eitaa logo
بُعد چهارم
423 دنبال‌کننده
7هزار عکس
2.6هزار ویدیو
74 فایل
بعدی از تحلیل های سیاسی، فرهنگی، سلامت مخصوص آنهایی که همیشه از منظر دیگر مینگرند و همیشه راه سوم را خلق میکنند! #دکتر_زهراسادات_اخلاقی ارتباط با پشتیبان: @tasnimnargess
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴💥🔴💥🔴💥🔴💥 یادش بخیر 😁😁 اون موقع که میگفتیم عملکرد وزارت بهداشت اصلا خوش بینانه نیست و بحث ، کلا از نظر ما مردوده، اون هم واکسن ژنتیکی از شرکتهای آمریکایی و انگلیسی مثل فایزر و...، بعضیا گلایه میکردند که 💥توهم توطئه💥 دارین و بعضی هم میگفتند شما 💥از رهبر هم که گفتند به حرف ستاد کرونا گوش کنید و رعایت کنید، هم جلو میزنین 💥!!! 🙄 حالا خوب شد رهبر صراحتا فرمودند که ورود این واکسن ها ممنوعه ⚠️ و تاااازه الان جمع زیادی از ❗️ "خودی ها"❗️🙄 باورشون شد که بودن، یعنی جلوی حرکت کنی تا فرمانده خرج نشه!!!! 🔆یعنی شروع کنی به تحلیل و ، تا رهبر جامعه مجبور نشه حتی تو بدیهیات ورود کنه!!!! 🔆یعنی فحش و تهمت و طرد شدن رو برخودت بپذیری، تا آسیب این رفتارها به نرسه!!! ☝️ 💥 سرباز، کسی نیست که منتظر باشه تا فرمانده، روشنگری کنه و بعد پشتش بره و اسم خودش رو بذاره حامی ولایت فقیه!! 💥💥💥💥💥💥 🔆 متاسفیم که مسئولین کشور، سرباز که نه، بعضی حتی ستون پنجم اند!!😐 و انقققدر بد عمل میکنند که رهبر مجبور میشن علنی به مردم بگن!!!!! 🔆حالا ما سربازیم یا سربار؟!!🔆 🔆هر کس ترازوی خودش باشد! 🔆 ⏳ به بیندیشید: 🌏 @bode4om 〰〰〰〰
🌕«نجوایی با ۱۷۵ دست بسته» نمی‌دانم را از پشت بسته بودند یا از روبه‌رو ولی حتما خیلی وقت گذاشتند كه یكی یكی دستانتان را به هم ببندند و دورش طناب بكشند نمی‌دانم آنها چند نفر بودند كه شما ١٧٥ نفر را به دام انداختند. نمی‌دانم چه عظیمی حفر كردند تا ١٧٥ را داخلش بیندازند. نمی‌دانم نشسته بودید یا ایستاده، نمی‌دانم یكی یكی داخل گودال پرتتان كردند یا گروهی... اصلا چه می‌دانم كه در آن روز، شاید هم شب چه آمد بر سر شما. نمی‌دانم در آن روزهای زمستانی سال ۶۵ با چه نقشه‌ای غافلگیرتان کردند. نمی‌دانم آن فرمانده سنگدل، چطور دلش آمد به چشم‌های معصوم شما نگاه کند و چنین برنامه‌ای برای کشتن‌تان بریزد. نمی‌دانم لحظه‌های آخر که نمی‌توانستید دست‌های هم را بگیرید و خداحافظی کنید، چه حرف‌هایی بین‌تان رد و بدل شد. چه قرارهایی با هم گذاشتید. اصلا چه شوخی‌هایی با هم کردید ولی کاش دستانتان باز بود تا قبل از آن مرگ گروهی، سیر یکدیگر را در آغوش می‌کشیدید. نمی‌دانم وقتی داخل گودال روی هم افتاده و منتظر بودید تا سیل خاک رویتان آوار شود، زیر لب چه ذکری می‌گفتید. حتما به تأسی از اربابتان در گودال قتلگاه «لا معبود سواک، یا غیاث المستغیثین» روی لب‌هایتان بود. یا شاید هم ساده‌تر، احتمالا یکی از شما ۱۷۵ نفر فریاد زده: «برادرها! وعده ما کربلا» و بعد همه با هم ‌فریاد زده‌اید: ... حتم دارم دل آن سرباز بعثی که پشت لودر نشسته بود تا خاک رویتان بریزد، با شنیدن این یا حسین‌ها‌ لرزید اما به روی خودش نیاورد.حتم دارم وقتی چشم آن سرباز عراقی به چشم آن نوجوان افتاد که گوشه گودال سرش را به‌سوی آسمان گرفته بود و یا زهرا می‌گفت، دلش لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتم دارم وقتی آن گودال بزرگ پرشد و صدای فریادهایتان خاموش شد، دل آن فرمانده لعنتی لرزید اما به روی خودش نیاورد. حتی سیگارهای مکرر هم نتوانست تصویر چهره‌های معصوم شما در آن لحظه‌های پایانی را از خاطره‌اش محو کند.حتم دارم اگر‌ آن فرمانده زنده باشد، هنوز هم چهره‌های شما را خوب به‌خاطر دارد، با جزئیات. حتم دارم هنوز هم از شما می‌ترسد؛ حتی با همان دست‌های بسته. حتم دارم هنوز نگاه شما کابوس روز و شبش باشد. چشمان نگرانتان از روزی كه این خبر را شنیدم مقابل چشمانم ایستاده و خیره خیره نگاهم می‌كند. دوست دارم یك یك شما را بخوانم. تعدادتان آنقدر زیاد است كه بین‌تان از هر گروه و دسته‌ای وجود داشته باشد؛ از مجرد و عاشق گرفته تا کاسب و هنرمند و زن و بچه‌دار. فقط با خودم آرزو می‌کنم ای کاش باز بود که قبل از آن مرگ گروهی، با دو انگشت‌تان علامت پیروزی نشان می‌دادید. راستش را بخواهید این روزها دلم عجیب شور غرور شما را می‌زند. برای تكاوران سخت است كه دستانشان را مقابل دشمن بگیرند كه طناب‌پیچش كنند. بارها شنیده‌ایم که غواص‌ها از آماده‌ترین نیروهای رزمی هستند. و سینه‌های ستبر شما از همین لباس‌های‌های چسبیده غواصی پیداست. بعثی‌ها همین غرور را نشانه گرفته بودند وگرنه در چند دقیقه همه شما را تیرباران می‌كردند و خلاص. غرور شما اما زیر آن خاک‌ها دفن نشد. مثل یک نامه پستی از همان گودال ارسال شد برای ما. برای ما که درس را از شما آموختیم و قسم خورده‌ایم که مثل خودتان تا لحظه آخر مقابل دشمن کرنش نکنیم. غرور شما به ما رسیده تا دلمان از عربده‌های تو‌خالی این و آن نلرزد!!! ✨ شما با دست‌های بسته کردید. ✨ حتم داشته باشید که ما دستان بازمان را مقابل دشمن دراز نخواهیم کرد. شما هم دعا کنید برایمان. دعای شما ۱۷۵ نفر برگشت نمی‌خورد؛ این را هم مطمئنم بهزاد زارع @bode4om
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرداری که به احترام احساس یک سرباز ایستاد! ⭕️ در یک مکان اداری، بعد از اتمام جلسه یک سرباز در راهرو از حاج قاسم درخواست می‌کند تا مداحی کوتاهی داشته باشد. ⭕️ حاج قاسم در عین عجله و خستگی و شاید ممانعت برخی اجازه می‌دهد این سرباز مداحی کند. 👈 که کل عالم استکبار از ترسش خواب نداشتند خاضعانه در یک راهرو سرپا می ایستد و به ابراز احساسات و مداحی یک گوش می‌دهد و نهایتا بغلش کرده و انگشترش را به او هدیه می‌دهد. 👈 در کجای دنیا در قاعده نظامی یک سرباز می‌تواند در مقابل یک ژنرال بلندپایه به جز احترامِ نظامی کار دیگری انجام دهد؟ 🌸شادی روحش صلوات @bode4om