eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.2هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
6.7هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣تعمیر یا تعویض؟ 🎙دکتر محمود انوشه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دل من خواب پروانه شدن می بیند ⭐و ندایی که به من می گوید 🌸گر چه شب تاریک است ⭐دل قوی داری سحر نزدیک است 🌸این جمله دل قوی دار سحر نزدیک است ، ⭐واقعا حس خوبی میده ، 🌸انگار یه جایی در اعماق قلب آدم ، ⭐حسی از اطمینان و آرامش ایجاد میکنه ، 🌸رفقای خوب، دلتون قرص باشه به قدرت لایزال 🌙خدای مهربون، امید به اینکه فردا را 🌸پر از تلاش و امید آغاز کنیم 🦋شبتون سرشار از آرامش🦋 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴واکنش عجیب به حضور آیت الله خامنه ای در یک مجلس ازآیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ ناگهان آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند در این لحظه امام زمان(عج) ...🔰 https://eitaa.com/joinchat/371195984Cc861b12aed واکنش امام زمان به حضور رهبر👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🍃🌺 پاینده باد کسانی که 🌺 از پاکی شان؛ ❤️عشق آغاز میشود ... از صداقتشان 🌺 ❤️عشق ادامه می یابد ... و از وفایشان 🌺 ❤️عشق پایانی ندارد ... سلام 😊✋ صبحتون سرشار از عشق و مهربانی☕️😊🌺 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 🤲🏻چرا ما دعا میکنیم ؟ در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند. دعا تجمع نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم. یک قانون فیزیکی ميگه که: هر ذره در حال ساطع کردن مدام انرژي به سمت مشخصی است. انرژی بدن من و شما قابل هدایت به یک سمت مشخص است . اگر به چیز مشخصی فکر کنیم انرژی ما به سمت اون چیز مشخص میره و خیلی وقت ها میشه که به کسی زنگ میزنیم و میگه: - "چه خوب شد زنگ زدی!" - " داشتم بهت زنگ می زدم!" - "داشتم بهت فکر می کردم!" - "حلال زاده!" نکتهٔ جالبش اینه که من به محض اینکه به شخص خاصی هر جای دنیا که فکر کنم انرژی های من بلافاصله به سمت اون حرکت میکنه و بلافاصله به او میرسد بدون سپری شدن زمان. در فیزیک به این میگن "جهش کوانتومی". یعنی انرژی ما از زمان عبور ميكند پس بهترین دعاها را به همدیگر هدیه کنیم چون خداوند زمانی به فریادمان می رسد، که حتی در خیالمان هم تصور نمی کنیم❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ترسوهای امیدوار توصیه ای که برای ثابت قدم بودن بسیار مفید است: امید و ترس؛ اولی به رحمت خدا و دومی از عظمت خدا. شرایطش را که بدانی، فقط می‌ماند داشتن کمی اراده؛ یعنی عمل کردن یا نادیده گرفتن؟ شناخت، یکی از شرایط آن است. به عنوان مثال کودک از مار نمی‌ترسد، چون شناختی از آن ندارد. اگر درک درستی از عظمت خداوند داشته باشیم، هیچگاه با گستاخی گناه نمی‌کنیم. از طرفی باید به رحمت خدا هم امید داشت؛ چرا که خداوند ارحم الراحمین است. 📌ترس و امید، مهدوی می‌شود، وقتی بدانی ترس از خدا جلوی گناه کردن را می‌گیرد و گناه نکردن، باعث تعجیل در فرج می‌شود. و امید یعنی وجود امام زمان؛ یعنی خدایی که اجازه داد ما هم در تحول جهان موثر باشیم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡 شاید برایتان جالب باشد که بدانید جی. آر. آر. تالکین خالق ارباب حلقه ها ، کار اصلی اش زبان شناسی بوده است و حتی چندین زبان هم خلق کرده بود و در این ویدئو کوتاه او دارد به مجری در مورد زبان الفی که خودش ساخته است ، توضیحاتی می دهد . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
✏️ روزی روزگاری در زمان‌های قدیم مرد خیاطی کوزه‌ای عسل در دکانش داشت. یک روز می‌خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود. به شاگردش گفت: «این کوزه پر از زهر است. مواظب باش به آن دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.» شاگرد که می‌دانست استادش دروغ می‌گوید، حرفی نزد و استادش رفت. شاگرد هم پیراهن یک مشتری را برداشت و به دکان نانوایی رفت و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه گرفت و بعد به دکان برگشت و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید. خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید: «چرا خوابیده‌ای؟» شاگرد ناله کنان پاسخ داد: «تو که رفتی من سرگرم کار بودم. دزدی آمد و یکی از پیراهن‌ها را دزدید و رفت. وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.»  ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانیکه این جذابو بازی میکردین چندسالتون بوده؟؟😍 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت. مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طور کامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند :«از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای، فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای». مرد خندید و گفت:«وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن». موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده، سمت خودش، گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند. مرد گفت: «می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها  آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟» نکته مدیریتی : مدیر خوب آن مدیری نیست که با بهترین امکانات نتایج قابل قبولی کسب کند، مدیر موفق آن است که از هر عضو مجموعه بهترین استفاده را ببرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اسب سواری، مرد افلیجی را سر راه خود دید که از او کمک میخواست. مرد سوار دلش به حال او سوخت، از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد و بر روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند! مرد افلیج که اکنون خود را سوار بر اسب میدید دهنه ی اسب را کشید و گفت: اسب را بردم و با اسب گریخت! پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد: "تو تنها اسب را نبردی، جوانمردی را هم بردی! اسب مال تو؛ اما گوش کن ببین چه می گویم". مرد افلیج اسب را نگه داشت. مرد سوار گفت: "هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی!" میترسم که دیگر "هیچ سواری" به "پیاده ای" رحم نکند! حکایت، حکایت روزگار ماست! به قدرتمندان و ثروت اندوزان بگویید: شما که با جلب اعتماد مستمندان و بیچارگان و ستمدیدگان، اسب قدرت بدستتان افتاده! شما نه فقط اسب... که ایمان اعتماد اعتقاد را بردید. فقط به کسی نگویید چگونه سوار اسب قدرت شدید! افسوس که دیگر نه بر اعتمادها اعتقادیست و نه بر اعتقادها اعتمادی! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
روزي از پدربزرگ پرسيدم چرا با گذر اين سال ها هنوز اينقدر زياد مادربزرگ را دوست داري جواب جالبي داد گفت وقتي كسي را با تمام وجودت دوست داري ديگر گذر زمان مهم نيست چه دختركي چادري باشد كه جلوي كافه نادري منتظر ديدار توست چه زني با موهاي سپيد در گذر سالها كه در روزهاي سرد و برفي بهمن ماه برايت چاي داغ، دم مي كند دوستش داري چون او، همه قلب توست و قلبت بي وقفه برايش خواهد تپيد براي هميشه، حتي وقتي ديگر براي تو نتپد براي او خواهد تپيد خنديد و گفت خيالت راحت قلب من هميشه خواهد تپيد پدربزرگ سالهاست كه در پيش ما نيست و من هنوز جمله اخرش را نفهميدم ولي اين را خوب مي دانم كه پدربزرگ هميشه راست مي گفت شايد قلب ما هيچ وقت از تپش كردن نايستد و اين آغاز خوشبختي است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel