eitaa logo
چــادرمـون عشقــــ❤️ــه
3.8هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
227 ویدیو
8 فایل
【﷽】 السَّلاَم‌عَلَيْڪ‌يَافَاطِمةُالزهرا{س}🌸 بہ‌امیدروزے‌کھ‌ عطرحجاب‌ سراسرسرزمینم‌رافرابگیرد^^♥️ تعرفہ‌تبلیغات↓ http://eitaa.com/joinchat/2870542369C0c938a221b
مشاهده در ایتا
دانلود
چــادرمـون عشقــــ❤️ــه
#پارت350 *آرش* راحیل ازدواج کرده بود، آن هم با مردی که آینه ی خودش بود. باید باور می‌کردم.
نمی‌دانم شاید فریدون هم قربانی پدر و مادر بی مسئولیتش شده است. به گفته ی مژگان از بچگی پدرو مادرش به خاطر مسافرتها و رفت وآمدهای زیاد وقتی برای رسیدگی به بچه‌هایشان نمی‌گذاشتند و چون فریدون بچه‌ی شروشیطونی بوده است، با پرستارهایش نمی ساخته ومدام باهم درگیر بوده اند. همین موضوع باعث می شودکه یک پرستار مرد برایش بگیرند. همان موقع هم مادرفریدون برای دوهفته به مسافرت خارج از کشور می رود. پرستار از همان اول با فریدون آبشان در یک جوی نمی رفته و هر دفعه به یک بهانه او را تنبیه می کرده است. حتی چند بار به دور از چشم دیگران فریدون را مورد آزار و اذیت قرار داده است. این کشمکش و تنبیها از فریدون یک بچه ی عصبی و انتفام جو می سازد. که البته به گفته ی مژگان آن پرستار هم بعداز مدت کوتاهی باشکایتهای مکرر فریدون اخراج می شود. مادر از وقتی این حرفها را از مژگان شنیده بود، تا مرا تنها گیر می آورد مدام می‌گفت اگر تو سارنا و مادرش رو ول می‌کردی کی می‌خواست مواظبشون باشه، بعد تشکر می‌کرد. یک روز در جواب تشکرش گفتم: –مامان باید از راحیل تشکر کنید، چون اگه اون اصرار می کرد زندگی جدایی داشته باشیم من قدرت این که به خواستش تن ندم رو نداشتم. سرش را به علامت مثبت تکان داد. –اگه تو این بچه رو ول می کردی ومی رفتی دنبال زندگیت، خدا می دونه تو اون خانواده و با اون داداش و خانواده بی‌مسئولیت مژگان چه بلایی سرشون می آمد. بالاخره مژگانم مادرشه می تونستیم بچه رو بهش ندیم؟ وقتی سکوتم را دید، به جان راحیل هم دعا کرد و گفت: –خدا خیرش بده، خدا رو شکر که درکش بالا بود و از این دخترهایی نبود که موقعیت رو درک نمی کنن و مثل کنه می‌چسبن. ان شاالله هرجا هست خوشبخت بشه. پوزخندی زدم. وقتی پوزخند مرا دید، ادامه داد: –می دونم مادر بهت سخت گذشت، توام خیلی گذشت کردی، ولی چیکار میشه کرد سرنوشت این طور بوده. من تا آخر عمرمدیون شما دوتا هستم. راستش اوایل ازش خوشم نمی آمد. ولی کم‌کم که رفتارهاش رو دیدم فهمیدم انسانیت ربط زیادی به پوشش و دین و مذهب نداره. قبلا فکر می‌کردم اونا که مثل راحیل هستن، کارهاشون از روی اجبار و برای جلب توجهه و هی واسه ماها جانماز آب می،کشن. چون واقعا یه نفر رو می‌شناختم که چادری بود ولی خیلی بد‌اخلاق و بی فرهنگ و کلا اهل جانماز آب کشیدن بود. راحیل جای بچه‌ی من بود ولی رفتارهاش خیلی بزرگ منشانه بود. اون خیلی خوب بود، من متوجه میشدم ولی نمی‌خواستم به روم بیارم. دلخور نگاهش کردم. –مامان، فکر کنم راحیل برای ما زیادی بود. ما قدرش رو ندونستیم. اگر قدر چیز با ارزشی رو که خدا بهت داده رو ندونی ازت گرفته میشه. این خوبهایی که شما از راحیل می‌گید شاید برای ما خیلی خاص باشه ولی برای اون یه رفتار معمولی بود. با خودم گفتم "راحیل کار خاصی نمی‌کرد، فقط از عقلش درست استفاده می‌کرد. اون مثل ما نبود. همش دنبال این بود که از زندگیش سود ببره، اصلا به زیان فکر نمی‌کرد. درست برعکس ما." مادر با تاسف گفت: –اون اوایل نامزدیتون چند بار از خدا خواستم که یه جوری بینتون بهم بخوره و عروسمون نشه. با چشم های از حدقه درآمده نگاهش کردم. –آخه چرا مامان؟ بغض کرد. –چون زیادی خوب بود، پیشش کم می آوردم و احساس عذاب وجدان داشتم. آهی کشیدم و گفتم: –پس راسته که می گن دعای مادرها گیراست. اشکش سرازیر شد. –اشتباه کردم، کاش کیارشم بود و شما هم می رفتید سر خونه زندگیتون. ربط این حرفش را با دعایی که برای جدایی من و راحیل کرده بود را نفهمیدم. ولی به این فکر کردم که مگر خدا دعاهای اشتباهی را هم برآورده می کند؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 حجاب در اسرائیل ❌ چرارسانه‌های صهیونیست،حجاب اصیل زن ایرانی راموردهجمه قرار میدهندولی به پوشش زنان یهودی کاری ندارن؟؟؟ #تصویری #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
بعضی #مضرات_طلا💍برای مردان🧔 ✅ #طلا خاصیت شبه القایی داره که در تماس با پوست مردان یون های اون آزاد و در کبد رسوب کرده و موجب اختلال میشه . ✅ گلبول های سفید مردان به طور طبیعی بیشتر از زنان بوده و با استفاده از طلا به شدت زیاد شده و گلبول های قرمز کاهش پیدا کرده و سبب کم خونی،اختلال در سیستم ایمنی وسرطان خون می شود❗️ ✅ بیشترین تأثیر منفی اشعه های طلا روی هورمون های جنسی مردان هست که در استفاده ی طولانی مدت در برخی موارد به کاهش قدرت جنسی و عقیم شدن می انجامه‼️ 😊 بیخود نیست دینمون طلا رو واسه مردا حرام کرده. تازه این ها چند موردی بود که علم بهش رسیده ، چه بسا حکمت های زیادی که هست و هنوز علم متوجه اون نشده 👌 به خدا اعتماد کن 📚عفاف و حجاب از دیدگاه نوروبیولژی (صفحه ١٩٩ و ٢٠٠) 🖌به قلم جمعی از نویسندگان #تولیدی_کامل #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
#گزارش #بین‌الملل 😱 #تجاوز در حین انجام ماموریت 🔻پلیس شهرستان "کنت" واقع در جنوب غربی "انگلیس" به دختر ۱۷ ساله ای که گم شده بود #تجاوز کرد 🔻این پلیس جوان بعد از پیدا کردن دختر ۱۷ ساله ای که گم شده بود او را به خانه خودش برد و از موقعیتی که همسرش در تعطیلات به مسافرت رفته بود سوء استفاده کرد و به دختر تجاوز کرد 😕وقتی وضعیت پلیسی که تامین کننده امنیت مردم این باشه دیگه تا تهش بخونید #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
°•|🇮🇶🇮🇷|•° چه زود رنگ و بوے بـــ2⃣2⃣ـــهمن به مشام مان رسید...↓ عراق امروز ما را به یاد ایران دیروز انداخت... ۲۲ بهمنـــ7⃣5⃣ـــ در عراق جایش را به ۴ بهمنـــ8⃣9⃣ـــ داد و باز هم بهمن بود ڪه وحدٺ را در رگ هاےامٺ اسـ🕋ــلامی جریان داد... ⇜آری ایران و عراق ، دو برادر و دوسٺ قدیمے رهسپار ظهور شده اند...🇮🇷🤝🇮🇶 #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خبری_درراه_است 😌✌️🏻 بالاخره اثرات خطبه تاریخی نماز جمعه رهبر انقلاب نمایان شد😍🌹 خروش مردم شرق عربستان علیه آمریکا و آل سعود.... شعار میدهند: مرگ بر سعودی، مرگ بر بن سلمان، مرگ بر آمریکا پ.ن نگفتیم شهید سلیمانی از سردار سلیمانی قوی تره؟؟؟😏👊🏻 #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
یکی میگفت↓✨ _بچه ها! نگید حرم نداره... یِه بَرگِه بِگیرین روش بِنِویسین بِیت الزَهرا(س) بِزنین سَر دَر اُتاق یا خونَتون! بگید من میخوام🙃🌱 ازاین به بعد اینجا باشه اونوقت هرکاری میکنید نیت کنید... ظرف هم می شورید به نیت ظرفای حرمش،هیئتش بشورید.. شما هم بسازید🕌😉 دیگہ ناخودآگاه مراقب رفتارمونیم مبادا تو حرم هر ... ...!😌❌ 💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
چــادرمـون عشقــــ❤️ــه
#پارت351 نمی‌دانم شاید فریدون هم قربانی پدر و مادر بی مسئولیتش شده است. به گفته ی مژگان از بچگی
روی سجاده نشسته بودم و به حرفهای مادر فکر می کردم. چرا وقتی یک نفر افکارش، رفتارش و حرفهایش با بقیه فرق دارد طرد می شود. چرا دیگران نمی توانند تحملش کنند. راحیل که به کسی بدی نکرد. شاید خوبی نزدیکانمان این اجازه را به ما نمی‌دهد که با وجدان راحت اشتباهاتمان را ادامه دهیم. آن درد وجدان گاهی باعث عصبانیت می‌شود. اصلا چرا راه دور بروم خودم بهتر از هر کس می‌دانم که گاهی چقدر از حرفهای راحیل عصبانی میشدم، در حالی که می‌دانستم درست می‌گوید. اما عشقی که نسبت به او داشتم باعث میشد عصبانیتم فرو کش کند و به حرفهایش فکر کنم. انگار همین فکرها باعث شد آرام باشم. راحیل کم‌کم معانی همه چیز را برایم تغییر داد و چه تغییر زیبایی. حرف کیارش یادم آمد. روز اولی که از راحیل برایش گفتم، مخالفت کرد و گفت رهایش کن. وقتی دلیلش را پرسیدم گفت چون دختر عاقل و فهمیده‌ایی است. راست می‌گفت اگر راحیل می ماند تمام عمرم، شرمنده اش می شدم. شاید باید هر روز به خاطر رفتار اطرافیانم از او عذر خواهی می کردم. من این شرمندگی را نمی خواستم. شاید دلیل نداشتن راحیل را خودم بهتر بتوانم پیدا کنم. شاید اگر قدمی در گذشته ام بزنم جواب خیلی از سوالهایم را بتوانم پیدا کنم. سرم را روی مهر گذاشتم. خدایا من به تقدیر ایمان پیدا کرده ام، اینجا تشخیص خوب و بد از هم سخت شده، مثل تمام دورانهای تاریخ. من درحال تجربه ی تکرار تاریخ هستم. چطور این همه سال گم شده بودم که خودم هم نفهمیدم، چرا آن سالها چیزی برایم غریب نبود؟ کاش راحیل زودتر از این پیدا‌یم می کرد و مرا به خودم پس میداد. باصدای زنگ گوشی مژگان، سراز مهر برداشتم. مژگان وارد اتاق شد و متاسف نگاهم کرد. فوری گوشی‌اش را از روی تخت برداشت وتماس را متصل کرد و از اتاق بیرون رفت. سجاده راجمع کردم و لباسهایم راپوشیدم و به طرف سالن رفتم. مادر که تازه سارنا را از حمام آورده بود درحال پوشاندن لباسهایش بود. –مامان یه چیزی برای خوردن داریم؟ میخوام برم سرکار. –آره مامان، ناهارحاضره، دستم بنده مژگان رو صدابزن بیاد میزو بچینه. فکر کنم رفت تو اتاق. پشت در اتاق که رسیدم صدایش راشنیدم که بادلخوری با کسی که پشت خط بود درد و دل می کرد. –آره بابا، دلم خوش بود گفتم اون دیگه ازدواج کرد. من راحت شدم. ولی اشتباه کردم. نمی دونم این راحیل چه بلایی سرش آورده کلا یه آرش دیگه شده. ... –فکرکن، تا آخر عمر باید با یکی که اصلا فکرش به من نمی خوره زندگی کنم. ... –دوسش دارم، ولی نمی تونم بعضی حرفهاش رو هم قبول کنم. یعنی قبول کردنش سخته. تک سرفه ایی کردم و وارد اتاق شدم. مژگان با دیدنم فوری با فرد پشت خط خداحافظی کرد و پرسید: –کاری داشتی؟ به گوشی دستش اشاره کردم و پرسیدم: –کی بود؟ –دوستم بود. روی تخت کنارش نشستم. –میشه بگی رفتار من چه عیبی داره که تو رو ناراحت میکنه ومجبوری تحملم کنی. بامِن ومِن گفت: –هیچ عیبی. جدی نگاهش کردم. –حرفهات رو شنیدم، لطفا اگه حرفی داری به خودم بگو، تا دوتایی حلش کنیم. سرش را پایین انداخت وگفت: –خب، از این که رفتارات تغییر کرده ناراحتم. مثلا چرا مهمونی الی اینا نیومدی؟ –اون که مهمونی نبود. جایی که زن ومرد در هم گره می خورن رو بهش میگن پارتی، تازه اونم از نوع خفنش. توام دیگه اجازه نداری بری. اون دفعه هم به اصرار مامان اجازه دادم. چون خودشم همراهت امد. لبهایش را بیرون داد. –خب حالا هر چی. تو که خودت قبلا... فریاد زدم: –مگه قرار نشدکه دیگه حرفی از گذشته نزنی؟ گذشته مُرد مژگان. در حال زندگی کن. حرصی شد و گفت: –اون دیگه تموم شد، ازدواج کرد، چرا به زندگیت برنمی گردی؟ اگه گذشته مُرده، پس چرا راحیل برای تو نمرده؟ با چشم‌های گرد شده نگاهش کردم. –من الان دقیقا دارم زندگی می کنم مژگان. اونم دنبال زندگی خودشه و خوشبخته،اون از اولشم برای من زیادی بود، من نفهمیدم. مکثی کردم. بلند شدم و به کتابی که هر دفعه میومداز کتابخانه بالای تخت برمی‌داشت و می‌خواند خیره شدم. –انگار اون وظیفه داشت بیاد ولی نمونه. ناله کرد: –آرش چرا از زندگیت لذت نمیبری؟ حرفش مرا به فکر انداخت. مگر چطور زندگی می کنم که مژگان احساس می کند لذتی از زندگی‌ام نمی‌برم. –مژگان باورکن من الان آرامش دارم. نمی دونم تو چرا اینجوری فکر می کنی، من الان برای خودم دارم زندگی می کنم، نه مثل ڱدشته‌ها برای دیگران. اگر واقعا این زندگی برات مهمه، قبول کن که من همین هستم. نگاهم کرد و گفت: –اگه خودت اینجوری دوست داری من که حرفی ندارم، بالاخره برای توجیح نرفتنت به مهمونی الی باید یه چیزی بهش می گفتم دیگه، باور کن آرش من خودمم تمایلی ندارم اون جور جاها برم. بخصوص که اونجا همش باید مدام مواظب نگاه بقیه به تو باشم. اصلا آرامش ندارم. ولی چیکار کنم یه جورایی مجبورم، اگه رفت و آمد نکنیم میگن، اجتماعی نیستن و ...هزارتا برچسب دیگه. ✍
⚛طبق رهنمود هاے امیر المومنین(ع) ↩️در حڪمت 234 نهج البلاغہ #تڪبر ، #ترس و #بخل از جملہ ویژگے هاے رفتارے است ڪہ براے خانم ها پسندیدہ است✅ و براے مردان جز بدترین اخلاق ها محسوب مے شود.⛔️ #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador
🔷انواع توجیه ❗️آدما چرا گناه میکنن؟! چی باعث میشه آدم با وجود اینکه میدونه یه کاری مثل دروغ حرامه و عذاب دردناکی برای دروغگو در نظر گرفته شده بازم دروغ میگه؟ 💢دلایل مختلفی داره که ریشه همشون میتونه #توجیه_گناه باشه. مثلا اینطوری خودش رو قانع میکنه که حالا این یه بار رو انجام میدم و بعدش توبه میکنم. در صورتی که باید به خودش بگه شاید در همون وقت گناه بمیرم و یا قلبم سیاه بشه و توفیق #توبه پیدا نکنم. گاهی هم آدم به خودش میگه حالا خدا مهربونه و به خاطر این گناهم منو عذابم نمیکنه. در صورتی که خدا تو قرآن میگه مواظب باشید که #شیطان، شما رو به مهر و محبت من فریب نده. 👈گاهی توجیهش اینه که چون همه دارن این گناه رو انجام میدن پس کم اهمیته. چون خدا که دیگه همه رو #عذاب نمیکنه. در صورتی که خدا در توصیف #جهنم میگه: جهنم رو از جن و انس پر میکنم و جهنم باز میگه: آیا بازم هست که اضافه کنید به من؟! 😳 یه توجیه هم اینه که اصلا فلان کار گناه نیست و مثلا به زعم خودشون آخوندا در آوردن. در صورتی که یه #عالم_دین هیچ وقت نمیتونه از خودش حکمی بده و حتما باید با استدلال قرآنی و روایی باشه. تازه یه سری چیزا مثل #حجاب دیگه از مسلمات #همه_ادیان_الهی هستن و اصلا شکی نیست که حکم خداست. 📝 خلاصه توجیه در انجام گناه خیلی موثره و خیلیا با همین توجیهات گمراه شدن. یادمون باشه اونی که گوشواره از گوش بچه امام حسین دزدید، با گریه این کار رو کرد و توجیهش این بود که اگه من نگیرم یکی دیگه میگیره!!! #توجیه_گناه #خدا_بیناست #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
@hejabuni.mp3
974.1K
🎵صوتی 💃 اهای خانم خوشتیپی که منو چپ چپ نیگاه میکنی🗣 🔺چادر سر کردن خیلی سخته اما فکر نکنی چادر سرم میکنم........... #صوتی_ساندویجی #سرکار_خانم_نام_اور #تولیدی #کانال_چادرمون_عشقه💞 •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈• @blackchador