🔴💥🔴💥🔴💥🔴💥
یادش بخیر 😁😁
اون موقع که میگفتیم عملکرد وزارت بهداشت اصلا خوش بینانه نیست
و بحث #واکسن، کلا از نظر ما مردوده، اون هم واکسن ژنتیکی از شرکتهای آمریکایی و انگلیسی مثل فایزر و...،
بعضیا گلایه میکردند که
💥توهم توطئه💥 دارین
و
بعضی هم میگفتند شما 💥از رهبر هم که گفتند به حرف ستاد کرونا گوش کنید و رعایت کنید، هم جلو میزنین 💥!!! 🙄
حالا خوب شد رهبر صراحتا فرمودند
که ورود این واکسن ها ممنوعه ⚠️
و تاااازه الان جمع زیادی از
❗️ "خودی ها"❗️🙄 باورشون شد
که #سرباز بودن، یعنی جلوی #فرمانده حرکت کنی
تا فرمانده خرج نشه!!!!
🔆یعنی شروع کنی به تحلیل و #مطالبه،
تا رهبر جامعه مجبور نشه حتی تو بدیهیات ورود کنه!!!!
🔆یعنی فحش و تهمت و طرد شدن رو برخودت بپذیری، تا آسیب این رفتارها
به #فرمانده نرسه!!! ☝️
💥 سرباز، کسی نیست که منتظر باشه
تا فرمانده، روشنگری کنه
و بعد پشتش بره و اسم خودش رو بذاره حامی ولایت فقیه!!
💥💥💥💥💥💥
🔆 متاسفیم که مسئولین کشور، سرباز که نه،
بعضی حتی ستون پنجم #دشمن اند!!😐
و انقققدر بد عمل میکنند که رهبر مجبور میشن علنی به مردم بگن!!!!!
🔆حالا ما سربازیم یا سربار؟!!🔆
🔆هر کس ترازوی خودش باشد! 🔆
⏳ به #بعد_چهارم بیندیشید:
🌏 @bode4om 〰〰〰〰
🌕«نجوایی با ۱۷۵ #غواص دست بسته»
نمیدانم #دستانتان را از پشت بسته بودند یا از روبهرو ولی حتما خیلی وقت گذاشتند كه یكی یكی دستانتان را به هم ببندند و دورش طناب بكشند
نمیدانم آنها چند نفر بودند كه شما ١٧٥ نفر را به دام انداختند. نمیدانم چه #گودال عظیمی حفر كردند تا ١٧٥ #سرباز را داخلش بیندازند. نمیدانم نشسته بودید یا ایستاده، نمیدانم یكی یكی داخل گودال پرتتان كردند یا گروهی...
اصلا چه میدانم كه در آن روز، شاید هم شب چه آمد بر سر شما.
نمیدانم در آن روزهای زمستانی سال ۶۵ با چه نقشهای غافلگیرتان کردند. نمیدانم آن فرمانده سنگدل، چطور دلش آمد به چشمهای معصوم شما نگاه کند و چنین برنامهای برای کشتنتان بریزد.
نمیدانم لحظههای آخر که نمیتوانستید دستهای هم را بگیرید و خداحافظی کنید، چه حرفهایی بینتان رد و بدل شد. چه قرارهایی با هم گذاشتید. اصلا چه شوخیهایی با هم کردید ولی کاش دستانتان باز بود تا قبل از آن مرگ گروهی، سیر یکدیگر را در آغوش میکشیدید.
نمیدانم وقتی داخل گودال روی هم افتاده و منتظر بودید تا سیل خاک رویتان آوار شود، زیر لب چه ذکری میگفتید.
حتما به تأسی از اربابتان در گودال قتلگاه «لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین» روی لبهایتان بود. یا شاید هم سادهتر، احتمالا یکی از شما ۱۷۵ نفر فریاد زده: «برادرها! وعده ما کربلا» و بعد همه با هم فریاد زدهاید: #یا_حسین...
حتم دارم دل آن سرباز بعثی که پشت لودر نشسته بود تا خاک رویتان بریزد، با شنیدن این یا حسینها لرزید اما به روی خودش نیاورد.حتم دارم وقتی چشم آن سرباز عراقی به چشم آن نوجوان افتاد که گوشه گودال سرش را بهسوی آسمان گرفته بود و یا زهرا میگفت، دلش لرزید اما به روی خودش نیاورد.
حتم دارم وقتی آن گودال بزرگ پرشد و صدای فریادهایتان خاموش شد، دل آن فرمانده لعنتی لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتی سیگارهای مکرر هم نتوانست تصویر چهرههای معصوم شما در آن لحظههای پایانی را از خاطرهاش محو کند.حتم دارم اگر آن فرمانده زنده باشد، هنوز هم چهرههای شما را خوب بهخاطر دارد، با جزئیات. حتم دارم هنوز هم از شما میترسد؛ حتی با همان دستهای بسته.
حتم دارم هنوز #صلابت نگاه شما کابوس روز و شبش باشد.
چشمان نگرانتان از روزی كه این خبر را شنیدم مقابل چشمانم ایستاده و خیره خیره نگاهم میكند.
دوست دارم #زندگینامه یك یك شما را بخوانم. تعدادتان آنقدر زیاد است كه بینتان از هر گروه و دستهای وجود داشته باشد؛ از مجرد و عاشق گرفته تا کاسب و هنرمند و زن و بچهدار.
فقط با خودم آرزو میکنم ای کاش #دستانتان باز بود که قبل از آن مرگ گروهی، با دو انگشتتان علامت پیروزی نشان میدادید.
راستش را بخواهید این روزها دلم عجیب شور غرور شما را میزند. برای تكاوران سخت است كه دستانشان را مقابل دشمن بگیرند كه طنابپیچش كنند. بارها شنیدهایم که غواصها از آمادهترین نیروهای رزمی هستند. #بازوان و سینههای ستبر شما از همین لباسهایهای چسبیده غواصی پیداست. بعثیها همین غرور را نشانه گرفته بودند وگرنه در چند دقیقه همه شما را تیرباران میكردند و خلاص.
غرور شما اما زیر آن خاکها دفن نشد. مثل یک نامه پستی از همان گودال ارسال شد برای ما.
برای ما که درس #مقاومت را از شما آموختیم و قسم خوردهایم که مثل خودتان تا لحظه آخر مقابل دشمن کرنش نکنیم.
غرور شما به ما رسیده تا دلمان از عربدههای توخالی این و آن نلرزد!!!
✨ شما با دستهای بسته #مقاومت کردید. ✨
حتم داشته باشید که ما دستان بازمان را مقابل دشمن دراز نخواهیم کرد.
شما هم دعا کنید برایمان. دعای شما ۱۷۵ نفر برگشت نمیخورد؛ این را هم مطمئنم
بهزاد زارع
@bode4om
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرداری که به احترام احساس یک سرباز ایستاد!
⭕️ در یک مکان اداری، بعد از اتمام جلسه یک سرباز در راهرو از حاج قاسم درخواست میکند تا مداحی کوتاهی داشته باشد.
⭕️ حاج قاسم در عین عجله و خستگی و شاید ممانعت برخی اجازه میدهد این سرباز مداحی کند.
👈 #سرداری که کل عالم استکبار از ترسش خواب نداشتند خاضعانه در یک راهرو سرپا می ایستد و به ابراز احساسات و مداحی یک #سرباز گوش میدهد و نهایتا بغلش کرده و انگشترش را به او هدیه میدهد.
👈 در کجای دنیا در قاعده نظامی یک سرباز میتواند در مقابل یک ژنرال بلندپایه به جز احترامِ نظامی کار دیگری انجام دهد؟
🌸شادی روحش صلوات
@bode4om