شام غریبان فاطمه
فاطمه شام غریبانت بود
عالم بالا پریشانت بود
شیعه میگریدبرایت روزوشب
زینب ات نالان وگریانت بود
بین عزادرت حسن باشدحسین
فضه مضطر فکر درمانت بود
قدسیان وعرشیان درسوگ تو
عالمی مبهوت و حیرانت بود
رفتی و آتش زدی بر مرتضی
او گرفتار و پریشانت بود
(بیقرارم)شعرمن شعرغم است
فاطمه شام غریبانت بود
بیقرار اصفهانی
التماس دعا
عنایت فاطمه
فاطمه بر ما عنایت می کند
تا جنان ما را هدایت می کند
غم مخور در زندگی تا زنده ای
چونکه او ما راحمایت می کند
بیقرار اصفهانی
(چهارشنبه های امام رضایی)
حضرت سلطان رضا
حضرت سلطان عنایت می کند
اهل عالم را کرامت می کند
مهربان باشد رضا شاه کرم
او سه جا ما را زیارت می کند
گر گنهکاری ترا گویم بدان
روز محشر او شفاعت می کند
هرکسی دست توسل زد بر او
دست او گیرد حمایت می کند
هر غمی داری بیا در شهر طوس
از غم و غصه رهایت می کند
پنجره فولاد او دارالشفاست
معجزه بر این جماعت می کند
پیش او نام جوادش را ببر
بی درنگ مولا عنایت می کند
او بود آرام قلب (بیقرار)
هر کجا باشی دعایت می کند
بیقرار اصفهانی
چادر حضرت زهرا
گوشه ی چادر زهراست که عفت دارد
گریه در روضه ی او گوهر و قیمت دارد
جان عالم به فدای تو شود بی بی جان
شیعه بانام تو عمریست که حُرمَت دارد
بیقرار اصفهانی
اذان
شیعه یا فاطمه در سوگ تو ماتم دارد
عالمی در غم تو گریه دمادم دارد
اَشهدُ و اَن علیا ولی الله تویی
فاطمه نام ترا ( اذان ) ما کم دارد
بیقرار اصفهانی