eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.6هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5902444830427974620.mp3
14.64M
‌ 🎧 📕 چشم دل بگشا ✍🏻 🎙 راوی ترجمه 🎯قسمت هشتم ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه و پندآموز مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست!! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🎙 خاطره ای زیبا هفت یا هشت ساله بودم، به سفارش مادرم برای خرید میوه و سبزی به مغازه محل رفتم. اون موقع مثل حالا نبود که بچه رو تا دانشگاه هم همراهی کنن! پنج تومن پول داخل یه زنبیل پلاستیکی قرمز رنگ که تقریباً هم قد خودم بود با یه تکه کاغذ از لیست سفارش... میوه و سبزی رو خریدم کل مبلغ شد 35 زار. دور از چشم مادرم مابقی پول رو دادم یه کیک پنج زاری و یه نوشابه زرد کانادا از بقالی جنب میوه فروشی خریدم و روبروی میوه فروشی روی جدول نشستم و جای شما خالی نوش جان کردم. خونه که برگشتم مادر گفت مابقی پولو چکار کردی؟ راستش ترسیدم بگم چکار کردم، گفتم بقیه پولی نبود... مادر چیزی نگفت و زیر لب غرولندی کرد منم متوجه اعتراض او نشدم. داشتم از کاری که کرده بودم و کسی متوجه نشده بود احساس غرور می‌کردم اما اضطراب نهفته ای آزارم می‌ داد. پس فردا به اتفاق مادر به سبزی فروشی رفتم اضطرابم بیشتر شده بود. که یهو مادر پرسید آقای صبوری میوه و سبزی گران شده؟ گفت نه همشیره. گفت پس بقیه پول رو چرا به بچه پس ندادی؟ آقای صبوری که ظاهراً فیلم خوردن کیک و نوشابه توسط من جلو چشمش مرور میشد با لبخندی زیبا روبه من کرد وگفت : آبجی فراموش کردم ولی چشم طلبتون باشه. دنیا رو سرم چرخ می‌خورد اگه حاجی لب باز میکرد و واقعیت رو می گفت به خاطر دو گناه مجازات می شدم، یکی دروغ به مادرم یکی هم تهمت به حاج آقا صبوری! مادر بیرون مغازه رفت. اما من داخل بودم. حاجی روبه من کرد و گفت: این دفعه مهمان من! ولی نمی دونم اگه تکرار بشه کسی مهمونت میکنه یا نه؟! بخدا هنوزم بعد ۴۴ سال لبخندش و پندش یادم هست! بارها باخودم می گم این آدما کجان و چرا نیستن؟ چرا تعدادشون کم شده آدمهایی از جنس بلور که نه تحصیلات عالیه امروزی داشتن ونه ادعای خواندن كتاب های روان‌شناسی و نه مال زیادی داشتن که ببخشند؟ ولی تهمت رو به جان خریدن تا دلی پریشون نشه وآبرویی نریزه...! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚حکایتی‌زیبا وخواندنی شغل مردی تمیز کردن ساحل بود. او هر روز مقدار زیادی از صدفهای شکسته و بدبو را از کنار دریا جمع آوری می کرد و مدام به صدفها لعنت می فرستاد چون کارش را خیلی زیاد می کردند. او باید هر روز آن ها را روی هم انباشته می کرد و همیشه این کار را با بداخلاقی انجام می داد. روزی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که خودش را از شر این کوه بزرگی که با صدفهای بدبو درست کرده بود، خلاص کند. او با قدرشناسی و اشتیاق فراوان این پیشنهاد را پذیرفت. یک سال یعد، آن دو مرد یکدیگر را دیدند. آن دوست قدیمی از او دعوت کرد تا به دیدن قصرش برود. وقتی به آنجا رسیدند مرد نظافتچی نمی توانست آن همه ثروت را باور کند و از او پرسید چطور توانسته چنین ثروتی را بدست بیاورد. مرد ثروتمند پاسخ داد: من هدیه ای را پذیرفتم که خداوند هر روز به تو می داد و تو قبول نمی کردی. در تمام صدفهای نفرت انگیز تو، مرواریدی نهفته بود... بیشتر وقتها هدیه ها و موهبت های الهی در بطن خستگی ها و رنجها نهفته اند، این ما هستیم که موهبتهایی را که خدا عاشقانه در اختیار ما قرار می دهد، ندانسته رد می کنیم. 🌹امام علی (علیه السلان): چه بسا چيزي را از خداوند طلب میکنی و به تو عطا نميشود، ولی خداوند بهتر از آنرا به تو عطا ميكند... 📗تصنيف غرر الحكم،ح 3765 ‌ ‎‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ گاهی برای خودت هم خط و نشان بکش ... رژیمِ ارزشمندی و غرور بگیر ... به دلت اجازه نده هر کار که دلش خواست بکند و با منتِ هرکس را کشیدن ، تمامِ هویت و ارزشت را لگد مال کند ... خودت را تحمیل نکن ، بگذار انتخابت کنند ! یاد بگیر اگر کسی تو را نادیده گرفت ؛ بی هیچ حرف و سوالی ، مسیرت را جدا کنی ... خودت را از دوست داشتن و احترام هایِ یک طرفه تحریم کن ... آدم هایِ این زمانه ظرفیتِ بیش از حد دوست داشته شدن را ندارند ... آدم هایِ این زمانه ، عجیبند ، هرچقدر متواضع تر باشی ، بیشتر تو را لِه می کنند ! با ارزش باش ... بگذار شبیهِ یک گنجینه ، دنبالت بگردند ، خودت را پشت هیچ ویترینی عرضه نکن ، اگر هم کردی ، لااقل ، گران باش... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
چگونه به طرف مقابل بگوييم رفتار او باعث ناراحتي ما شده؟ روش درست لحظه ايي درنگ كنيد. نفس عميق بكشيد. جمله خود را با كلمه وقتي كه شروع كنيد،،، سپس احساس خود را بيان كنيد و در اخر دليل خود را بگوييد. ●وقتي" تو دير ميايي و جواب تلفنتو نميدي "احساس نگراني ميكنم" چون فكر ميكنم برات اتفاق بدي افتاده كه جواب نميدي. ●وقتي .... احساس ميكنم .... چون .... يك متد موفق در داشتن رابطه موفق است. به جاي انكه انگشت خود را به سمت طرف مقابل بگيريد از احساس خود حرف بزنيد: ◇وقتي غر ميزني حس ميكنم برات كافي نيستم ◇وقتي قهر ميكني حس ميكنم خيلي ازت دورم ◇وقتي داد ميزني حس ميكنم منو دوست نداري ◇وقتي گريه ميكني حس ميكنم با من خوشبخت نيستي.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دریــافــت آرامــش الــهــی🌙 بارالـها از كوي تو بيرون نشود پاي خيالم،نكند فرق به حالم ... چه براني ،چه بخواني،چه به اوجم برساني ، چه به خاكم بكشاني…نه من آنم كه برنجم، نه تو آني كه براني...نه من آنم كه ز فيض نگهت چشم بپوشم،نه تو آني كه گدا را ننوازي به نگاهي...در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي پشت ديوار نشينم چو گدا بر سر راهي كس به غير از تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي...باز كن در كه جز اين خانه مرا نيست پناهي.. ⭐شبت غرق در آرامش و در پناه پروردگار🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی به حباب نگران لب یک رود قسم وبه آن لحظهٔ شادی که گذشـت... غصه هم میگـذرد... بر تن لحظه ی خود جامهٔ اندوه مپوشان هرگز ..... ‌ صبح آدینه تون سرشار از عشق😍 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
هدایت شده از تبلیغات موقت👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏🔰 سرکوب مصنوعی قیمت ارز 📌 هاشمی ؛ ✅ دولت آقای خاتمی ، دولت آقای احمدی نژاد و دولت فعلی ، هرسه تکرار کردند⁉️... جهت آشنایی با دولت سلام👇https://eitaa.com/joinchat/2591686680C08175bc1fc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود بر پر انرژی های گل روز بخیر🌹 🗓۱۴۰۰/۳/۲۸ 🌸‍رفیق جانم گذشته جای ماندن نیست 🌼خاطرات کهنه و دل‌آزار را رها کن 🌸جلو جلو هم ندو ... که از نفس می‌افتی 🌼حال را دریاب تا حالت خوب باشد! 🌸چایت را دم کن ، صدای موسیقی را کمی بلند 🌸بایست مقابل پنجره ، عمیق نفس بکش 🌼و فکر کن به هیچ چیز ، به هیچ چیز فکر کن 🌸انقدر سخت نگیر رفیق جانم ، زندگی زیباست. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبحگاهان عشق را💚 لقمه لقمه در دهانتان بگذارید و با استکانی چای داغ💛 زندگی را جرعه جرعه نوش کنید تا کنار هم معنای❤️ آرامش را احساس کنید💙 🌷بفرمایید صبحانه عزیزان🌷 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ ‌یک روز چشم وا می کنی و می بینی همه ی فصل ها و ماه ها و روزها برایت شبیه به هم اند . در پنج شنبه همان احساسی را داری که در شنبه داری و غروب دوشنبه برایت با غروب جمعه ، هیچ فرقی ندارد ! بهار ، فقط بهار است و پاییز ، فقط پاییز ... دیگر زیباییِ گلها ، تو را به وجد نمی آورَد ، خِش خشِ برگ ها تو را یادِ کسی نمی اندازد و جدول های کنار خیابان را که می بینی ؛ به سرت هوای قدم زدن و دیوانگی نمی زند ! تنهاییِ پروانه ها دلت را نمی لرزانَد ، مقصد قاصدک ها برایت مهم نیست و دنبالِ شجره نامه ی جیرجیرک ها نمی گردی ! یک روز چشم وا می کنی و می بینی که زندگی را بیش از اندازه جدی گرفته ای و تمام تلاشی که می کنی برای زنده ماندن است ، نه زندگی کردن ! از یک جایی به بعد ، همه چیزِ جهان برایت تکراریست ، نه اشتیاقی برای عاشقِ کسی شدن داری و نه انگیزه ای برای عاشقانه با کسی حرف زدن ! تمام زندگی ات طبق فرمول یکنواختِ منطق ، پیش می رود و دیگر هیچ آرزوی عجیبی در سرت نداری ... آدم ها لابه لای مشکلات و سختی ها بزرگ می شوند اما بدان که آن روز ، تو بزرگ نشده ای ! فقط کودک بلند پرواز درونت را کشته ای ... بزرگ شدن اینقدرها ترسناک نیست ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🍀جمعه‌ ها را باید قاب گرفت! درست مثل همان عکس های قدیمی و خاک گرفته ی روی دیوار...!!!🍀 🍀انگار جمعه ها؛ ماندگار ترین روزهای آفرینش اند... 🍀تلخی ها و شیرینی هایش، قاب می شود و می چسبد به دیوارِ خانه ی دلت....💚 🍀مثلِ لبخند های مادر بزرگ در آن عکسِ قدیمی! یا مثلِ گریه های من در آغوشِ مادر ؛ که با دیدنش در عکس های قدیمی، همیشه لبخند می زنم..! 🍀جمعه ها را باید عاشقانه گذراند؛ تا غروبش دلگیرت نکند...👌 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴بنظر شما با توجه به حضور پرشور و گرم مردم ایران، نام چه کسی به عنوان رئیس جمهور معرفی خواهد شد؟ 🟢سید ابراهیم رئیسی 🟢عبدالناصر همتی 🟢قاضی زاده هاشمی 🟢محسن رضایی
‌ 📚 داستان کوتاه پدر ما در مشهد در بازارچه حاج آقا جان مغازه طباخی داشت. و تابستان‌ها مرا به دم دکان خود می‌برد و آن‌جا شاگردی می‌کردم. و در همان‌جا بود که وقتی جیگی جیگی بساط نمایشش را پهن می‌کرد، یکی از مشتری‌هایش من بودم. جیگی جیگی فردی سیه چرده و لاغر بود و ساز محلی می‌زد. موسیقی‌اش شاد بود هرچند خودش غم خاصی داشت. جیگی جیگی هرگز دنبال پول نبود. در آن زمان که کودکی ۱۰-۱۲ ساله بودم، حرکات او که با ساز انجام می‌داد برایم شگفت‌انگیز بود و شاید علاقه‌ای که به عروسک نمایشی او داشتم باعث شد بعدها سراغ تئاتر بروم. در همان زمان بچه دیگری هم بود به نام محمدرضا که محو مضراب جیگی‌ جیگی می‌شد. پدر محمدرضا قاری قرآن بود و در مغازه‌اش به او تمرین قرآن می‌داد و این کودک کسی نبود جز محمدرضا شجریان که در دوره کودکی‌اش هرکس صدای قرآن خواندن او را می‌شنید میخکوب می‌شد. جیگی جیگی مطرب بود و به حرم امام رضا راهش نمی‌دادند اما زمانی که فوت کرد همزمان با او مردی والا مقام در مشهد درگذشت که برایش مراسم ویژه‌ای گرفتند، اما جالب اینجا بود که پیکرهای آن‌ها در غسالخانه با هم جابجا شد. قرار بود آن مرد والا مقام در حرم حضرت امام رضا (ع) دفن شود که هزینه بسیار بالایی هم داشت و می خواستند جیگی جیگی را که مطرب بود به قبرستانی خارج از شهر ببرند، اما وقتی پیکرهای آن‌ها با هم جابجا شد، جیگی جیگی با مراسم خاصی در حرم امام رضا و در زیر سقاخانه اسماعیل طلا دفن شد. بعدا خانواده آن مرد والا مقام درخواست نبش قبر کردند، اما آیت الله میلانی که مرجع تقلید بود اجازه این کار را نداد و قسمت این شد که هرکه به زیارت امام رضا می‌رود جیگی جیگی را هم زیارت می‌کند. 👤 رضا کیانیان ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 روزي حضرت داوود از يك آبادي ميگذشت پيرزني را ديد بر سر قبري زجه زنان نالان و گريان. پرسيد: مادر چرا گريه مي كني؟پيرزن گفت: فرزندم در اين سن كم از دنيا رفت داوود گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پيرزن جواب داد:350 سال داوود گفت: مادر ناراحت نباش. پيرزن گفت: چرا؟ پيامبر فرمود: بعد از ما گروهي بدنيا مي آيند كه بيش از صد سال عمر نميكنند. پيرزن حالش دگرگون شد و از داوود پرسيد: آنها براي خودشان خانه هم ميسازند آيا وقت خانه درست كردن دارند؟ حضرت داوود فرمود: بله آنها در اين فرصت كم با هم درخانه سازي رقابت ميكنند. پيرزن تعجب كرد و گفت: اگر جاي آنها بودم تمام صد سال را به خوشی و خوشحال کردن دیگران ميپرداختم. 🌸برچرخ فلک مناز که کمر شکن است 🌸بررنگ لباس مناز ک آخر کفن است 🌸مغرور مشو که زندگی چند روز است 🌸در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
حکایت ! سگی نزد شیر آمد گفت: بامن کشتی بگیر! شیر سر باز زد و نپذیرفت. سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت که شیر از مقابله با من می هراسد!! شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم از اینکه شیران مرا شماتت کنند که با سگی کشتی گرفته ام ...! یادمان باشد هر کاری و هر سخنی ارزش جواب دادن ندارد... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣سی سال منتظرش بودم ! 🎙 سعدی میگه یه کسی بت پرست بود فقیر بود ... بت او گلی بود .. یه مقدر کار کرد وضعش خوب شد بتش سنگی شد ! بهتر شد ... طلا کرد ...! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴بنظر شما با توجه به حضور پرشور و گرم مردم ایران، نام چه کسی به عنوان رئیس جمهور معرفی خواهد شد؟ 🟢سید ابراهیم رئیسی 🟢عبدالناصر همتی 🟢قاضی زاده هاشمی 🟢محسن رضایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹درود بر شما امروز شنبه با هم دعا کنیم🌹 🗓۱۴۰۰/۳/۲۹ سلاﻡ زندگے سلاﻡ دنیا🌸 سلاﻡ هواے پاک من امروز ، صبحم را🍃 با عشق آغاز ڪردم و مےدانم پیروزم🌸 این باور یاورﻡ مےشود براے موفقیت🍃 صبح بخیر دوستﺩاشتنے من پیروز باشے🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تزریق انرژی مثبت➕ تکرار کنیم🦋 من امروز را بهتر از هر روز آغاز میکنم.بیشتر عشق می‌ورزم و امیدوار می‌مانم و می‌دانم تمام چیزهای خوب دنیا از آن من میگردد.خدایا سپاسگزارم🙏🏻 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚 روزی امام حسن (ع) سواره بودند و مردی از اهل شام امام را ملاقات کرد و پی در پی او را لعن و ناسزا گفت. امام هیچ نفرمود تا مرد شامی از دشنام دادن فارغ شد. آن گاه امام به مرد شامی سلام کرد و فرمود: برادر! گمان می‌کنم غریب باشی و گویا بر تو مشتبه شده است، اگر از ما طلب رضایت بجویی از تو راضی می‌شویم، اگر چیزی سؤال کنی عطا میکنیم، اگر طلب ارشاد کنی تو را ارشاد میکنیم، اگر گرسنه باشی تو را سیر می‌کنیم، اگر برهنه باشی تو را می‌پوشانیم، اگر محتاج باشی بی نیازت میکنی. اگر رانده شده ای تو را پناه می‌دهیم. اگر حاجت داری حاجتت را برآورده می‌سازیم، اگر بار خود را بر خانه ما فرود آوری و میهمان ما باشی تا وقت رفتن برای تو بهتر خواهد بود؛ زیرا خانه ما وسیع و از امکانات برخوردار است. چون مرد شامی این سخنان را از آن حضرت شنید، گریست و گفت: شهادت می‌دهم که تو خلیفة الله در روی زمین هستی و خدا بهتر می‌داند که خلافت و رسالت را در کجا قرار دهد. پیش از آن که تو را ملاقات کنم تو و پدرت دشمن ترین انسانها نزد من بودید و الآن محبوب ترین خلق نزد من هستید. پس بار خود را در خانه ی حضرت فرود آورد و تا زمانی که در مدینه بود مهمان امام بود و از محبان و معتقدان اهل بیت (ع) شد. سنگ بد گوهر اگر کاسه ی زرین بشکست قیمت سنگ نیفزاید و زر، کم نشود؟ یکصد موضوع، پانصد داستان ۲۱۸/۱ ؛ به نقل از منتهی الامال ۲۲۲/۱. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باران که شدى مپرس ، این خانه‌ی‌ کیست سقف حرم و مسجد و خانه یکیست باران که شدى، پیاله‌ها را نشمار کاسه و پیمانه‌ یکیست باران! تو که از پیش خدا مى‌آیی توضیح بده عاقل و فرزانه یکیست بر درگه او چونکه بیفتند به خاک شیر و شتر و پلنگ و پروانه یکیست ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 فوری نتیجه قطعی انتخابات ریاست‌جمهوری مشخص شد در لینک زیر دنبال کنید 🔰🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/878706719Cccb1c0eaf7
‌🐠🐠🐠 ﻣﺎﻫﯽ ﻣﻮﻥ ﻫﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻪ ﺗﺎ ﺩﻫﻨﺸﻮ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺁﺏ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﻫﻨﺶ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺑﮕﻪ ... ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﻮ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ ﻭ ﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪﻥ .. ﺩﻟﻢ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻨﺪﺍﺯﻣﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ، ﺍﻧﻘﺪ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﭘﺮﯾﺪ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ !!... ﺩﯾﺪﻡ ﺗﺎ ﺧﻮﺍﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﻮقع اس ﺑﺬﺍﺭﻣﺶ ﺗﻮﯼ ﺁﮐﻮﺍﺭﯾﻮﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺘﻪ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻧﺸﺪﻩ.. ﯾﻌﻨﯽ ﻓﮏ ﮐﻨﻢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻤﺶ ﺍﻭﻥ ﺗﻮ ﻗﻬﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ !!... ﺍﯾﻦ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻣﻮﻧﻪ ... ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ... ﺩﻭﺳﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ ... ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻧﺎﺭﻭ ﻧﻤﯿﻔﻬﻤﯿﻢ! ﻓﻘﻂ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺍﻭﻧﺎ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... مراقب آدم خوبای اطرافمون باشیم تا ازدستشون ندیم،بعدش دیگه فایده نداره... 👤 خسرو شکیبایی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » هنوز صدایش در گوشم هست مادربزرگم را می‌گویم آن روز‌ها هنوز مدرسه نمی رفتم پول هایم را جمع کرده بودم برای خریدن یک توپ چهل تیکه ی واقعی چند ماه طول کشیده بود تا پول هایم جمع شود پول هایم را گرفتم دستم و به سمت مغازه رفتم تمام مسیر را در فکر لذت رسیدن به آن توپ بودم آنقدر غرق رویا بودم که متوجه افتادن پول هایم نشدم وای که چقدر سخت بود قبول کردن این حقیقت حقیقتی که می گفت پول هایت گمشده ، آرزو هایت پریده تمام مسیر را برگشتم وجب به وجب را با بغض نگاه کردم نبود که نبود انگار کسی قبل از من پول ها را برداشته بود پول هایی که برای من بودند حالا دست نفر دیگری بود دوس داشتم تا سر حد مرگ گریه کنم ولی فقط بغض داشتم چند بار مسیر را رفتم و‌ برگشتم از هر که رد می شد سراغ پول هایم را می گرفتم ولی خبری نبود که نبود مثل یک ماتادور زخمی و خسته به خانه برگشتم بغضم ترکید مادر گفت فدای سرت پدر پول داد و گفت با هم می رویم توپ را می خریم ولی مادربزرگ گفت « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » از آن شب سال های زیادی می گذرد هر شب وقتی همه خوابند من گذشته ام را قدم‌ می زنم وجب به وجب می‌گردم تا کسانی را که گم کرده ام پیدا کنم تا بگویم شما برای من هستید بگویم من برای داشتن شما سختی کشیده ام من فقط لحظه ای شما را گم کردم اما وقتی گذشته ام را قدم میزنم آن ها را پیدا نمی کنم انگار کسی قبل از رسیدن من آن ها را برای خود برداشته کاش پدرم آن توپ را برایم نمی خرید نمی خرید تا می فهمیدم اگر از دست بدهی دیگر به دست نمی آوری هر شب صدای مادر بزرگم در گوشم هست « از چیزی که برای توست خوب مراقبت کن » ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🌾ﻟﻘﻤﺎﻥ ﺣﮑﯿﻢ ﮔﻮﯾﺪ : 💫 ﺭﻭﺯﯼ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﮐﺸﺘﺰﺍﺭﯼ 🌾ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ بوﺩﻡ؛ 💫ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﺍﺯﮔﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ 🌾ﺗﮑﺒﺮ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ 💫ﻭ ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ 🌾ﺗﻮﺍﺿﻊ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، 💫ﻧﻈﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺧﻮﺩﺟﻠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﻭ 🌾ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ 💫ﻟﻤﺲ ﻧﻤﻮﺩﻡ، ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺗﻌﺠﺐ ﻧﻤﻮﺩﻡ؛ 🌾 ﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﺮ ﺍﻓﺮﺍﺷﺘﻪ ﺭﺍ 💫ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻭﺧﻮﺷﻪ ﻫﺎﯼ ﺳﺮﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺭﺍ 🌾 ﭘﺮ ﺍﺯ ﺩﺍﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﻨﺪﻡ ﯾﺎﻓﺘﻢ . 💫ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ : 🌾ﺩﺭﮐﺸﺘﺰﺍﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﯿﺰ ﭼﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭﻧﺪ 💫 ﺳﺮﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﻧﺪ 🌾ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺣﻘﯿﻘﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﻧﺪ... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️شب‌ها دستمان بہ خدا نزدیڪتر مےشود ⭐پس بیا دعا ڪنیم... پروردگارا... ⭐امروزمان را باز هم بہ ڪرمت ببخش ⭐و یارے ڪن در پیشگاهت روسفید باشیم ⭐خدایا در این شب تو را بہ خدایے‌ات قسم ⭐دوستان و عزیزانم را در بهترین و زیباترین و ⭐پر‌ آرامش‌ترین مسیر زندگےشان‌ قرارده ⭐مسیرے کہ خوشبختے و آرامش خاطر را ⭐در لحظہ لحظہ زندگے خویش بچشند ⭐شبت در پناه خدا دوست خوبم🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴آیا از نتیجه انتخابات و پیروزی آیت الله رئیسی راضی هستید؟ ⚪️ بله ⚪️ خیر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گویند سلام صبح🌺🍃 طلایی ترین کلید برای ورود بہ قلبهاست پس صمیمی ترین سلام🌺🍃 تقدیم بہ شما مهربان ها امید کہ طلـوع امروز آغاز خوشی هایتان باشد🌺🍃 روزتون بخیر و پراز شادی و برکت🌺🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌