و فرج را خواندم و عرض کردم: یا صاحب الزمان من مهمان شما هستم، نوکر و سرباز شما هستم. به شما پناه آورده‌ام و کسی غیر از خدا و شما ندارم. به حق پدرت و به حق مادرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و جدت امام حسین علیه السلام به من کمک کن و حاجت مرا روا کن. ✨💫✨ آن شب در عالم خواب دیدم سید بزرگواری فرمودند: فردا صبح در حرم حضرت معصومه خودت عمامه بر سرت می گذاری، عصر یک نفر از اطراف قم می‌آید شما را برای منبر می‌برد. بنده همین دستور آقا را انجام دادم. عصر آن روز یک نفر به نام نام حاج اصغر ریاضی آمد ما را برد به نزدیکی امامزاده جعفر جهت منبر که حدود بیست خانوار بودند و مسجد نداشتند. ✨💫✨ در منزل ایشان رسیدم گفتند: آقا می‌خواهم خمس مالم را بدهم. حساب کردیم بیست و پنج هزار تومان بدهکار شدند ده هزار تومان دادند بابت سهمین چون مقلد آیت الله العظمی نجفی مرعشی بودند حقیر ده هزار تومان به محضر معظم له بردم آقا فرمودند: کجا هستید و کی عمامه گذاشتید؟ داستان مسجد مقدس جمکران را نقل کردم. در حالی که آن مرجع بزرگ جهان شیعه گریه می‌کردند فرمودند: برو قدر امام زمان ارواحنا فداه را بدان ✨💫✨ و پنج هزار تومان پول به من دادند و با خط مبارک خودشان برای حقیر اجازه نامه نوشتند و فرمودند: مسجد مقدس جمکران معجزات و کرامات زیادی دارد، دست از این مسجد شریف برندارید و به دوستان و رفقای خود بگویید به این مسجد جمکران بیشتر بروند چون رفت و آمد امام زمان در این مسجد زیاد است. خلاصه از عنایت امام زمان ارواحنا فداه و از برکت دعای حضرت آیت الله العظمی نجفی مرعشی، حقیر در همین محل و اطراف آن چندین مسجد و مدرسه و مکتب قرآن و کتابخانه عمومی تأسیس نمودم. امیدوارم مورد رضایت حضرت ولی عصر ارواحنافداه قرار گیرد. 📚مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان، ص ١١٢ @bidary11
ارواحنافداه ✨🍃مرحوم آقا نجفی اصفهانی فرمودند در سفر حج و مکه معظمه روزی به خارج شهر رفتم و مشغول عبادت شدم. در بین نماز که آن را با کمال شرایط و آداب جا می‌آوردم یکی از اعراب و اشقیا از بالای کوه مرا دید و آتش بغض در سینهٔ پر کینه‌اش سرشار گردید دست به خنجر برد و به طرفم دوید. چون فضا خلوت از مردم و فارغ از ازدحام بود یقین نمودم الان است که آن نابکار کار را تمام خواهد کرد. ✨🍃در همان حال نماز و توجه و مناجات، دست توسل به ملجأ کل عالم، حضرت ولی عصر ارواحنا فداه زدم. فوراً پای آن خبیث به سنگی گرفت و واژگون گردید. گویا کسی دستی بر قفایش زد و او را از بالای کوه به زمین انداخت و همان دم به جهنم فرستاد. 📗عبقری الحسان ج ٢، ص ١٠٠ @bidary1
ارواحنافداه عالم‌محقق شیخ حسن تویسرکانی فرمود: اوایل جوانی که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم امر معیشت بر من سخت می گذشت. بنا گذاشتم فقط به قصد دعا برای توسعه حال به کربلا مشرف شوم. اولی که وارد شدم شب را خوابیدم در حالی که هنوز به حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف نشده بودم. در خواب به حضور حضرت بقیه الله ارواحنا فداه رسیدم، فرمودند: «فلانی دعا کن»! عرض کردم: مولا جان، من فقط به قصد دعا کردن مشرف شده ام. فرمودند: خیلی خوب، اینجا بالای سر است، دعا کن. ▪️▫️▪️ من دست به دعا برداشتم و با تضرع و زاری دعا کردم. فرمودند: نشد! دوباره بهتر از اول مشغول دعا کردن شدم، باز فرمودند: نشد! مرتبه سوم به جد و جهد آنگونه که بلد بودم در دعا اصرار نمودم. باز فرمودند: نشد! در اینجا من عاجز شدم و‌عرض کردم: آقاجان! دعا کردن وکالت بردار هست یا نه؟! فرمودند: بله هست. عرض کردم: من شما را وکیل کردم که برای من دعا بفرمایید. حضرت فرمودند: خیلی خوب و دست به دعا برداشتند و برای من دعا کردند و من در اینجا از خواب بیدار شدم بعد هم به نجف برگشتم. ▪️▫️▪️ ناقل قضیه می‌گوید: شخص تاجری از اهل تویسرکان که ساکن تهران بود، به زیارت عتبات مشرف گردید و به حضور مبارک حجةالاسلام میرزای رشتی رسید و چون شیخ حسن تویسرکانی از شاگردان مبرز ایشان بود بهمین جهت میرزای رشتی توصیف او را نزد تاجر تویسرکانی بسیار نمودند و بالاخره فرمودند: دخترت را به او بده. حاجی تاجر فورا قبول کرد. پس از چند روز جناب شیخ حسن صاحب عیال و ثروت‌و خانه و‌ زندگی گردید. 📓عبقری الحسان ج۱ص۳۸۶, 📓ملاقات با امام زمان در کربلا ص ۶۳ @bidary11
ارواحنافداه 🌱 پسر بچه ای به نام «ع - ز» می‌گوید: «من ناراحتی قلبی مادرزادی داشتم و بستگان من برای مداوا در تهران به پزشکان زیادی از جمله دکتر طباطبائی مراجعه کرده بودند؛ ایشان اظهار کرده بود: قلب او باید عمل شود و تا به سن ۶ سالگی نرسد نمی توانیم او را عمل کنیم. در صورت عمل شدن هم تنها ۵۰% احتمال خوب شدن وجود دارد. یکی از اقوام ما هر چهارشنبه مردم را با هیأت و کاروان از تهران به مسجد جمکران می‌آورد. آن روز پدر من هم در مأموریت بود و به بیرجند مسافرت کرده بود. این آقا مرا هم با هیأت به مسجد جمکران آورد. من قادر به راه رفتن نبودم. لذا مرا بغل کرد و داخل مسجد برد و نشانی محل خود را به من گفت و رفت. من توی مسجد دراز کشیده بودم. قدری دعا کردم و به درگاه الهی تضرّع و توسل جستم. در اثر خستگی، خوابم برد. در خواب، آقا امام زمان علیه السلام را دیدم که با لباس و عمامه سبز و چهره ای نورانی نزدیک من آمد و فرمود: بلند شو، شفا گرفتی! بعد به سر و سینه ام دستی کشید و دوباره فرمود: بلند شو! از خواب بیدار شدم و احساس کردم که حالم خوب است. من که اصلاً قادر به راه رفتن نبودم، دویدم که محل راننده را پیدا کنم. همین که او را دیدم خود را در بغلش انداختم». 📚: کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف، ص ۳۴ @bidary11
ارواحنافداه 🌼 چطور ما به شما محل نمی‌گذاریم!!! یکی از دوستان که حاضر نشد نام او را ببرم، می‌فرمود: سالهایی است که توفیق و سعادت نصیبم شده به مسجد مقدس جمکران بروم یک حاجتی داشتم از محضر آن عزیز، و چند هفته‌ای بود که برای حاجتم اصرار و دعا می‌کردم. به حاجتم نرسیدم خیلی ناراحت شدم، در دلم و با خودم گفتم حضرت به من نگاهی نمی‌کند و به من لطف و مرحمتی ندارند. از این جهت برای رفتن به جمکران کمی سُست شدم. ✨💫✨ شب جمعه‌ای از من و خانواده‌ام در ۱۰۰ کیومتری اصفهان به نام هرند، جهت عروسی دعوت کردند. ما رفتیم و شب را آنجا گذراندیم و فردا صبح برگشتیم. در بین راه در حالیکه سرعت ماشین بیش از حدّ مجاز بود مانع کوچکی پیش رو بود، خواستم سرعت را کم کنم که نشد، متوجه شدم ترمز ماشین بُریده در حالیکه سرعت زیادی داشتم آقا را صدا زدم. امدادهای غیبی آقا و برنامه‌ایی که در چنین حالاتی راننده انجام می‌دهد تا ماشین کم کم از سرعتش کاسته شود تا توقف کند، انجام دادم، بدون هیچ مشکلی ماشین توقف کرد کنار جاده و ایستاد. ✨💫✨ از ماشین بیرون آمدیم و بدون اینکه آثار ناراحتی داشته باشیم ایستاده و در فکر بودیم که چه کنیم، دیدیم آنطرف خیابان تریلی توقف کرده و راننده آن آمد پیش ما و سؤال کرد که کاری دارید؟ آیا مشکلی هست؟ با اینکه تعجب کرده بودم که از کجا فهمیده ما مشکل داریم گفتم: بله. او ماشین را امتحان کرد و رفت جعبه آچار و لوازمات را از داخل ماشین خودش آورد و حدود یک ساعت زیر ماشین بود تا کاملاً درست کرد و تحویل داد. من خیلی خوشحال شدم از او تشکر کردم و هر چه خواستم به او مبلغی پرداخت کنم، قبول نکرد. هفتۀ بعد شب چهارشنبه که به قم مشرّف شدم ... ادامه دارد... @bidary11
بیداری از خواب غفلت
#توسل_به_امام_زمان ارواحنافداه 🌼 چطور ما به شما محل نمی‌گذاریم!!! یکی از دوستان که حاضر نشد نام ا
(قسمت دوم) هفتۀ بعد شب چهارشنبه که به قم مشرّف شدم قبل از آنکه به جمکران بروم به مناسبتی منزل یکی از مراجع رفتم، یکی از آقایانی که در آنجا کار می‌کرد به من فرمود: می‌خواستم به شما تلفن کنم ولی خوشبختانه شما را دیدم. شب قبل در عالم خواب، بزرگی را دیدم که به من فرمودند: به فلانی بگو چطور ما به شما محل نمی گذاریم و به شما لطف نداریم! ماشین را در برگشت از هرند، با آن سرعت حادثه آفرین، ما آن را متوقف کردیم! رانندۀ تریلی را ما فرستادیم! مگر می‌شود کسی به ما متوسل شود یا شب‌های چهارشنبه به خانۀ ما بیاید، موقع نیاز، به او و گرفتاریهایش، بی تفاوت باشیم. ✨💫✨ لذا آقا خود را بدهکار کسی نمی‌گذارد، هر کس یک قدم به طرف آن عزیز بردارد آن بزرگوار چندین قدم بطرف آن شخص می‌آیند. و به یاد این جمله حضرت افتادم که می‌فرمایند: «ما در مراعات حال شما اهمال و سستی نمی‌کنیم و یاد شما را فراموش نمی‌کنیم.» لذا با اشتیاق بیشتر از قبل، به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، هر هفته، ساعت شمار هستم که شب چهارشنبه فرا رسد و راهی مسجد مقدس جمکران شوم، آن مکان مقدسی که رابطه است بین عاشقان و گرفتاران با امام زمان ارواحنا فداه 📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف،داستان چهاردهم ✍ سید محمد متین پور @bidary11
ارواحنافداه 💐 به علت یک گناه بزرگ چهار هفته از حضور در مسجد مقدس جمکران محروم شدم💐 🌿 یکی از همسفرهایم که در طی دو سال آشنایی با هم، همه هفته‌ها شب‌های چهارشنبه زائر مسجد مقدس جمکران بودیم، چند هفته‌ای غیبت داشت، پس از مدتی دوباره با هم همسفر شدیم به او گفتم کجا بودی؟ نگرانت شدیم. با حالت پریشان و چشمان گریان گفت دعوت نبودم. با اصرار توضیح خواستم گفت: هفتۀ اول به این علت موفق به زیارت نشدم که لحظۀ آمدن، دل درد شدیدی گرفتم چند ساعتی وضع بدی داشتم و وقتی آرامش پیدا کردم که زمان گذشته بود و دیگر به اتوبوس نمی‌رسیدم. ✨💫✨ هفتۀ دوم، خارج از شهر کار داشتم، صبح به خانواده گفتم تا ظهر کارم تمام می‌شود و از آنجا به طرف جمکران می‌روم، شب به خانه برگشتم، همسرم گفت پس چرا جمکران نرفتی؟ تازه یادم آمد که امشب شب چهارشنبه است و قرار بود من امشب مثل همیشه به جمکران بروم. خیلی عجیب بود ولی من به طور کامل فراموش کرده بودم. ✨💫✨ هفتۀ سوم، آمادۀ حرکت شدم که فرزند چهار ساله‌ام دچار حادثه‌ای شد و شیشه در پایش رفت و قرار شد همسرم او را به بیمارستان ببرد و من به جمکران بروم ولی فرزندم با اصرار و گریه که باید پدرم همراهم باشد و او مرا به دکتر ببرد، ناچار مجبور شدم او را به بیمارستان ببرم و باز از اتوبوس جا ماندم. ادامه دارد... @bidary11
بیداری از خواب غفلت
#توسل_به_امام_زمان ارواحنافداه 💐 به علت یک گناه بزرگ چهار هفته از حضور در مسجد مقدس جمکران محروم ش
ارواحنافداه (قسمت دوم) هفتۀ چهارم، آمدم دفتر کاروان که با زائران مسجد مقدس جمکران همسفر شوم ولی متاسفانه اتوبوس حرکت کرده بود. آمدم دروازه تهران که مسافر یکی دیگر از کاروانها بشوم ولی هر چه ایستادم اتوبوسی ندیدم و همه رفته بودند. ساعت ۳/۵ ظهر بود و یک ساعت و نیم از حرکت اتوبوسهای جمکران گذشته بود و دیگر نااُمید شده بودم، و به قصد منزل بازگشتم. ✨💫✨ در راه فرد بسیار محترمی را که از فقر او خبر داشتم دیدم که مقابل داروخانه‌ای ایستاده است، پرسیدم اینجا چه می‌کنی؟ با حالت پریشانی گفت: فرزندم در بیمارستان بستری است و برای گرفتن داروهای او پول نداشتم آمدم در این محل، آشنایی دارم از او پول قرض بگیرم. ولی او به مسافرت رفته است. حالا نمی‌دانم چه کنم، چون نسخه خیلی سنگین است، نسخه را از او گرفتم و دارویش را تهیه کردم و به او گفتم من این کار را برای سلامتی و خشنودی آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انجام دادم و او در حالی که گریه می‌کرد گفت: اجر شما با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف. ✨💫✨ خواستم تاکسی بگیرم و به خانه برگردم ولی یک لحظه به ذهنم آمد که چهار هفته است هر چه می‌کنم نمیتوانم به مسجد مقدس جمکران بروم. چه خطایی از من سر زده است که این توفیق از من گرفته شده است. حالت عجیبی پیدا کردم و در حالیکه اشک می‌ریختم به سوی مسجدی در آن نزدیکی رفتم. در مسجد با اشکِ توبه، نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواندم و بعد از نماز، توسل به حضرت علی اصغر علیه‌السلام پیدا کردم و امام زمان را به حقّ جدّشان امام حسین علیه‌السلام و مادرشان حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها قسم دادم که مرا ببخشید و دوباره توفیق حضور در مسجد مقدس جمکران را به من بدهید. ادامه دارد @bidary11
بیداری از خواب غفلت
#توسل_به_امام_زمان ارواحنافداه (قسمت دوم) هفتۀ چهارم، آمدم دفتر کاروان که با زائران مسجد مقدس جمکرا
ارواحنافداه (قسمت سوم) حدود ساعت ۴/۵ بود که به قصد زیارت مسجد مقدس جمکران از آن مسجد خارج شدم و آمدم در مسیر جاده قم ایستادم، فوراً یک ماشین سواری جلوی پای من ایستاد و گفت کجا؟ گفتم می‌خواهم به جمکران بروم، تا هر کجا مسیرتان باشد می‌آیم. گفت اتفاقاً من هم به جمکران می‌روم، با کمال تعجب سوار شدم. در راه از من پذیرایی کرد و هیچگونه پولی نگرفت. فهمیدم امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا بخشیده‌اند و به خانه‌اش دعوت کرده. آن شب نماز در مسجد جمکران و توسل به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف لذّت دیگری داشت. و در حال نماز و توسل از حضرت درخواست کردم که علت دعوت نشدنم را به من بفهمانید. ✨💫✨ چند شب بعد یکی از دوستانم را در خواب دیدم که به من گفت: می‌دانی چرا دعوت نشدی؟ گفتم: نه. گفت: آن شبی که عروسی دعوت بودی آخر شب که مرد و زن دورِ هم نشسته بودند و موسیقی گذاشتند و مردها با هم جلوی زن‌ها می‌رقصیدند. تو نه تنها آنها را منع نکردی بلکه خودت هم با آنها همکاری کردی و چند نفر پشت سر تو گفتند این آقا را ببینید که شب‌های چهارشنبه به جمکران میرود چه می‌کند. و به این علت دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به درد آوردی. ما اگر دم از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌زنیم و شبهای چهارشنبه مشرف به جمکران می‌شویم، باید اعمال و رفتارمان هم برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آبرو باشد. با تهیۀ دارو برای آن شخص دل امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به دست آوردی لذا مجدداً از تو دعوت کردند. ✨💫✨ شما عزیزی که در حال خواندن این مطلب هستید، در این قصه بیشتر دقّت کنید. چرا که متأسفانه در زمانی زندگی می‌کنیم که بسیاری از گناهان سبک شمرده شده و گناهان کبیره مثل موسیقی و بی حیایی و بی عفّتی و اختلاط زن و مرد دیگر اصلاً گناه به شمار نمی‌رود و اینقدر این گناهان عادی و زیاد شده که حتی بعضی از قشرهای مقیّد و مذهبی جامعه هم، بی‌اختیار مرتکب این گناهان می‌شوند، و آن را گناه نمی‌دانند که بخواهند توبه کنند. و یقیناً ارتکاب چنین گناهانی دل امام زمانمان را به درد می‌آورد و توفیق بسیاری از اعمال نیک را از ما میگیرد و باعث گرفتاریهای زیادی می‌شود. 📗 در حریم مسجد مقدس جمکران - کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف ✍: سید محمد متین پور @bidary11