#شهید_حسینِ_خرازی قبل از ۳۰ سالگی فرمانده لشگر بود و تو ۸ تا عملیات شرکت کرده بود، تازه یه دست هم نداشت ....
کجاییم رفیق؟!
چیکار میکنیم؟!
#حاج_حسین_خرازی
@bicimchi1
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پسرها رفتند و
از آنها فقط عکسی؛
در قابِ چشمانِ تمام مادران مانده.....
#حاج_حسین_خرازی
#شهید_حسین_خرازی
#یاد_شهدا_با_صلوات
#مادرانه
#مادران_شهدا
@bicimchi1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 زیرخاکی
🍂 #شهید_حسین_خرازی
در خط مقدم
@bicimchi1
تو جبهه همدیگر را میدیدیم.وقتی برمیگشتیم شهر، کمتر. همانجا هم دو سه روز یک بار باید میرفتم میدیدمش. نمیدیدمش، روزم شب نمیشد. مجروح شده بود.نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنگ. نرفتم تا خودش پیغام داد: «بگید بیاد ببینمش.دلم تنگ شده.»
خودم هم مجروح بودم. با عصا رفتم بیمارستان. روی تخت دراز کشیده بود. آستین خالیاش را نگاه میکردم. او حرف میزد، من توی این فکر بودم «فرمانده لشکر ؟ بی دست؟»
یک نگاه میکرد به من، یک نگاه به دستش، میخندید.
🌹درباره ی #شهید_حسین_خرازی
@bisimchi10
حاج حسین را ببین..!
آن همه متواضع است که او را
در میان همراهانش گم میکنی!
اگر کسی او را نمیشناخت
هرگز باور نمیکرد که با فرماندهی
لشکرِ مقدس امامحسین(ع) روبروست!
#فرمانده_دلها
#شهید_حسین_خرازی
https://eitaa.com/bisimchi10
🥀 در مشكلات است كه انسانها آزمایش میشوند. صبر پیشه كنید كه دنیا فانی است و ما معتقد به معاد هستیم.
🥀 هر چه كه میكشیم و هر چه كه بر سرمان میآید از نافرمانی خداست و همه ریشه در عدم رعایت حلال و حرام خدا دارد.
#شهید_حسین_خرازی
@bisimchi10
شهید حسین خرازی با لباس شخصی سوار اتوبوسی در کردستان شد.
آنقدر اتوبوس تکان میخورد که کودک کُردی که همراه پدرش کنار او نشسته بود، دچار تهوع شد..
او کلاه زمستانیاش را زیر دهانِ کودک گرفت و کلاه کثیف شد.
پدر بچه خواست بچهاش را تنبیه کند اما حسین خرازی با لبخند مانع شد و گفت: کلاه است میشوییم، پاک میشود. ☺️
مدتها بعد در عملیاتی سردار خرازی و رفقایش محاصره شدند و کاری از دستشان بر نمیآمد!
رئیس گروهِ دشمن که با نیروهایش به آنها نزدیک شده بود، ناگهان اسلحهاش را کنار گذاشت! سردار خرازی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: من پدرِ همان بچهام..
با رفتار آن روزت مرا شیفته خودت کردی.
حالا فهمیدم که شما دشمنِ ما نیستی 🤝
#شهید_حسین_خرازی
📖 حدیث خوبان، ص۲۵۴
@bisimchi10
🌹 برش اول:
نگاهش می کردم. یک تَرکه دستش بود؛ روی خاک، نقشه ی منطقه را توجیه می کرد.
بِهِم برخورده بود. فرمانده گردان نشسته، یکی دیگر دارد توجیه میکند. فکر می کردم فرمانده گروهان است یا دسته. ندیده بودمش تا آن موقع.
بلند شدیم. می خواست برود، دستش را گرفتم.
گفتم : "شما فرمانده گروهانی؟" خندید..
گفت: " نه یه کم بالاتر"
دستم را فشار داد و رفت.
حاج حسن گفت:" تواینو نمی شناسی؟"
گفتم: "نه.کیه؟" گفت:" یه ساله جبهه ای؛ هنوز فرمانده تیپت رو نمی شناسی؟»
همین طور حسین را نگاه می کرد.
معلوم بود باورش نشده حسین فرمانده تیپ است. من هم اول که آمده بودم، باورم نشده بود.
🌹 برش دوم:
حسین آمد، نشست روبه رویش
گفت: "آزادت می کنم بری".
به من گفت: "بهش بگو".
ترجمه کردم. باورش نمیشد
حسین گفت: "بگو بره خرمشهر، به دوستاش بگه راه فراری نیست؛ تسلیم بشن. بگه کاری باهاشون نداریم، اذیتشون نمی کنیم ."
خودش بلند شد دست های او را باز کرد.
🔸 افسر عراقی می آمد؛
پشت سرش هم، هزار هزار عراقی با زیر پیراهن های سفید که بالای سرشان تکان می داند.
📚 برگرفته از کتاب «خـرازی»
جلد هفتم از مجموعه کتاب یاران
#شهید_حسین_خرازی
#شهدا_الگوی_زندگی
#شهیدانه
https://eitaa.com/bisimchi10
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تا آخرین قطره خون خودمان میایستیمشما هم باید بایستید...
#انتخاب_مردم
#مشارکت_حداکثری
#شهید_حسین_خرازی
سالروزشهادت
https://eitaa.com/bisimchi10
عاشق محرم و سینهزنی بود، مخصوصاً که لشکر او به نام مقدس امام حسین (ع) بود، ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا میشد و گردانها به روش سنتی عزاداری میکردند.
🔸بعضی وقتها که دوستان نزدیک در سنگر جمع میشدند، حسین با بازوی قطع شده دستش سینهزنی میکرد.
🔸حاجحسین تا نامی از سیدالشهدا (ع) میآمد، به پهنای صورت اشک میریخت و از شدت گریه شانههایش میلرزید.
📚جز لبخند چیزی نگفت
#شهید_حسین_خرازی
https://eitaa.com/bisimchi10
ده ماه بود ازش خبری نداشتیم.
مادرش میگفت: خرازی! پاشو برو ببین چی شد این بچه؟ زندهاس؟ مردهاس؟
میگفتم: کجا برم دنبالش آخه؟ کار و زندگی دارم خانوم. جبهه یه وجب دو وجب نیست. از کجا پیداش کنم؟
🥀رفته بودیم نماز جمعه حاج آقا آخر خطبه ها گفت: حسین خرازی را دعا کنید.
آمدم خانه.به مادرش گفتم.گفت: حسین ما رو میگفت؟
گفتم: چی شده امام جمعه هم میشناسدش؟
نمیدانستیم فرمانده لشکر اصفهان است.
راوی:مادرشهید
#شهید_حسین_خرازی
#اللهم_ارزقنا_شهادت_فی_سبیلک
https://eitaa.com/bisimchi10
یاد حاج حسین بخیر
که به رفقایش گفته بود:
من اهمیتی نمیدهم دربارهٔ ما چه میگویند! من میخواهم دلِ ولایت را راضی کنم.
#سرباز_ولایت
#شهید_حسین_خرازی
#فرمانده_لشکر۱۴_امامحسین
https://eitaa.com/bisimchi10