هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت شماره ۱۰۳ )
زن زلال آسمان
################
زن زلال آسمان باشد خدا حفظش کند
بهترین خلق جهان باشد خدا حفظش کند
او فرشته باشد و بس مهربان و با وفا
شکوه هایش از زبان باشد خداحفظش کند
گر چه باشد بر سر جنگ و زمانی در ستیز
غصه هایش در نهان باشد خداحفظش کند
می شود گاهی مُفتش در پی اعمال ما
زندگی را سایبان باشد خدا حفظش کند
قافله سالار خوبی بود گر مردی نبود
کاروان را ساربان باشد خدا حفظش کند
زن چوزنبوراست ونیشش گر چه تنداما به جا
چون عسل شیرین دهان باشدخداحفظش کند
گر چه بر اعصابمان گاهی شود پتک گران
در عوض او مهربان باشد خدا حفظش کند
نیش او گاهی ز عقرب گوی سبقت می برد
در عوض نازش گران باشد خدا حفظش کند
زن بود دارو ولیکن گاهگاهی تلخِ تلخ
زان شفای او عیان باشد خدا حفظش کند
(بیقرارا) همسر خوبی ترا داده خدا
او ز دست تو به جان باشد خدا حفظش کند
بیقرار اصفهانی
هرشب با بیقرار اصفهانی
(پند حکایت شماره ۱۰۴ )
ای ( دوست)
##############
منم ساحل دلم دریاست ای دوست
دلم طوفانی و غوغاست ای دوست
عجب عشقی به جانم ریشه دارد
دلم مجنون این صحراست ای دوست
شده غم مونسم مهدی کجایی
کنون زندان من دنیاست ای دوست
منم عاشق خدایا چاره ای کن
که دل سرگشته وشیداست ای دوست
غریب و بی کسم مولا کجائی
در این دنیا دلم تنهاست ای دوست
تو صبرم را رُبودی ناشکیبم
دلم با غصه و غمهاست ای دوست
چه شبها تا سحر بیدار ماندم
شبم بی تو شب یلداست ای دوست
بیا دستم بگیر ای مونس جان
که بی تو بی بها دنیاست ای دوست
غم و دردم فزون شد (بیقرارم)
منم موج و دلم دریاست ای دوست
پرویز بیابانی (بیقراراصفهانی)
هدایت شده از حسن اعلائی
جلسه هم اندیشی سهمیه ارزاق هیئات محترم مذهبی در ایام محرم با حضور نماینده مجلس جناب آقای دکتر مقتدایی و نماینده سازمان تبلیغات اسلامی در دفتر بنیاد دعبل خزاعی اصفهان