برشی از کتاب #یادت_باشد
بعد از قبولی در دانشگاه #خواستگاری های باواسطه و بی واسطه شروع شد
نمیتوانستم حتی فکر کنم .
این #بلاتکلیفی اذیتم می کرد.
به #کتابخانه نگاه کردن و از بین کتاب ها ،چشمم به کتاب #نیمه_پنهان_ماه افتاد.
روایت #محمد_ابراهیم_همت از زبان همسرشان...
کتاب را ک مرور می کردم به خاطره ای رسیدم که همسر شهید نیت کرده بود چهل روز روزه بگیرد ،به #اهل_بیت #متوسل شود و بعد از این چله به اولین خواستگارش جواب مثبت دهد.
تصمیم گرفتم به جای روزه چهل روز ،چهل روز دعای توسل بخوانم؛به این نیت ک از این وضعیت خارج شوم.
هرچه #خیر است اتفاق بیفتد و آن کسی که #خدا دوست دارد نصیبم شود.
درست روز بیستم #حمید برای خواستگاری به خانه ما آمده بود،تصورش را نمی کردم توسل به #ائمه این گونه دلم را گرم کند و اطمینان بخش قلبم باشد.
#یادت_باشد
#حمید_سیاهکالی
#شهید #مدافع_حرم
@bigharar_shahadat
#شهیـــــدانہ✨🖤
هیئت یکی از علایق خاص #حمید بود، هر هفته در مراسم شبهای جمعه هیئت شرکت میکرد، طوری برنامهریزی کرده #بود که باید حتما پنج شنبهها میرفت هیئت، سر و تهش را میزدی از هیئت سردرمیآورد، من را #هم که از همان دوران نامزدی پاگیر هیئت کرده بود، میگفت: بهترین سنگر تربیت همین جاست، #اسم هیئتشان #خیمه العباس بود، خودش به عنوان یکی از مؤسسان این هیئت بود که آن را به تأسی از شهید ابراهیم هادی راه انداخته بودند.
✨شهید حمید سیاهڪالیمرادے✨
🏴 @bigharar_shahadat
🌺🌼🍀🌷🍀🌼🌺
#سردار_شهیدحمید_باکری
با چند تا از خانواده هاے سپاه،
توے یہ خونہ ساڪن شده بودیم.
یه روز که #حمید از منطقه اومد،
بہ شوخی گفتم:
"دلم می خواد یہ بار بیاے و ببینے
اینجا رو زدن و من هم کشته شدم!!
اونوقت برام بخونے؛
فاطمه جان! #شهادتت مبارک!"
بعد شروع کردم به راه رفتن...
و این جمله رو تڪرار ڪردم......!
دیدم از #حمید صدایی در نمیاد!.
نگاه کردم، دیدم داره گریه میڪنه...،
جا خوردم!!
گفتم: "تو خیلی بی انصافے!!
هر روز میری توی آتش و منم چشم به راه تو، اونوقت طاقت اشک ریختن من رو ندارے و نمیزارے من گریه کنم!!
حالا خودتـــ نشستی و جلوے من گریه میکنی؟!!"
سرش رو بالا آورد و گفت:
"فاطمه جان!! به خداقسم!!
اگه تو نباشی...،
من اصلا از جبهه بر نمی گردم....!!!"
#شهیدانه🥀
#همسرانه
#ازدواج
@bigharar_shahadat