دنـيا ز سرِ شـوق بگردد "حـــــسـنيه"
آخر حسنستان بشود اين عربستان...
#یا_کریم
شهادت امام حسن علیه السلام تسلیت باد
#صبح_بخیــــر
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مستند «کنوانسیون»
این مستند به ویژگی ها و کارکرد نهاد FATF می پردازد.
#خودتحریمی
#خیانت_FATF
@bicimchi1
بیسیمچی
به یاد امام و شهدا
به یاد اسطوره های سپاه اسلام
به یاد شهدایی که #کربلا ندیده، کربلایی شدند...
#شهید_مهدی_زینالدین
#شهید_صفرعلی_لقاء
این عکس جانسوز ساعاتی پس از شهادت شهید مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر هفده در سردشت گرفته شده است...
در ماه آبان سال شصت و سه شهید #مهدی_زینالدین به همراه برادرش شهید #مجید_زینالدین در حال برگشت از کرمانشاه به سوی مقر لشگر هفده بودند....
در آن مقطع لشگر ۱۷ در حال تدارکات برای عملیاتی در غرب بود حوالی غروب در جاده سردشت مورد تهاجم و کمین گروهک های ضدانقلاب قرار گرفتند و بعد از مقاومتی #عاشورایی و تقریبا طولانی با بدنی مجروح و زخمی به مقام والای شهادت رسیدند البته دشمن لعین قصد داشت سر ایشان را غنیمت ببرد که با مقاومت ایشان که تا حوالی صبح طول کشید، ناکام ماندند و با آگاهی نیروهای خودی، پیکر مطهر او و برادرش به سردشت منتقل شد...
بسیجی حاضر در عکس شهید صفرعلی لقاء از نیروهای زبده و شجاع و پرآوازه لشگر هفده چند ماه بعد از این عکس در #عملیات_بدر به مقام والای شهادت رسید و به فرمانده شهیدش پیوست....
@bicimchi1
امتحان اربعین، پیشدرآمدِ امتحان بزرگ ظهور
علیرضا پناهیان:
بعید نیست امتحان اربعین،پیشدرآمدِ امتحان بزرگ ظهور باشد. اگر مؤمنین درامتحان اربعین سربلند شدند، میشود در امتحان ظهور رویشان حساب کرد.با اربعین ساده برخورد نکنیم؛ توابین هم با حضور امام حسین ع در کربلا ساده برخورد کردند آن بلا سرشان آمد که تا ابد نامشان جامانده کربلا شد.
مدافع حرم #شهید_محمد_مسرور
#شهدا_در_پیاده_روی_اربعین
@bicimchi1
بیسیمچی
یـہ روز داشتیم با ماشیـن تـو خیابون مےرفتیـم سر یـہ چراغ قرمز پیرمـرد گل فروشـے با یـہ ڪالسڪه ایستاده بود #منوچـہر داشت از برنامـہ ها و ڪارایـے ڪـہ داشتیم مےگفت ولـے مـن حواسـم بـہ پیرمرده بود منوچـہر وقتے دید حواسم به حرفاش نیست؛ نگاهـمو دنبال ڪرد و فڪر ڪرده بود دارم به گلا نگاه میکنم توے افڪـار خـودم بودم ڪہ احسـاس ڪـردم پاهام داره خیس مے شہ نـگاه ڪردم دیـدم منوچـہر داره گلا رو دستہ دستہ میریزه رو پاهام همـہ گلاے پیرمرد و یہ جا خریده بود...
بغل ماشین ما یـہ خانوم و آقا تو ماشین بودن خانومـہ خیلـے بد حجاب بود بـہ شوهرش گفت: ایـݧ حزب اللہـیـا رو ببین همه چیزشون درستـہ...
منوچہر یـہ شاخـہ گل برداشت و پرسیـد اجازه هسـت؟ گفتـم آره! داد به اون آقاهـہ و گفت: اینو بدید به اون خواهرمون اولیـݧ ڪاری ڪہ اون خانومہ کرد ایـن بود که رژ لبشو پـاڪــ ڪـرد و روسریشو ڪـشـید جلو...
راوی: همسر شهید
#جانباز_شهید_سیدمنوچهر_مدق
@bicimchi1
بیسیمچی
در مقابل چشمان برادر شانزده ساله اش به شهادت رسید...
#شهید_علی_پاشایی در مقابل چشمان برادر ۱۶ سالهاش به شهادت رسید..
علی
علی
حاج علی...
در برش گرفتم چشمان ناباورم میدیدند که علی با گلویی بریده قصد رهایی کرده و روح زیبایش در حال اوج گرفتن است #چفیهای به گلویش بستم شاید جلوی چشمه خون گلویش را بگیرد اما خون قصد بند آمدن نداشت از گوشش، بینی اش و حتی چشمان نازنینش خون بیرون میزد بچهها دورمان کرده بودند اما کسی کاری نمیتوانست بکند یک لحظه چشمم به «ایوب» برادر کوچکتر علی افتاد همهاش ۱۶ سال داشت یاد دیشب افتادم علی در همین سن و سال شاهد شهادت برادر بزرگترش #داوود بود و حالا خودش داشت جلوی چشم برادرش، برادرانش، نیروهایش شهید میشد کوشیدم لااقل صورتش را با چفیه و گازهایی که بچهها آورده بودند بپوشانم و نگذارم ایوب او را ببیند آن ترکش داغ همهمان را ناامید کرده بود سر خونین علی روی زانوهایم بود و نمیدانستم چطور شاهد جان دادن دوست عزیزم هستم دستم از قبل مجروح بود و نمیتوانستم علی را به تنهایی جابجایش کنم صدای گریه بلند #حمید_غمسوار را میشنیدم حمید از بچههای خیلی شلوغی بود که مدتی پیش عذرش را در گردان خواسته بودند اما علی او را به دسته خودش آورده بود و خیلی هوایش را داشت بالاخره آمبولانس رسید برای آخرین بار اسم و مشخصات حاج علی پاشایی را روی کاغذ نوشتم حقش بود بنویسم «حاج علی پاشایی» چرا که او خانه خدای را یافته بود...
راوی: اسماعیل وکیل زاده
@bicimchi1