هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
ماه صفر
شیعیان ماه صفر ماه عزا و ماتم است
ماه زینب دراسیری همرهش حُزن وغم است
هر کجا پا می گذاری مجلس شور و عزاست
زین مصیبت شیعه گریان وپریش و درهم است
اربعینِ شاه دین مولا حسین ابن علی
ماه اندوه ملائیک در کنار آدم است
در چنین ماهی بود زهرا عزادار پدر
رحلت نور خدا احمد رسول خاتم است
ماه غم ماه حسن یعنی امام مجتبی
گر بریزی اشک خون جا دارد وگویم کم است
آمده ماه صفر ماه عزاداری و غم
ماه پر پر گشتن ثامن (امام عالم) است
(بیقرارا) گو به عالم تسلیت با شعر خود
چون صفر ماه غم و ماه عزا و ماتم است
پرویز بیابانی (بیقرار اصفهانی)
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
حسن شمشیر حیدر
میلادش بر همگان مبارک
🌼🍀🌻🌼🍀🌻🌼🍀🌻
حسن یعنی علی شمشیر حیدر
حسن یعنی حسن تصویر حیدر
حسن یعنی مثال مادر خویش
بود سردار تنها با دل ریش
حسن یعنی کرامت جود و بخشش
بود شمس ولایت کوه دانش
حسن یعنی صفای اهل بینش
ز او روشن تمام آفرینش
حسن یعنی پیمبر در وجودش
تمام هستی او تار و پودش
حسن یعنی صبوری حِلم بسیار
علی خصلت خدایی علم بسیار
حسن یعنی پیمبر را نشان است
قلم دروصف ومدحش ناتوان است
حسن یعنی دلیر است وهُمام است
پدر خورشید او بدر تمام است
حسن یعنی که مادر فخر عالم
رضیه راضیه دختر به خاتم
حسن یعنی گلستان نور طاها
که نامش رنگ و بو داده به گلها
حسن یعنی ولی و سرورماست
امام عالم و تاج سر ماست
حسن یعنی جمال حق به سیما
خدا در چهره ی پاکش هویدا
حسن یعنی صلابت بردباری
تمام عمر خود را سفره داری
حسن یعنی غریبی غمگساری
بگیرد از کرم دستت به یاری
حسن یعنی که دست او خدایست
که حاتم بر درش حقا گدایست
حسن یعنی امام حق پرستان
بود دین خدا از او گلستان
حسن یعنی که غم راچاره سازاست
به امر حق کریم و بی نیاز است
حسن یعنی چراغ دین و دانش
بود سلطان عشق و اهل بینش
حسن یعنی ملائک سایه بانش
مدال حیدری باشد به نامش
حسن یعنی حسن خُلق نکویش
خدا از خود به داده آبرویش
حسن یعنی امام مهربانی
بود نامش به عالم جاودانی
خداوندا به پیغمبر به خاتم
تمام اولیا حتی به آدم
خدایا هم به حق مادر او
به حق مرتضی و خواهر او
به حق آن حسین شاه شهیدان
به عباس دلاور شیر میدان
گره از کار مردم باز فرما
بده نعمت فراوان کشور ما
ز ما بردار این بار گران را
به داد ما رسان صاحب زمان را
حسن جان کن نظر بر حال زارم
منم شاعر ولیکن (بیقرارم)
🌻🍀🌼🍀🌼🌼🍀🌼🌼
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
حسین یعنی
حسین یعنی شهادت افتخار است
حسین یعنی جهانی اعتبار است
حسین یعنی عزیز مصطفی او
ز او خُلق علی مرتضی جو
حسین یعنی که زهرا مادر اوست
که زینب از دل وجان یاور اوست
ص
حسین یعنی شهامت تا شهادت
شفیع ما همه روز قیامت
حسین یعنی گلستانی ز لاله
شهادت را خدا کرده حواله
حسین یعنی که حیدررانشان است
که خورشید ولایت را عیان است
حسین یعنی که کشتی نجات است
که شاهد بر غریبیش فرات است
حسین یعنی که حجت را تمام است
که او تاج سر عالم امام است
حسین یعنی که مسلم بُد سفیرش
که او اول شهید او امیرش
حسین یعنی مرارت ها کشیدن
ز کوفه داغ بابا را چشیدن
حسین یعنی سفر با خانواده
به ذلت لحظهای او تن نداده
حسین یعنی که سجاد و تب عشق
نماز و سجده هایش در شب عشق
حسین یعنی که هفتاد و دو لاله
خدا داده شهادت را حواله
حسین یعنی نماز عشق خواندن
به داغ اکبرش او را نشاندن
حسین یعنی کمر خم شد ز داغش
خدا لیلا اگر گیرد سراغش
حسین یعنی بنی هاشم بیائید
علی را بر در خیمه رسانید
حسین یعنی که قاسم نوجوان است
شهادت چون عسل او را بیان است
حسین یعنی تمام درد دنیا
شده یکجا برای او مهیا
حسین یعنی نبرد نا برابر
بدیده داغ عباس دلاور
حسین یعنی که مشک خالی از آب
حرم عطشان وطفلان جمله بی تاب
حسین یعنی ابافضل اش فدا شد
دو دست پاکش از پیکر جدا شد
حسین یعنی لب عطشان و اصغر
تلظی کردن اولاد حیدر
حسین یعنی سه شعبه تیر بُران
رباب گهواره و چشمان گریان
حسین یعنی علی بر روی دستش
الهی حرمله بُبرِیده شَست اش
حسین یعنی که اصغر شد فدایش
شده راضی از او حتماً خدایش
حسین یعنی همان باد مخالف
به زیر سم اسبان طوایف
حسین یعنی که قاتل شمر ملعون
شده زینب ز داغش همچو مجنون
حسین یعنی که زینب پا به پایش
امیر قافله گشته به جایش
حسین یعنی اسارت بعد رفتن
دگر طفلان او هرگز نخفتن
حسین یعنی سر و نیزه سوی شام
بیابان تشنگی خار مغیلان
حسین یعنی که خولی با تنورش
که خورشید آمد آنشب درحضورش
حسین یعنی چهل منزل اسارت
شده بر آل طا بس جسارت
حسین یعنی امان از شام ویران
رقیه جان خود را کرده قربان
حسین یعنی که طشت زر جسارت
یزید و مجلسش عمری حقارت
حسین یعنی که شد زینب جوابش
همانجا ناگهان شد خطبه خوانش
حسین یعنی خدا شد خونبهایش
تمام هستی و عالم فدایش
خداوندا به رگهای بریده
که عالم مثل او هرگز ندیده
به آن ساعت که راس شه بریدند
که شادی بعد از آن هرگز ندیدند
به اکبر هم به اصغر جان عباس
به زهرا مادرش باغ گل یاس
به زینب خواهر شاه شهیدان
به. امید دل ما نا امیدان
خداوندا بزرگی کردگاری
رسان مهدی زهرا را به یاری
قرار (بیقراران ) گو بیاید
گره از کار مردم او گشاید
بیقرار اصفهانی
محرم ۱۴۴۳
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
رقیه دختر خون خدا
🌻🍀🌼🌻🍀🌼🍀🌻🌻
بر روی سرش چادر زهرا دارد
بر بال ملائک بنگر جا دارد
باشد رقیه دختر خون خدا
او لطف و کرم مثال بابا دارد
🌻🍀🌼🍀🌼🌼🌼🌼🌼
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از 🎼 سفیرالذاکرین٫الحان مدح و مرثيه 🎼
رقیه گره گشا_اثر استاد بیقرار اصفهانی.mp3
1.43M
🥀رقیه گره گشا🥀
✍️✍️اثر زیبا و دلنشین از استاد بزرگوارم حاج پرویز بیابانی متخلص به بیقرار اصفهانی
🌿🌿🌿🌿
☂️گر پیش پدر رقیه جان ناز کند
با دست کرم بر همه اعجاز کند
☂️با اذن خدا عنایت مادر خود
صدها گره از کار همه باز کند
🖤🖤جهت شادی روح اموات گذشتگان خود الخصوص اموات گرامی استاد بیقرار اصفهانی..
🙌که قلم محبت به درباره حسینی هدیه میکنند ، و با اشعار خودشان زینت بخش تمامی مجالس حسینی می شود ......صلوات عنایت بفرمایید...
👈👈با کلیک بر روی کلمه سفیرالذاکرین بالا وارد کانال شده و به برنامه آموزشی بپیوندید...
التماس دعا
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
سلامم بر حسین ۱۴۲
#################
سلامم بر تو ای شاه شهیدان
سلامم بر تو و لب های عطشان
به هفتاد و دو لاله گشته پر پر
سلامم بر توای محبوب یزدان
به عباس علی عشق دو عالم
سلامم بر تو ای ساقی طفلان
به اربا اربا اربای تو دیدن
سلامم بر علیِ اکبر از جان
به گهواره اصغر و اشک او
سلامم بر گلوی ماه تابان
به قاسم عون وجعفر صبر زینب
سلامم بر غریبی عشق و پیمان
به گودال و به نیزه تیر و خنجر
سلامم بر حسین سردار عطشان
به سجاده نماز عشق خواندن
سلامم بر صلوه ظهر یاران
به سجاد و غریبی و اسارت
سلامم بر رقیه شام ویران
به سرهای بریده روی نیزه
سلامم بر لب و آوای قرآن
به خطبه خوانی بانوی غیرت
سلامم بر شهامت شیر دوران
به اشک چشم و آه (بی قراران)
سلامم بر حسین شاه شهیدان
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
(حضرت رقیه)۱۳۷
##################
در خرابه آتشی بیداد کرد
ظلم آمد ناگهان فریاد کرد
کودکی از کاروان در خواب ناز
در خرابه میشود هنگامه باز
چون رقیه خواب با بادیده است
گل شده بیدارونَک پژمرده است
نیست بابای من و کاشانه ام
شمع من رفته کجا پروانه ام
آه و شیون ناگهان بسیار کرد
از فغانش شام را بیدار کرد
کاخ را یکباره بر سر میکشد
خواب ازچشمانشان پر میکشد
گفت ملعونِ یزید نابکار
از چه میباشد خرابه بیقرار
نازنین ناز دانه ای خواهد پدر
بلبلی بالش شکستی بی خبر
گفت اینک درد و درمانش کنید
آن طبق برده و مهمانش کنید
دید ظرفی و سرپوش روی آن
نیست عمه از طعام منظورمان
گفت زینب :عمه جان اینک بدان
زیرسرپوش است واینک جانمان
گشت گریان تا سرِ بابا بدید
سر گرفت بر دامن و آهی کشید
خواند بلبل نغمه جانسوز عشق
زد شرر بر کاخ دشمن در دمشق
درد دل با سر فراوان گفته است
از بیابان تا مغیلان گفته است
آنقدر بلبل زبانی پیشه کرد
جان خودیکباره برحق هدیه کرد
در خرابه ناگهان محراب شد
او رقیه با پدر در خواب شد
عمه را بین غم ز غم آمد فزون
لاله نزد چشم او شد واژگون
(بیقرارا) شعر تو شعر غم است
هرچه گویی زین مصیبتهاکم است
بیقرار اصفهانی
🌴🌴🕌🕋🕌🌴🌴
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
رفتی کجا بابا کجا
_________________
بابا تو رفتی از برم
هستی من تاج سرم
هستم رقیه دخترت
گرد یتیمی بر سرم
رفتی کجا رفتی کجا
بابا بیا بابا بیا ۲
رفتی کجا بابا کجا
اینجا شده ماتم سرا
راحت شدی از فتنهها
بابا بیا بابا بیا ۲
رفتی کجا رفتی کجا
بابا بیا بابا بیا ۲
من دختر غمخوار تو
از جان و تن دلدار تو
من تشنه دیدار تو
بنگر شدم بیمار تو
رفتی کجا رفتی کجا
بابا بیا بابا بیا ۲
عمه ببین با حال زار
رفته از او صبر وقرار
زینب برایت بیقرار
بی یاور و بی غمگسار
بابا کجا رفتی کجا
بابا بیا بابا بیا ۲
در سوگ تو بنشسته ام
بابا به تو دل بسته ام
چون زورقی بشکسته ام
من (بیقرار) و خستم ام
رفتی کجا رفتی کجا
بابا بیا بابا بیا ۲
بیقرار اصفهانی
بهار ۱۴۰۱ شمسی
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
نوحه رقیه
عجب رسمیه رسم زمونه
ظلم آدما به دیگرونه
کرب و بلا را جور و جفا را
آن شام ویران آن نینوا را ۲
رقیه خاتون سر در گریبون
دنبال بابا میگرده حِیرون
دستاشو بستند
قلبِش شکستند
آه و واویلا
آه و واویلا۲
میگه بابا جون
داد از جدایی
رفتی ز پیشم
بابا کجایی
دستاشو بستند
قلبِش شکستند
آه و واویلا
آه و واویلا۲
کو آن صدای بابا بابایش
چرا نمیاد دیگر صدایش۲
رفته ز دنیا دنبال بابا
آه و واویلا آه و واویلا۲
بیقرار اصفهانی
محرم ۱۴۴۳
رقیه جان
،🍀🌻🌼🌼🌻🌼🌼🍀🌻
رقیه از تبار حیدر استی
شرف داری مثال مادر استی
سه ساله دختر شاه شهیدان
تو خواهر بر علی اکبر استی
عزیزی و گرامی فخر عالم
تو همتای علی اصغر استی
همی ماهی واخترشمس رخشان
توزینت بر دِمشق و سرور استی
شبیه زینبی مثل حسینی
امیر کربلا را یاور استی
گل استی کوچکی اما بزرگی
عزیز عالمی و برتر استی
مُریدت اولیا تا صبح محشر
تو خود کودک همانا کوثر استی
عموی تو ابالفضل دلاور
اگر چه کوچک اما نادر استی
امید (بیقراری) در قیامت
تو آنجا در کنار مادر استی
🌼🌻🍀🌼🌻🍀🍀🌼🌻
بیقرار اصفهانی
حسرت مخور
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
مخور حسرت برای مال دنیا
از آن ترسم نباشی صبح فردا
بیا تا زنده ای شکر خداکن
که او داند دمادم حال ما را
بود حکمت به کار او ندانی
به هرچه داده بر آن کن مدارا
کنون که سالمی شکر خدا کن
نداری درد بی درمان به دنیا
صلاح ما بدست خالق ماست
که اوهم عالم است و هم توانا
قناعت پیشه کن در زندگانی
که تقدیر تو داند حی دانا
عجب پندی سرودی (بیقرارا)
مخور حسرت برای مال دنیا
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
✍️
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از پرویز بیابانی
به غزل پناه بردم
از دست تو دیشب به غزل پناه بردم
در گوشه تنهایی خویش غصه خوردم
رفتی به اتاق خلوت ذهن من آخر
دل بر تو و خاطراتت ای یار سپردم
شد مونس من ساعت دیوار خیالم
دنبال زمان ثانیه ها را بِشِمردم
اشکم به در آمد بکجایی تو دل آرام
سودای تو آمد به سرم سود نبردم
بودی و نبودی تو به ظاهر به بر من
صد بار برایت من بیچاره بِمُردم
من شاعر (بیقرار) و تو مونس جانی
از دست تو دیشب به غزل پناه بردم
بیقرار اصفهانی (پرویز بیابانی)
هدایت شده از اشعار بیقرار اصفهانی
(مجتبی یا حسن)
🍀🌼🌻🍀🌼🌻🍀🌼🌻
ای گل یاسمن مجتبی یا حسن
شمع هر انجمن مجتبی یا حسن
مادرت فاطمه هستی مرتضی
سرور عالمین مجتبی یا حسن
🍀🌼🌻🍀🌼🌻🍀🌼🌻
✍️بیقرار اصفهانی
هدایت شده از درویشی
638.3K
یار میگوید علی
دلدار میگوید علی
باغبان لالهها
گلزار میگوید علی
نور میگوید علی
منشورمیگویدعلی
غم ز دل گردد رها
مسرور میگویدعلی
مست میگوید علی
تاهست میگویدعلی
ساقی میخانه هم
پابست میگویدعلی
خانه میگوید علی
میخانه میگویدعلی
دور شمع مرتضی
پروانه میگوید علی
راه میگوید علی
آگاه میگوید علی
هرکجا بزمی به پا
مداح میگوید علی
تاب می گوید علی
بی تاب میگویدعلی
عاشق مولا ببین
درخواب میگویدعلی
هوش می گوید علی
مدهوش میگویدعلی
مست عشق مرتضی
پرجوش میگویدعلی
سوز میگوید علی
دلسوز میگوید علی
عاشق آل عبا
هر روز میگوید علی
ماه میگوید علی
در چاه میگوید علی
آدم خسته ز جان
با آه می گوید علی
چاره میگوید علی
بیچاره میگوید علی
عاشق مولا علی
همواره میگوید علی
شیر میگوید علی
نخجیر میگوید علی
گاهِ ضربه بر عدو
شمشیر میگوید علی
ناس میگوید علی
احساس میگویدعلی
ساقی لب تشنگان
عباس میگوید علی
بنده میگوید علی
دربند میگوید علی
روی پیشانی ببین
سربند میگوید علی
سنگ میگوید علی
دلتنگ میگوید علی
عاشقی دلخسته
باآهنگ میگویدعلی
شعر میگوید علی
اشعار میگوید علی
(بیقرار)ازجان ودل
بسیار میگوید علی
بیقرار اصفهانی
رمضان ۱۴۰۱شمسی
مداح اهل بیت درویشی🌷🎤
(بر حسن کریم طاها صلوات )
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بر احمد و بر علی اعلا صلوات
بر نام حسن کریم طاها صلوات
سردار جمل باشد او سبط نبی
بر مادر اوحضرت زهرا صلوات
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بیقرار اصفهانی
یا امام حسن
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
دست و دلباز حجازی یا حسن
سرور اهل نیازی یا حسن
رزق ما را ز خدا واسطه ای
چون پدر بنده نوازی یا حسن
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
بیقرار اصفهانی
امام حسن
بر سر سفره احسان حسن مهمانیم
خورده نمکش قدر نمک میدانیم
او سبط محمد است و فرزند یدالله
عمریست گداۓیم ودرخانه اومیمانیم
بیقرار اصفهانی
داستان سفره (امام حسن ع )
🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀🌼🍀
پیرمردی در مدینه بُد غریب
بیکس و تنها گرسنه بی حبیب
او به نخلستان گزارش چون رسید
مرد دهقانی در آن وادی بدید
سوی او گشته روان آن بینوا
تا بگیرد نانی و گردد رها
پس برفت آنجا و بنموده سلام
عرض حاجت گفته با سوز کلام
من گرسنه مانده ام لیل و نهار
نان اگر داری برای من بیار
گفت ای مرد عرب با من بیا
تا ترا نانی دهم بهر خدا
او گرفت نانی و زد دستی بر او
مثل سنگ بود و بگفت اش روبرو
نان تازه پس چرا نَبوَد ترا
تا شوم از لطف تو حاجت روا
گفت اگرخواهی غذای چرب ونرم
باشد آماده برایت گرمِ گرم
رو به آبادی به درگاه حسن
بر سفره نشین ای هم وطن
مرد آمد وارد آن خانه شد
بر سر سفره نشست دیوانه شد
چون غذا بودش فراوان در محل
نان تازه همرهش خرما عسل
چونکه شدسیر یادآن دهقان نمود
قدری از آن از دم سفره ربود
پس غذا در آستین کرده نهان
حضرت مولا حسن دیدش عیان
گفت و ای مهمان غذا باشد زیاد
هرچه میخواهی ترا عذری مباد
مردمهمان عرض کردصاحب کرم
قصد آن دارم به نخلستان برم
شیرمردی نان خشکش سنگ بود
گوئیا دست و دل او تنگ بود
چون نشانی داد وصفش را بگفت
اشک در چشم حسن ناگه شگفت
گفت ای مرد عرب گویم بدان
این علی باشد امام شیعیان
بر حسین و بر حسن باشد پدر
اوست بر کل خلایق تاج سر
جانشین مصطفی داماد او
دین و قرآن را بداده آبرو
صاحب سفره علی مرتضاست
فخر عالم باشد و شیر خداست
یا علی ما هم گدای مجتبی
از دل و جان ما فدای مجتبی
کن عطایی تاکه مهمانش شویم
بهره ای از خوان لطف او بَریم
(بیقراران) را قرار دل بود
مهر او بر عالمی شامل بود
🌼🍀🌼🌻🍀🌻🍀🌼🌼
بیقرار اصفهانی
التماس دعا
حسن شمشیر حیدر
حسن یعنی علی شمشیر حیدر
حسن یعنی حسن تصویر حیدر
حسن یعنی مثال مادر خویش
بود سردار تنها با دل ریش
حسن یعنی کرامت جود و بخشش
بود شمس ولایت کوه دانش
حسن یعنی صفای اهل بینش
ز او روشن تمام آفرینش
حسن یعنی پیمبر در وجودش
تمام هستی او تار و پودش
حسن یعنی صبوری حِلم بسیار
علی خصلت خدایی علم بسیار
حسن یعنی پیمبر را نشان است
قلم دروصف ومدحش ناتوان است
حسن یعنی دلیر است وهُمام است
پدر خورشید او بدر تمام است
حسن یعنی که مادر فخر عالم
عزیز مرتضی اولاد خاتم
حسن یعنی کریم اهل بیت است
جهانی از عطایش گشته سرمست
حسن یعنی گلستان نور طاها
که نامش رنگ و بو داده به گلها
حسن یعنی ولی و سرورماست
امام عالم و تاج سر ماست
حسن یعنی جمال حق به سیما
خدا در چهره ی پاکش هویدا
حسن یعنی صلابت بردباری
تمام عمر خود را سفره داری
حسن یعنی غریبی غمگساری
بگیرد دست هر کس را به یاری
حسن یعنی که دست او خدایی
که حاتم نزد او حقا گدایست
حسن یعنی امام حق پرستان
بود دین خدا از او گلستان
حسن یعنی که غم راچاره سازاست
به امر حق کریم و بی نیاز است
حسن یعنی چراغ دین و دانش
بود سلطان عشق و اهل بینش
حسن یعنی ملائک سایه بانش
مدال حیدری باشد به نامش
حسن یعنی حسن خُلق نکویش
خدا از خود به داده آبرویش
حسن یعنی امام مهربانی
بود نامش به عالم جاودانی
حسن یعنی که صلح با سیاست
که شد محکوم از علمش جنایت
حسن یعنی درایت در دیانت
که دید از دشمن قرآن خیانت
حسن یعنی مدینه غربت و غم
مزار خاکی و بیداد و ماتم
حسن یعنی که همسر قاتل او
جفا از سوی محرم شامل او
حسن یعنی که چادر،، کوچه ،،خاکی
صدای سیلی و او بوده شاکی
حسن یعنی که دیدن شعله و در
صدای الاامانش سمت حیدر
حسن یعنی که زینب مادرش شد
کنار تشتِ خونین یاورش شد
حسن یعنی جگر آن کوزه زهر
ستم دیدن جفا از مردم شهر
حسن یعنی شرر بر استخوانش
ستم ها از خودی آمد به جانش
خداوندا به پیغمبر به خاتم
تمام اولیا حتی به آدم
خدایا هم به حق مادر او
به حق مرتضی و خواهر او
به حق آن حسین شاه شهیدان
به عباس دلاور شیر میدان
گره از کار مردم باز فرما
بده نعمت فراوان کشور ما
ز ما بردار این بار گران را
به داد ما رسان صاحب زمان را
حسن جان کن نظر بر حال زارم
منم شاعر ولیکن (بیقرارم)
بیقرار اصفهانی
هدایت شده از پرویز بیابانی
ما غلام حسنیم
به غلامی در خانه اش عادت داریم
بین مردم همه جا جمله کرامت داریم
ما گدای حسنیم به ابی انت و اُمی
به حریم حَرمَش میل زیارت داریم
بیقرار اصفهانی