بیسیمچی
به یاد امام و شهدا
به یاد اسطوره های سپاه اسلام
به یاد شهدایی که #کربلا ندیده، کربلایی شدند...
#شهید_مهدی_زینالدین
#شهید_صفرعلی_لقاء
این عکس جانسوز ساعاتی پس از شهادت شهید مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر هفده در سردشت گرفته شده است...
در ماه آبان سال شصت و سه شهید #مهدی_زینالدین به همراه برادرش شهید #مجید_زینالدین در حال برگشت از کرمانشاه به سوی مقر لشگر هفده بودند....
در آن مقطع لشگر ۱۷ در حال تدارکات برای عملیاتی در غرب بود حوالی غروب در جاده سردشت مورد تهاجم و کمین گروهک های ضدانقلاب قرار گرفتند و بعد از مقاومتی #عاشورایی و تقریبا طولانی با بدنی مجروح و زخمی به مقام والای شهادت رسیدند البته دشمن لعین قصد داشت سر ایشان را غنیمت ببرد که با مقاومت ایشان که تا حوالی صبح طول کشید، ناکام ماندند و با آگاهی نیروهای خودی، پیکر مطهر او و برادرش به سردشت منتقل شد...
بسیجی حاضر در عکس شهید صفرعلی لقاء از نیروهای زبده و شجاع و پرآوازه لشگر هفده چند ماه بعد از این عکس در #عملیات_بدر به مقام والای شهادت رسید و به فرمانده شهیدش پیوست....
@bicimchi1
شب دهم عملیات بود توی چادر دور هم نشسته بودیم شمع روشن کرده بودیم صدای موتور آمد چند لحظه بعد کسی وارد شد تاریک بود صورتش را ندیدیم گفت: «توی چادرتون یه لقمه نون و پنیر پیدا می شه؟» از صدایش معلوم بود که خسته است بچهها گفتند: «نه، نداریم» رفت از عقب بی سیم زدند که «حاج مهدی نیامده آن جا؟» گفتیم: «نه» گفتند: «یعنی هیچ کس با موتور اون طرف ها نیامده؟»
#شهید_مهدی_زینالدین
منبع: کتاب زین الدین
انتشارات روایت فتح
@bicimchi1
گفت: «اعلام کن همه جمع بشن می خوام براشون صحبت کنم»
نگران گفتم: «آقامهدی حرف از موندن بزنی، خودت رو سبک کردیا...
این بنده های خدا از بس سختی کشیدن و برای عملیات امروز و فردا شنیدن، خسته شدن خدا نکرده حرفت رو زمین میزنن شما فرمانده لشکری، خوب نیست اعتبارت رو از دست بدی» ...
یک لبخند روی لبهایش كاشت دست روی شانه ام زد و گفت: «من از خدا یه آبرو گرفتم، همون رو هم خرج راه خودش می کنم تو نگران نباش»...
والسلام عليكم را گفته و نگفته، صدای #صلوات دشت را پر کرد در یک چشم به هم زدن، دورش شلوغ شد؛ شلوغ و شلوغ تر از دور، هرچه چشم چرخاندم نتوانستم ببینمش داشتم نگران می شدم که دیدم روی شانه بلندش کردند بردندش توی دل جمعیت همانهایی که یکصدا ساز رفتن می زدند، حالا یک صدا شعار می دادند:
"فرمانده آزاده، آماده ایم، آماده
فرمانده آزاده، آماده ایم، آماده"
از آن روز دو ماه گذشت تا اولین نیروها رفتند مرخصی...
#شهید_مهدی_زینالدین
@bicimchi1
چند روزی بود مریض شده بودم تب داشتم حاج آقا خونه نبود از بچه ها هم که خبری نداشتم یک دفعه دیدم در باز شد و مهدی، با لباس خاکی و عرق کرده، اومد تو...
تا دید رخت خواب پهن هست و خوابیدهام، یک راست رفت توی آشپزخونه؛ صدای ظرف و ظروف و باز شدن در یخچال می اومد برام آش بار گذاشت ظرف های مونده رو شست، سینی غذا رو آورد، گذاشت کنارم گفتم: «مادر چرا بی خبر؟» گفت: «به دلم افتاد که باید بیام »
#شهید_مهدی_زینالدین
منبع: کتاب زینالدین؛ انتشارات روایت فتح
@bicimchi1
#سردار_خیبر
توی یکی از پاتک های دشمن، پایش ترکش خورد از آن ترکش های درشتی که هر کسی را زمین گیر می کند، ولی مهدی که وضع روحیه ی بچه ها را می بیند و فشاری که رویشان هست، تحمل کرد سوار موتورش شد، برگشت عقب فهمیدیم یک ساعتی رفت و برگشت، ولی نمی دانستیم رفته عقب، زخمش را باندپیچی کرده و شلوار خونیش را عوض کرده بعدها بچه ها از شلوار خونی که توی سنگرش پیدا کردند، فهمیدند
راوی: اصغر ابراهیمی
#شهید_مهدی_زینالدین
#خیبر
#جزیره_مجنون
@bicimchi1
خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود
من هم یک شلوار خریدم تا وقتی از منطقه اومد، با هم بپوشه...
لباس ها رو که دید، گفت: "تو این شرایط جنگی وابستهم می کنین به دنیا!!!"
گفتم: "آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟!" بالاخره پوشید...
وقتی اومد، دوباره همان لباس های کهنه تنش بود. چیزی نپرسیدم.
خودش گفت: «یکی از بچه های سپاه عقدش بود، لباس درست و حسابی نداشت.»
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
@bicimchi1
نزدیك عملیات بود؛
میدونستم تازه دختردار شده.
یك روز دیدم سرپاكت نامه از جیبش زده بیرون...
گفتم: این چیه؟
گفت: عكس دخترمه
گفتم: بده ببینمش
گفت: خودم هنوز ندیدمش!!
گفتم: چرا؟
گفت: الآن موقع عملیاته. میترسم مهر پدر و فرزندی كار دستم بده، باشه بعد...
#شهید_مهدی_زینالدین
#درس_اخلاق
🌹سالروز ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر مبارک باد.
@bicimchi1
خداوند
امروز از ما
همت و اراده و
شهادت طلبی می خواهد ....
#فرمانده_لشکر۱۷علیبنابیطالب
#شهید_مهدی_زینالدین
#سالروز_شهادت
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ڪــلامشهـــید
🔹 همیــن یه حــــرف برای ما ڪافـیه...
◇ ما انجام تکلیف الهی را میخواهیم
هیچ چیز دیگر نمیخواهیم..
#شهــید_مهــدی_زیــنالدیــن
https://eitaa.com/bisimchi10
تازه بچهدار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون.
گفتم: هان، آقا مهدی خبری رسیده؟
چشمهایش برق زد و گفت: «خبر که... راستش عکسش رو فرستادن.»
خیلی دوست داشتم عکس بچهاش را ببینم.
با عجله گفتم: خب بده، ببینم.
گفت: خودم هنوز ندیدمش.
خورد توی ذوقم. قیافهام را که دید، گفت:
راستش میترسم؛ میترسم توی این بحبوحه عملیات، اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش....
#شهید_مهدی_زینالدین
https://eitaa.com/bisimchi10
🥀 چند وقتی بود مرخصی نیومده بود، خیلی دلمون براش تنگ شده بود. وقتی اومد یه گوسفند گرفتیم براش قربونی کردیم.
🥀 دیدم خیلی ناراحت شده. به مادرش گفته بود: من اینقدر از خدا خواستم شهید بشم، نشد، حالا میبینم تقصیر شماست، شما نذر میکنید که من سالم برگردم.
🥀 بهش گفتم: عزیزم ما بارها تو را تقدیم خدا کردهایم. وقتی خداحافظی میکنی برای بدرقه هم دنبالت نمیآییم، چون میدانیم تو امانت پیش ما هستی، تو برای خدا هستی.
🥀 الان این گوسفند را به شکرانه دیدنت قربونی کردهام و نذر نکردهام که سالم باشی. خوشحال شد، خندید......
#شهید_مهدی_زینالدین
@bisimchi10
💢 جشن متفاوت ۶۴ امین سالگرد تولد #شهید_مهدی_زینالدین در زندان قم /
۵ زندانی به نام شهید زین الدین آزاد شدند
🌹در این جشن که به مناسب ۶۴ امین سالگرد تولد شهید مهدی زین الدین در زندان مرکزی قم برگزار شد، برنامه های متنوعی از جمله خاطره گویی سردار هاشمی و حاج حسین کاجی از راویان هشت سال دفاع مقدس برگزار گردید و مادر شهید مهدی زین الدین نیز بصورت تلفنی با زندانیان گفتگوی کوتاهی کرد و از آنها بابت برگزاری این جشن تشکر کرد
🌹در این مراسم، ۵ نفر از زندانیان که شرایط قضایی را داشتند با همکاری سازمان زندان ها و مسئولین مربوطه به نام مبارک شهید مهدی زین الدین از زندان قم آزاد و به آغوش خانواده خود بازگشتند.
#قهرمانان_وطن
#لبیک_یا_خامنه_ای
https://eitaa.com/bisimchi10
خوابش را دیدم، گفتم:
_چگونه توفیق
شهادت پیدا کردی؟!🤔
گفت: از آنچه
دلم میخواست، گذشتم!
نگذارید حب دنیا شما را فریب دهد..
#شهید_مهدی_زینالدین
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
🖤❤️🌱
https://eitaa.com/bisimchi10
یڪیازذڪرهایۍڪه مُدآم زیر لب
زمزمہ میڪرد این بود:
[اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً]
خدایآحتےبہاندازهۍچشمبرهم
زدنےمرابہ حآلخودم وامگذار!
#شهید_مهدی_زینالدین
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
#وعده_صادق
https://eitaa.com/bisimchi10