eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.5هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ ضرب المثل تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند یک روز یکی از بازرگانها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد. صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است. به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم . قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .  قاضی گفت:به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند. ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .  قاضی گفت: دزد همین است. تاجر گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد می گویند : «پنبه دزد ، دست به ریشش میکشد» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نتایج اعجاب انگیز تحقیق دانشمند سوئیسی در خصوص وضوء گرفتن ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 700 سال پیش در اصفهان مسجدی می‌ساختند ... کار تمام شده بود و کارگران در حال انجام خرده کاری‌های پایانی بودند، پیرزنی از آنجا رد میشد، ناگهان پیرزن ایستاد و گفت بنظرم مناره مسجد کج است ! کارگران خندیدند ولی معمار با صدای بلند فریاد زد ساکت ! چوب بیاورید ، کارگر بیاورید ، چوب را به مناره تکیه دهید ، حالا همه باهم ، فشار دهید ، فشااااااااااار !!! و مرتب از پیرزن می‌پرسید مادر درست شد ؟ بعد از چند دقیقه پیرزن گفت درست شد و دعا کنان دور شد . کارگران گفتند مگر می‌شود مناره را با فشار صاف کرد ؟ معمار گفت : نه ! ولی می‌توان جلوی شایعه را گرفت ! اگر پیرزن می‌رفت و به اشتباه به مردم میگفت مناره کج است و شایعه کج بودن مناره بالا می‌گرفت ، دیگر هرگز نمیشد مناره را در نظر مردم صاف کرد ! ولی من الان با یک چوب و کمی فشار ، مناره را برای همیشه صاف کردم !!! از شایعه بترسید ! در تجارت و کسب و کارتان ، حتی در زندگیتان از شایعه بترسید ! اگر به موقع وارد عمل شوید براحتی مناره زندگیتان صاف خواهد شد ... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزّتمندترین انسان‌ها کسانی‌اند که نان بازوی خود را می‌خورند... و چه زیادند انسان‌هایی مثل حاتم طایی که پول و ثروت، آن‌ها را از انسانیت دور نمی‌کند! برداشت شما از این حکایت گلستان سعدی چیست؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 ارزش معرفی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: موسی (عَلَیهِ السَّلامُ) عرضه داشت: پروردگارا این بنده  آبِق و فراری وگریزپا  کیست؟ خطاب رسید: آن بنده‏ ای عاصی و مُتمرِّد و سرکش است  که از فرمان من سرپیچی و عصیان می کند .  موسی (عَلَیهِ السَّلامُ) عرض کرد : پس آن کسی که از آستان و بارگاه باعظمت تو  به گمراهی و بیراهه رفته است کیست ؟! آن گمراه  چه کسی است؟! خداوند متعال فرمود: او کسی است که امام زمانش را نشناسد در حالی که تو او را برایش معرفی می کنی و می شناسانی و یا اینکه پس از شناختش از او غائب است و از حضور ظاهری و یا باطنی او بهره نمی برد (ولی تو وی را به امام زمانش نزدیک می کنی تا از او بهره مند گردد ) ...  📚بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الایمه الاطهار علیهم السلام با ترجمه فارسی -- مجلد ۲، صفحه ۴ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 گواهی حجرالاسود بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ﺍﺑﻮ ﺳﻌﻴﺪ ﺧﺪﺭﻯ ﮔﻮﻳﺪ: ﻣﺎ ﺑﺎ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﺣﺠّﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺧﻠﺎﻓﺘﺶ ﻛﺮﺩ، ﺣﺞّ ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ. ﭼﻮﻥ ﻋﻤﺮ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺴﺠﺪﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺣﺠﺮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺣﻘﺎً ﻣﻰ ﺩﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﻰ ﺑﻴﺶ ﻧﻴﺴﺘﻰ! ﻧﻪ ﻧﻔﻌﻰ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺿﺮﺭﻯ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﻧﻤﻰ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺑﻮﺳﺪ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻰ ﻣﺎﻟﺪ، ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﻮﺳﻴﺪﻡ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﻤﻰ ﺯﺩﻡ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻤﺮ! ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﻫﺮ ﺁﻳﻨﻪ ﻧﻔﻊ ﻣﻰ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺿﺮﺭ ﻣﻰ ﺭﺳﺎﻧﺪ. ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻌﺎﻟﻰ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: «ﻭ ﻳﺎﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺍﻯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺫﺭّﻳﻪ ﺑﻨﻰ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﻣﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺘﻢ؟ ﻫﻤﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﺭﻯ! » ﻭ ﭼﻮﻥ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻮﺣﻴﺪ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﻭ ﺍﻋﺘﺮﺍﻑ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺻﺎﺣﺐ ﻋﺰّﺕ ﻭ ﺟﻠﺎﻟﺖ ﺍﺳﺖ، ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﻋﻬﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﭘﻮﺳﺖ ﻧﺎﺯﻛﻰ ﻧﻮﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ (ﺣﺠﺮﺍﻟﺎﺳﻮﺩ) ﺧﻮﺭﺍﻧﻴﺪ. ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺵ ﺍﻯ ﻋﻤﺮ! ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﺳﻴﺎﻩ، ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻳﻚ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﺩﻭ ﻟﺐ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﮔﻮﺍﻫﻰ ﺑﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﻫﺎ ﻭ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﺎﻯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪﻳﻦ ﺟﺎ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ ﺍﻣﻴﻦ ﺧﺪﺍﻯ- ﻋﺰّﻭﺟﻞّ- ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻜﺎﻥ ﺍﺳﺖ. ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﻯ ﺍﺑﺎﺍﻟﺤﺴﻦ! ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻰ ﺯﻧﺪﻩ ﻧﮕﺬﺍﺭﺩ. ﻣﻌﺎﺩ ﺷﻨﺎﺳﻰ، ﺝ 7، ﺹ 25 ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 8 ﻭ ﺹ 298 .ﻣﻌﺎﺩ ﻣﻌﺎﺩ ﺷﻨﺎﺳﻰ، ﺝ 7، ﺹ 25 ﺑﺤﺎﺭﺍﻟﺎﻧﻮﺍﺭ، ﺝ 8 ﻭ ﺹ 298.ﻪ180 داستان ها و حکایت های حج ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ یک تجربه عاشقانه سخنران استاد پناهیان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
💡 عبارت" آبشان از یک جوی نمی رود "زمانی به کار می رود که میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشد و این عبارت برای نشان دادن رابطه ی میان آنان استفاده می شود. در گذشته آب گیری مزارع و باغات جنبه حیاتی داشت و هنگامی که نوبت آبیاری می شد ، آب در جوی هایی به راه می افتاد و هر کس کوشش می کرد، پیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را بگیرد و این عجله و شتابزدگی و عدم رعایت نوبت و حق تقدم دیگران موجب می شد که کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل می‌رساندند. بنابراین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هرکس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که شریک با شخصی باشد که اهل درگیری و مرافعه است ، حالا هم از ضرب المثل "آبشان از یک جوی نمی گذرد " در مورد کسانی مورد استفاده قرار می گیرد که بر سرموضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند.   ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 حکایتی‌بسیارزیباوخواندنی بزرگي گويد: مرا همسايه اي بود گناهكار و فاسق و فاسد و نابكار. هنگامي كه در سفر بودم از دنيا بيرون شد.چون من به خانه رسيدم، سه روز بود تا از دار دنيا رحلت كرده بود . با خود گفتم كه اكنون كه از نماز و تشييع جنازه اش محروم ماندم و ازبراي حق همسايگي، ساعتي بر سر تربت او روم. چون بر سر تربت وي رفتم، دو سه سوره از قرآن بخواندم. پس از آن، خوابي بر من در آمد. آن جوان را ديدم در خواب كه به نشاط تمام همي خراميدي، تاجي مرصع بر سر نهاده و حله سبز اندربر. با او گفتم: ملك تعالي با تو چه كرد؟گفت: مرا در كنف كرم خويش فرود آورد. گفتم به چه معاملت؟ گفت: مرا معاملتي نبود كه از سبب رحمت بودي و لكن مرا چون در گور نهادند و اقارب و خويشان بر گور من نشسته بودند، فرشتگان عذاب در آمدند با گرزهاي آتشين تا مرا عذاب كنند. ازيك ساعت ديگر او را مهلت دهيد و عذاب مكنيد تا پيوستگان از او جدا شوند. چون ساعتي بر آمد و پيوستگان به خانه رفتند،مادرم بر سر تربت من بنشست. آن فرشتگان باز آمدند به صولتي تمام تا مرا عذاب كنند .خطاب آمد كه: ساعتي ديگر صبر كنيد تا مادرش به خانه شود.ايشان منتظر بايستند. شب در آمد و مادرم همچنان نشسته بود. فرشتگان گفتند: ملكا! پير زن از سر تربت باز نمي گردد، چه فرمايي؟ خطاب آمد كه: اگر او باز نگردد، شما باز گرديد، زيرا كه به كرم ما لايق نباشد كه به عقوبت بشتابيم و فرزند را درپيش مادر عذاب كنيم. ما در اين ساعت درضعيفي آن پير زن نگريم و اين فرزند او را بدو بخشيم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
یک دنیا آرامش یک دنیا تندرستی و یک عالم خوشبختی و برکت خواستارم لحظه هاتون پر از عطر گل با طراوت شب تون بخیر🌸🌸🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚داستان مرد ادارى و همكارش‏ يكى از رفقايمان نقل مى‏كرد كه روز اول ماه رمضان بود، روزه گرفتيم رفتيم اداره و تازه با يك آقايى به اصطلاح هم ميز و آشنا شده بوديم. او هم روزه مى‏گرفت. بعد از يكى دو ساعت آن رفيقم گفت: فلانى! من مى‏خواهم يك تذكرى به شما بدهم. گفتم: بفرماييد. گفت: من خيلى از شما معذرت مى‏خواهم كه اين تذكر را مى‏دهم ولى خوب لازم مى‏دانم كه اين تذكر را بدهم، از اخلاق بد خودم است، چه عرض كنم. من يك چنين اخلاق بدى دارم كه در ماه رمضان كه روزه مى‏گيرم عصبانى مى‏شوم، خيلى هم عصبانى مى‏شوم. وقتى هم كه عصبانى مى‏شوم ديگر هرچه به دهانم مى‏آيد مى‏گويم، حرف بد مى‏گويم، فحش مى‏دهم، توهين مى‏كنم. ممكن است در اين ماه رمضان به جنابعالى جسارتى بكنم. خواهش مى‏كنم اگر چنين شد، ديگر روزه است، اخلاق من است، خيلى ببخشيد.  اين آقاى رفيق ما گفت: گفتيم عجب كارى شد! اين مرد روز اول ماه رمضان آمد با ما اتمام حجت كرد. حالا ما يك ماه رمضان تمام بايد از او فحش بشنويم، چون روز اول ماه رمضان گفته اخلاق من اين است. گفت: من هم گفتم كه عجب تذكر بجايى دادى! اتفاقاً اخلاق من هم همين‏طور است و بلكه بدتر، در حال روزه عصبانى مى‏شوم، يك وقت مى‏بينى كه اين دوات را برداشتم و پراندم به سرت. گفت: عجب! خيلى اخلاق بدى است. پس خوب است هر دومان مواظب باشيم. شهید این داستان را در تبیین معیار کار اخلاقی از نظر راسل بیان کرده است که معتقد هستند اخلاق را باید رعایت کرد تا دچار عکس العمل های منفی آن نشویم. 📚مجموعه‏ آثاراستادشهيدمطهرى ج‏22 / 484 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔺همه معاندین در مقابل درخشش بی‌سابقه برنامه معلی 🔹در اقدامی هماهنگ تمام پیج‌ها و مجموعه‌های معاند در حال حمله به حسینیه معلی هستند. این نوع اتفاق و اقدام همه‌جانبه و دائمی برای تخریب یک برنامه معارفی بی‌نظیر و کم‌سابقه است. تیترهایی که توسط آن قصد تخریب برنامه معلی را دارند بسیار جالب است:« یکی از شادترین اقشارها هیئتی‌ها هستند»«زکزاکی در صداوسیما عمامه‌گذاری کرد» «رهبری با کف زدن و شادی در هیئت.ها مشکلی ندارد» و.... 🔹همراه با شبکه های ضد انقلاب, جریانی مشکوک در داخل کشور هم قصد انشقاق و تفرقه در بین جامعه مذهبی ایران را دارد و با کوبیدن بر طبل اختلاف‌ها درحال تخریب موفق‌ترین برنامه مذهبی سال‌های اخیر است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 نمک و آب روزی شاگرد یک راهب پیر هندو از او خواست که به او درسی به یاد ماندنی دهد. راهب از شاگردش خواست کیسه نمک را نزد او بیاورد. سپس مشتی از نمک را داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست همه آن آب را بخورد. شاگرد فقط توانست یک جرعه کوچک از آب داخل لیوان را بخورد، آن هم به سختی. استاد پرسید: «مزه اش چطور بود؟» شاگرد پاسخ داد: «خیلی شور و تند است، اصلاً نمی شود آن را خورد.» پیر هندو از شاگردش خواست یک مشت از نمک بردارد و او را همراهی کند. رفتند تا رسیدند کنار دریاچه. استاد از او خواست تا نمکها را داخل دریاچه بریزد. سپس یک لیوان آب از دریاچه برداشت و به شاگرد داد و از او خواست آن را بنوشد. شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید. استاد این بارهم از او مزه آب داخل لیوان را پرسید. شاگرد پاسخ داد: «کاملا معمولی بود.» پیر هندو گفت: «رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو می شود همچون مشتی نمک است و اما این روح و قدرت پذیرش انسان است که هر چه بزرگتر و وسیعتر می شود، می تواند بار آن همه رنج و اندوه را براحتی تحمل کند. بنابراین سعی کن یک دریا باشی تا یک لیوان آب.» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ لحظه ی خوش متقین کسانی هستند که به هنگام خشم، از شعله‌ور شدن آن جلوگیری می‌کنند و اجازۀ پرخاشگری در ناملایمات را به خود نمی‌دهند؛ چرا که می‌دانند مهم‌ترین عاملی که آدمی را از خوی انسانی دور می‌کند غضب است. غالباً انسان‌ها در ناراحتی و خشم ، بداحوال می‌شوند و گاه رفتارهای جنون‌آمیز و جبران‌ناپذیری انجام می‌دهند. غضب ریشه در انانیّت و کبر دارد؛ همان جایی که انسان به «من» بها می‌دهد و برای او حقوقی متصور می‌شود که دیگران ملزم به ‌رعایت آن هستند. اما شخصی که «من» را بر سر جای خویش می‌نشاند و به او به اندازۀ سهمش بها می‌دهد، از این مخمصه رهایی می‌یابد. انسان می‌تواند چنان خود را تربیت کند که خشم او نه‌تنها در بیرون جلوه نکند، بلکه به‌طورکامل از بین برود و محو شود . فرد صبور، هرگز در هنگام خشم، تصمیم‌های مهم نمی‌گیرد ، یا در برابر دشنام و بی‌حرمتی‌های كلامی وچ رفتاری، به اقدام سریع و متقابل دست نمی‌زند؛ بلكه به آینده و عاقبت هر واكنش می‌اندیشد و به بركت همین خردورزی، از لغزش و ندامت مصون می‌ماند. ❤️ بر گرفته از کتاب مشکاة، تفسیر قرآن کریم، ج۸ دکتر محمدعلی انصاری ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ داستان بسیار شنیدنی از تشرف سید ابولحسن اصفهانی خدمت امام زمان سخنران استاد عالی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫أَمَّنْ یُجِیبُ ✨الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ 💫خدایا به حق این آیه ✨مبارکه 💫هر عزیزی تو دلش هر ✨حاجتی دارد روا بفرما 💫شب زیباتون متبرک به ✨گرمی نگاه خدا 💫الــهی ✨دلخوشی‌هاتون افزون 💫جمع خانواده‌تون پراز دلگرمی ✨شبتون بخیر 💫وپراز آرامش الهی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
صبحتـون بـه زیبـایی دلهـاتون🌸 نبینه روزگار درد و غم هاتون صبحی پر از لبخند خدا🌸 یه روز خوب و زیبـا🌸 یه آغاز پر انرژی و یه دنیا خوشبختی آرزو دارم براتون🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚حکایتی زیبا درباره عاقبت حق الناس... ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩستشاﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ. ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ،که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد ! ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود. ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدن ﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ به خوﺍﺏ ﺭﻓﺖ. ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ نکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏) ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ خورد که برق از سرش پرید. ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ میشود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ... ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست... ای کاش این حکایت به گوش همگان برسد ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ عبرت از گذشته شخصى محضر امام زين العابدين رسيد و از وضع زندگيش شكايت نمود. امام عليه السلام فرمود: بيچاره فرزند آدم هرروز گرفتار سه مصيبت است كه از هيچكدام از آنها پند و عبرت نمى گيرد. اگر عبرت بگيرد دنيا و مشكلات آن برايش آسان مى شود. مصيبت اول اينكه ، هر روز از عمرش كاسته مى شود. اگر زيان در اموال وى پيش بيايد غمگين مى گردد، با اينكه سرمايه ممكن است بار ديگر باز گردد ولى عمر قابل برگشت نيست . دوم : هر روز، روزى خود را مى خورد، اگر حلال باشد بايد حساب آن را پس ‍ بدهد و اگر حرام باشد بايد بر آن كيفر ببيند. سپس فرمود: سومى مهمتر از اين است . گفته شد، آن چيست ؟ امام فرمود: هر روز را كه به پايان مى رساند يك قدم به آخرت نزديك شده اما نمى داند به سوى بهشت مى رود يا به طرف جهنم . آنگاه فرمود: طولانى ترين روز عمر آدم ، روزى است كه از مادر متولد مى شود. دانشمندان گفته اند اين سخن را كسى پيش از امام سجاد عليه السلام نگفته است. 📗داستان های بحارالانوارجلد4 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
از پرفسور سمیعی پرسیدند تو چرا به خدا اعتقاد داری گفت کنار دریا مرغابی را دیدم که پایش شکسته پایش را داخل گلهای رس مالید بعد به پشت خوابید و پایش را به سمت نور خورشید گرفت تا گل خشک شود اینطوری پای خودش را گچ گرفت فهمیدم که نیرویی مافوق طبیعی وجود دارد که به او این آموزش را داده حالا اسم این نیرو را می توانید خــدا یا هر چیز دیگر بگذارید مغرور نشوید وقتی پرنده ای زنده است مورچه را میخورد وقتی می میرد مورچه او را می خورد شرایط با زمان تغییر می کند هیچ وقت کسی را تحقیر نکنید شاید امروز قدرتمند باشید اما زمان از شما قدرتمندتر است پس باشید هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد مگر بـه " فهم و شعور " مگر بـه " درک و ادب ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
✍معبودا! شیطان دشمن ماست که برای گمراهی ما از روز ازل از تو اختیار و قدرت گرفته است؛ و وای بر حال نفس ما که نترسیم از کسی که از وجود قدسی تو قدرت و إذن برای گمراهی ما دارد. دشمن قدرتمندی که ما را می‌بیند ولی ما او را نمی‌بینیم، ما را می‌خواند ولی ما نمی‌دانیم و گمان می‌کنیم صدای عقل‌مان بوده است. ما را می‌فریبد از علمی که دارد و ما جاهل‌ایم. دشمنی که در خواب هم رهایمان نمی‌سازد، دشمنی که به سرعت همه جا می‌رود و همه چیز می‌تواند با خود ببرد. خدایا! به عزت و جلال‌ات قسم به ما عنایت فرما به تو از رحمت‌ات در اخلاص و فعل تقرب جوییم که آن گاه این دشمن بزرگ و قوی بر ما، به لطف تو خرد و کوچک خواهد شد ولا غیر... این دشمن قسم خوردۀ من شیخ صنعان‌ها و بلم باعورا‌ها عابدان صد ساله را که از تو اندکی دور شده‌اند ذلیلانه بر زمین زده است و زمین زدن شیطان در دنیا مقدمه زمین زدن انسان در آخرت اوست. چه زمین زدن و خسران جبران ناپذیری پناه بر تو!!! معبودا! چنان قدرتی از تو اخذ کرده است برای گمراهی من که خود فرموده‌ای فقط پناه بر تو می‌تواند مرا از شر او نجات دهد. دشمنی که تا زمان جان دادن در بسترم، حتی در زمان پیری که نای حرکت ندارم بر من خواطر خواهد زد که مشرک بر تو یگانه بمیرم. خدایا! بر من ناتوان در میدان نبرد و جنگ زندگی‌ام ترحم فرما که جز تو یاوری بر خود نبینم و جز از تو استمدادی در برابر او و نفس‌ام که به دنبال خواری من است از کسی طلب نکنم. ✨آمین یا رب العالمین✨ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚نتیجه ی حکم به ناحق دهقانی یک ظرف عسل برای فروش به شهر آورد. نگهبان دروازه ی شهر برای گرفتن راهداری جلوی او را گرفت و سر ظرف را باز کرد که ببیند چیست؛ ولی از شدت بد ذاتی آنقدر او را معطل کرد و سر ظرف را باز نگه داشت تا این که مگس‌های زیادی از اطراف آمدند و روی عسل نشستند و عسل را از بین بردند، طوری که مشتری برای خریدن آن رغبت نمی کرد. دهقان پیش قاضی رفت و شکایت کرد. قاضی گفت: تقصیر از راهداری نیست. بلکه تقصیر از مگس‌ها است. هر کجا که مگس‌ها را ببینی حق داری آنها را بکشی؟ دهقان از این قضاوت جاهلانه متعجب شد و گفت: این حکم را روی کاغذ بنویسید و به من بدهید. قاضی حکم قتل مگس‌ها را نوشت و امضا کرد و به دهقان داد. دهقان همین که نوشته را دریافت کرد و در جیب خود گذاشت، دید مگسی بر صورت قاضی نشسته است. فورأ یک سیلی محکم به صورت قاضی نواخت و مگس را کشت. قاضی با شدت غضب گفت: او را حبس کنید. دهقان بی درنگ نوشته را از جیب خود در آورد و به قاضی نشان داد و گفت: حکمی است که خودتان امضا فرمودید. 📙هزار و یک حکایت خواندنی ۱ / ۱۹۸؛ به نقل از: هزار و یک حکایت / ۳۵۶. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 سابقه ضرب‌المثل :«کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من» دو بلدرچین در کشتزاری آشیانه داشتند. روزی پرنده ی مادر به جوجه ی خویش که بتازگی پریدن آموخته بود سپرد تا بر بام خانه ی صاحب ملک بنشیند و از چگونگی آبیاری کشتزار آگاه شود. پرنده خبر آورد که صاحب کشت گرفتار است و یکی از همسایگان را مأمور آبیاری کرده است. بلدرچین مادر خطاب به فرزندش گفت "آسوده بخواب ، آشیانه ی ما در امان است زیرا کسی برای آبیاری گامی بر نخواهد داشت." روز بعد، باز هم پرنده برای خبر گیری بر بام خانه ی مالک زمین نشست و این کار یک هفته تکرار شد و هر مرتبه شنید که کشاورز از دوستان و بستگان و همسایگان چپ و راست خود تقاضای کمک می کند اما همه بهانه می تراشند و عذرخواهی می کنند. روز هشتم قاصد خبر آورد که کشاورز نگران تباه شدن محصول خویش است و به خانواده اش گفته است که فردا، خود برای آبیاری کمر همت خواهد بست. بلدرچین مادر به فرزند خویش گفت :همین امروز از اینجا خواهیم رفت زیرا کشاورز از کمک دیگران نومید شده و خود تصمیم به انجام کار گرفته است.” ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فراموش کار شدیم سخنران استاد دانشمند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 حکایت‌کوتاه مردی که با خبر دختردار شدنش، رنگ رخسارش تغییر کرد! مردى به مردى كه نزد رسول حق نشسته بود خبر داد همسرت دختر آورد، رنگ آن مرد تغيير كرد، رسول اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: چه شده؟ عرضه داشت: خير است، فرمود: بگو چه اتفاقى افتاده؟ گفت: از خانه بيرون آمدم در حالى كه همسرم درد زائيدن داشت، اين مرد به من خبر داد دختردار شده ام، حضرت فرمود: زمين حمل كننده او، آسمان سايه سرش، و خداوند روزى دهنده اوست، دختر دسته گل خوشبوئى است كه آن را مى بوئى، سپس رو به اصحاب كرد و فرمود: كسى كه داراى يك دختر است، مشكل دارد «تربيت و حفظ او، تهيه جهیزيه، آماده كردن مقدمات عروسى، دلهره داماددارى» و براى هر كس دو دختر است، خدا را به فرياد او برسيد، و هر كس داراى سه دختر است جهاد و هر كار مكروهى را معاف است، و هر آن كه چهار دختر دارد، اى بندگان خدا او را كمك دهيد، به او قرض دهيد، و به او رحمت آوريد. چقدر دختر عزيز است، كه رسول حق يارانش را به يارى دخترداران دعوت كرده، و كمك به دخترداران را وظيفه الهى امت قرار داده 📚برگرفته از کتاب نظام خانواده در اسلام اثر استاد انصاریان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel