💔
اعدام براى عزادارى!
در ماه محرم هر شب نوحه سرایی و عزاداری میکردیم. این وضع ادامه داشت تا شب تاسوعا که حدود بیست سرباز عراقی مسلح به همراه سرهنگ فضیل فرمانده اردوگاه وارد آسایشگاه ۵ شدند
سرهنگ بعثی گفت: شما نظم اردوگاه را برهم زدهاید. چرا سینه زنی میکنید؟ این کار ممنوع است
پرسیدم: چرا ممنوع است؟ این یک مراسم مذهبی است که حتی در عراق هم شیعیان در سوگ امام حسین (ع) همین کار را میکنند.
سرهنگ برآشفت و خیلی جدی گفت: به شرفم سوگند اگر دوباره این کار را بکنید شما را اعدام میکنم! حالا بین شما کسی هست که بخواهد اعدام شود؟
پس از چند لحظه سکوت، ناگهان برادر حسین پیر حسینلو دلیرانه بلند شد.
سرهنگ که جا خورده بود، با تعجب گفت: چی؟ تو میخواهی اعدام شوی؟
برادر پیر حسینلو گفت: بله، چون ما به خاطر همین عزاداریها انقلاب کردیم و در ادامهی راه امام حسین (ع) است که اینجا هستیم و با شما میجنگیم.
سرهنگ، گیج و مبهوت شده بود، چون نه میتوانست اعدام کند و نه میتوانست این اقدام جسورانه و متهورانه را ببخشد.
بنابراین با مشت به سینهی برادر حسین کوبید و گفت: «بنشین» و از آنجا رفت.
به محض خروج او بچههای آسایشگاه یک صدا فریاد کشیدند: الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر صدام یزید کافر.
فردای آن روز اسامی هجده تن از برادران را خواندند که نام برادر پیرحسینلو هم بین آنها بود. سپس آن عزیزان را از اردوگاه موصل منتقل کردند و دیگر خبری از آنها به دستمان نرسید.
راوی: #آزاده احمد اسدی غفور
#محرم
#امام_حسین
@bighrar_shahadat