eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.8هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
هرچيزى به اندازه جاى خاليش توى زندگيمون ذهن و زندگيمون رو درگير خودش ميكنه بعضى جاى خالى ها كوچكند و با چيزهاى كوچك پر مى شوند مثل يك حبه قند كنار چاى مثل يك چتر در روز بارانى مثل يك مسافرت بدون موسيقى مثل يك حساب بانكى خالى امـــا امـــان از جاى خالى هاى بزرگ كه نميشه به راحتى اونها رو پُـر كرد مثل جاى خالى يك نفر كه حالا تبديل به يك قاب عكس و كلى خاطره شده مثل جاى خالى يك دست نوازشگر و آغوش مهربان مثل جاى خالى يك مـادر🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پروردگارا🙏 آنکه در دامان تو پناه گرفت طعم بی‌پناهی را نمی‌چشد هر کس که مدد از تو گرفت بی‌یاور نمی‌ماند. آنکه به تو پیوست، تنها نمی‌شود خداوندا کنارمان باش قرارمان باش و یارمان باش یڪ شـب پــر از آرامـــــش یڪ دل شـــــاد و بـــےغـصــه یڪ دعــــــای‌خیر از تـهِ‌دل نصیب‌لحظه‌هاتون در این شب آروم شبتون زیبا🌹 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴واکنش عجیب امام زمان به حضور آیت الله خامنه ای در یک مجلس ازآیت‌الله بهجت نقل کردند که ایشان در خواب دیدند که حضرت امام زمان(عج) در مجلسی حضور داشتند،‌ علمای بزرگ اسلام هم در خدمت آقا امام زمان(عج) بودند،‌ ناگهان آیت‌الله خامنه‌ای وارد شدند در این لحظه امام زمان(عج) ...🔰 https://eitaa.com/joinchat/371195984Cc861b12aed واکنش امام زمان به حضور رهبر👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍و باز درود و صد سلام😊✋ صبح زیباتون بخیر ☕️😊🌹 شروع صبحتون پر برکت 🍞 صبحتون سرشار از عشق و مهربانی ❤ اولین ساعات⏰روز شنبه است🌹 سازت اگر عشق بنوازد🎻❣ همه خلقت خواهند رقصید 🍃🌹زبانت اگر شیرین باشد همه پروانه ها گرد تو خواهند آمد🦋 قلبت دریای رحمت باشد❣ همه در آن جا خواهند گرفت پس عشق را بنواز🎻❣ با زبان شیرینت بخوان و با قلبت پذیرا باش❣✨ روزت به نیکی ، مهرت زیبا 🌹 لحظه هایت عاشقانه❤ تنور دلت گرم وسرت خوش باد😊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
احـســاس خــوب💚 همینکه بارها و بارها بگویی: من میخواهم احساس خوبی داشته باشم , موجودیت درونت در گوشت زمزمه میکند: اینجا برو ، آنجا برو به این کتاب نگاه کن ، آن ایمیل را دور بینداز ‌، این برنامه تلویزیونی را نگاه کن ، آن یکی برنامه را نگاه نکن ، به این آهنگ گوش بده ، آن یکی را گوش نده. موجودیت درونت قدم به قدم ، جزء به جزء ، حرکت به حرکت ، تو را راهنمایی خواهد کرد اگر به درون جهان هستی با این کلید مهم شیرجه بزنی که تنها چیزی که مهم است این‌ست که‌ احساس خوبی داشته باشم🌷 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
4_6021677430417131641.pdf
8.29M
از اشتباهات بی‌پایه مردم یکی این است که خیال می‌کنند هر کس دارای خصوصیاتی است تغییر‌ناپذیر؛ یکی بد است و دیگری خوب، این هشیار است و آن احمق؛ این فعال است و آن تنبل. حال آن که اینجور نیست. آدم‌ها مثل رودخانه‌اند، اگر چه همه یک‌شکل و یک‌جورند ولی رودخانه را که دیده‌اید، همچنان‌که پیش می رود، گاهی آهسته حرکت می‌کند، گاهی تند، گاه که به کوهسار می‌رسد باریک می‌شود، گاهی که به دشت می‌رسد پهن می شود و وسعت پیدا می‌کند؛ در جایی آبش سرد است و چند فرسنگ آن طرف‌تر آبش گرم می‌شود. یک زمان آرام است و یک زمان طغیان می‌کند. هر انسانی در خود عناصر خوب و بد را دارد، گاهی روی خوبش را نشان می‌دهد و گاهی روی بدش را ...! 📕 رستاخیز ✍🏻 ‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚قصه کوتاه مرد ثروتمندی پسری عیاش داشت. هرچه پدر نصیحت می کرد که با این دوستان ناباب معاشرت مکن و دست از این ولخرجی ها بردار اینها عاشق پولت هستند، جوان جاهل قبول نمی کرد تا اینکه لحظه مرگ پدرفرا می رسد. پسرش را خواسته و میگوید فرزند با تو وصیتی دارم، من ازدنیا می روم ولی درمطبخ (آشپزخانه) را قفل کردم و کلید آن را به تو می دهم، آنجا یک طناب از سقف آویزان است و هر وقت از زندگی ناامید شدی و راه به جایی نبردی برو و خودت را دار بزن. پدراز دنیا می رود و پسر در معاشرت با دوستان ناباب و زنان آنقدرافراط می کند که بعد از مدتی تمام ماترک و ثروت بجا مانده به پایان میرسد. کم کم دوستانش که وضع را چنین می بینند از دوراو پراکنده می شوند. پسر در بهت و حیرت فرومی رود و به یاد نصیحت های پدرمی افتد و پشیمان می شود اما سودی نداشت. روزی در حالی که برای ناهار گرده نانی داشت کناری می نشیند تا سد جوع (رفع گرسنگی) کند، در همان لحظه کلاغی از آسمان به زیر آمده و نان را برداشته و میرود. پسرناراحت و افسرده با شکم گرسنه به راه میافتد و در گذری دوستانش را میبیند که مشغول خنده و شوخی هستند. نزد آنها رفته سلام میکند و آنها به سردی جواب او را میدهند. سرصحبت را باز می کند ومی گوید گرده نانی داشتم کلاغی آن را برداشت وحال آمدم که روزخود را با شما بگذرانم. رفقایش قاه قاه خندیدند و مسخره اش کردند. پسر ناراحت و دلشکسته راهی منزل می شود و در راه به یاد حرف های پدرمی افتد کلید مطبخ را برداشته قفل آن را باز میکند و به درون میرود. چشمش به طناب داری میافتد که از سقف آویزان است. چهارپایه ای آورده طناب را روی گردنش می اندازد و با لگدی چهارپایه را به کناری پرت میکند که در همان لحظه طناب از سقف کنده شده او با گچ و خاک به همراه کیسه ای کف زمین می افتد. با تعجب کیسه را باز کرده درون آن پراز جواهر و سکه طلا میبنید. به روح پدر رحمت فرستاده و از فردای آن روز با لباسهای گرانقیمت در محل حاضر میشود و دوستانش همدیگر را خبر کرده و یکی یکی از راه میرسند و گردش را گرفته و شروع به چاپلوسی میکنند. او هم وعده گرفته و آنها را برای صرف غذا به منزل دعوت کرده و از طرفی ده نفر گردن کلفت با چماق در گوشه ای پنهان میکند و وقتی همه آنها جمع میشوند به آنها میگوید: دوستان بزغاله ای برای شما خریده بودم که ناگهان کلاغی از آسمان بزیر آمد و بزغاله را برداشت و فرار کرد. دوستان ضمن تائید حرف او دلداریش دادند که مهم نیست از این پیش آمدها میشود و امروز ناهار بازار را میخوریم که در این لحظه پسر فریاد میزند: فلان فلان شده ها در روزگار فقر و محنت بشما گفتم نان مرا کلاغ برد به من خندیدید، حال چطور باور میکنید که کلاغ بزغاله ای را برده است؟ و چماق دارها را خبر می کند و آنها هجوم آورده کتک مفصلی به رفقایش می زنند و از آن روز به بعد طریق درست زندگی را پیش میگیرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم ساعتها رو که نگاه میکردم دیدم هیچ ساعتی به قشنگی ساعتی که دور هم هستیم نیست قدر با هم بودنها را بیشتر بدانیم🌷 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
▪️امام محمد باقر عليه السلام: ⚫️هر بنده اى که دست هايش را به درگاه خداوند عزّوجلّ بالا بگیرد و دعا کند، خدا حيا مى‌كند از اينكه آن دستها را برگرداند. پس از فضل و رحمت خويش، آنچه را خواهد، در آن دست می‌نهد. پس هر گاه كردى، دست هایت را به صورت خود بكش. 📚من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص ۳۲۵ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔹﷽🔹 ⚫️دعای توسل به امام محمد باقر (ع) اللَّهُمَّ صَلِّ وَ سَلِّمْ وَ زِدْ وَ بَارِكْ عَلَى قَمَرِ الْأَقْمَارِ وَ نُورِ الْأَنْوَارِ وَ قَائِدِ الْأَخْيَارِ وَ سَيِّدِ الْأَبْرَارِ الطُّهْرِ الطَّاهِرِ وَ النَّجْمِ الزَّاهِرِ وَ الْبَدْرِ الْبَاهِرِ وَ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ وَ الدُّرِّ الْفَاخِرِ الْمُلَقَّبِ بِالْبَاقِرِ السَّيِّدِ الْوَجِيهِ وَ الْإِمَامِ النَّبِيهِ الْمَدْفُونِ عِنْدَ جَدِّهِ وَ أَبِيهِ الْحِبْرِ الْمَلِيَّ عِنْدَ الْعَدُوِّ وَ الْوَلِيِّ الْإِمَامِ بِالْحَقِّ الْأَزَلِيِّ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ. الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا جَعْفَرٍ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ أَيُّهَا الْبَاقِرُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ يَا ابْنَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنَا وَ مَوْلَانَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكَ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكَ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ. (قُلْ: رَبِّ افْتَحْ عَلَيَّ أَبْوَابَ الْعِلْمِ وَ الْمَعْرِفَةِ). 📚 مجلسى، محمد باقر کتاب زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 402 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴داستان کوتاه و پندآموز مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چله تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست!! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... ‌‌═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
خــدایـا🙏 ما گمشده دریای متلاطم روزگاریم و تو بزرگواری پس خدایا هیچ می دانی که بزرگوار آن است که گمشده ای را به مقصد برساند؟ تا ابد محتاج یاری تو رحمت تو توجه تو عشق تو گذشت تو عفو تو مهربانی تو ... و در یک کلام محتاج توایم ... خدایا ما را محتاج غیر خودت نکن🌸🍃 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 یکی از بزرگان دین، همیشه راه های امیدواری به خدا را برای مردم ذکر می کرد. چون وی از دنیا رفت، او را در خواب دیدند، گفت: مرا بردند در موقف. خطاب پروردگار رسید که: چه چیز تو را بر این داشت که پیوسته، مردم را به طمع و امیدواری دعوت می کردی؟ من عرض کردم: می خواستم دوستی تو را در دل ایشان جای دهم. خداوند تعالی فرمود: من تو را آمرزیدم ! معراج السعاده، ص 158 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ⭐الـــهـــی به امــیـــد تــــو ⭐خـــدای من …🙏 ⭐خواندمت پاسخم گفتی ⭐از تو خواستم عطایم کردی ⭐به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی ⭐به تو تکیه کردم نجاتم دادی ⭐به تو پناه آوردم کفایتم کردی … ⭐خـــ💚ــدای من ⭐چگونه نا امید باشم ⭐در حالی که تو امید منی ⭐خـــ💛ـــدای من ⭐چقدر با تو بودن رو دوست دارم ⭐شبتون زیبا و سرشار از آرامش⭐🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سلام صد تا سلام صبحتون بخیر☀ 🌸نیایش صبحگاهی 🌷پروردگارا از تو تمنا داریم🙏 🌸الهی هیچ دلی تنگ نباشه 🌷هیچ کسی مریض یامریض دارنباشه 🌸الهی هیچ کسی محتاج نباشه 🌷الهی شفای جسم وروح وفکر،عطاکن 🌸الهی از تکبر و غرور و سوءظن 🌷و نفرت و کینه دورمان کن 🌸الهی کلاممان به دروغ آلوده نباشد... آمین ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚 داستان کوتاه تاجر خرمایی که هرگز ضرر نمی کند حکایت چنین است که ... تاجری دمشقی همیشه به دوستانش می گفت که من در زندگی ام هرگز تجارتی نکرده ام که در آن زیان کنم حتی برای یک بار ! دوستانش به او می خندیدند و می گفتند که چنین چیزی ممکن نیست که حتی یکبار هم ضرر نکرده باشی ... تا اینکه یکبار تاجر آنها را به مبارزه طلبید تا به آنها نشان دهد که راست می گوید .. او از دوستانش خواست که چیزی محال و نشدنی از او بخواهند تا او انجام دهد .. دوستانش به او‌ گفتند : اگر راست می گویی به عراق برو و خرما ببر و بفروش و در این امر موفق شو زیرا که آنجا خرما مثل خاک صحرا زیاد است و ‌کسی خرمای تو را نمی خواهد .. تاجر قبول کرد و خرمایی که از عراق آمده بود را خریداری کرد و به طرف بغداد راهی شد .. آورده اند که در آن هنگام خلیفه عراق برای تفریح و استراحت به طرف موصل رفته بود .. زیرا موصل شهری زیبا و بهاریست که در شمال عراق قرار دارد و به خاطر طبیعت زیبایش اسم دوبهاره را رویش گذاشته اند زیرا در سرما و‌گرما همچون بهار است دختر خلیفه گردنبند خود را در راه بازگشت از سفر گم کرده بود ، پس گریه کنان شکایت پیش پدرش برد که طلایش را گم کرده است .. خلیفه دستور به پیدا کردنش داد .. وبه ساکنان بغداد گفت هرکس گردنبند دخترش را بیابد پس پاداش بزرگی نزد خلیفه دارد و دختر خود را به او خواهد داد .. تاجر دمشقی وقتی به نزدیکی بغداد رسید مردم را دید که دیوانه وار همه جا را می گردند ... از آنها سؤال کرد که چه اتفاقی افتاده است ؟! آنها نیز ماجرا را تعریف کردند و بزرگشان گفت : متاسفانه فراموش کردیم برای راه خود توشه و غذایی بیاوریم و اکنون راه بازگشت نداریم تا اینکه گردنبند را پیدا کنیم زیرا مردم از ما سبقت می گیرند و ممکن است گردنبند را زودتر پیدا کنند .. پس تاجر دمشقی دستانش را به هم زد و گفت : من به شما خرما می فروشم ... مردم خرماها را با قیمت گرانی از او خریدند ...و او گفت : هاااا ... من برنده شدم در مبارزه با دوستانم ... این سخن به گوش خلیفه رسید که تاجری دمشقی خرماهایش را در عراق فروخته است !! این سخن بسیار عجیب بود زیرا که عراق نیازی به خرمای جاهای دیگر نداشت ! بنابراین خلیفه او را طلبید و ماجرا را از او سؤال کرد ؛ پس تاجر گفت : هنگامی که کودکی بودم، یتیم شدم و مادرم توانایی کاری نداشت ، من از همان کودکی کار می کردم و به مادرم رسیدگی می کردم ، و نان زندگی مان را در می آوردم .. در حالیکه پنج سال داشتم ... و کارم را ادامه دادم و کم کم بزرگ شدم تا به بیست سالگی رسیدم .. و مادرم را اجل دریافت ... او دستانش را بلند کرد و دعا کرد که خداوند مرا موفق گرداند و هرگز روی خسارت و زیان را نبینم در دین و دنیایم .. و ازدواج مرا از خانه حاکمان میسر گرداند و خاک را در دستانم به طلا تبدیل کند ... دراین هنگام که دعاهای مادر را برای خلیفه تعریف می کرد ناخودآگاه دستش را در خاک برد و بالا آورد و مشغول صحبت کردن بود که خلیفه گردنبند دخترش را در دست او دید ! خلیفه تبسمی کرد ، تاجر که آنچه در دستش بود را احساس کرد فهمید چیزی غیر از خاک را برداشته به دستان خود نگاه کرد دانست که این گردنبند دختر خلیفه است پس آن را برگرداند و دانست که از دعای مادرش بوده است ... اینچنین بود که برای اولین بار خرما از دمشق برای فروش وارد عراق شد .. و او نیز داماد خلیفه گشت !! سبحان الله از دعای مستجاب مادر که چنین زندگی فرزند را می سازد ... خداوندا برّ و نیکی به والدین را به ما عطا کن . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
چه کسی میداند؟ که تو در پیله‌ی تنهایی خود، تنهــــایی؟ چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟ پیله‌ات را بگشا، تو به اندازه‌ی پروانه شدن زیبایی از صدای گذر آب چنان فهمیدم: تندتر از آب روان، عمر گران میگذرد. زندگی را نفسی، ارزش غم خوردن نيست. آرزویم این است آنقدر سير بخندی كه ندانی غم چيست. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درویشی به دهی رسید. جمعی کدخدایان را دید آن‌جا نشسته، گفت: مرا چیزی بدهید و گرنه با این ده همان کنم که با آن ده دیگر کردم. ایشان بترسیدند، گفتند مبادا که ساحری یا ولیی باشد که از او خرابی به ده ما رسد. آن‌چه خواست، بدادند. بعد از آن پرسیدند که با آن ده چه کردی؟ گفت: آن جا...☝️🏻☝️🏻 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
⭕️ فقط گناهکاران بخوانند! 🔅 سید بن طاووس می فرماید: سحرگاهی در سرداب مقدس سامرا بودم، ناگاه صدای ملایم امام زمان را شنیدم که برای شیعیان خود دعا میکردند و میفرمودند: 🔹 "خدایا شیعیان ما را از شعاع نور ما و باقیمانده گِلِ ما خلق کرده ای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت و ولایت ما انجام داده اند؛ اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر که ما را راضی کرده ای و آنچه از گناهان آنها در ارتباط با خودشان هست خودت اصلاح کن... و آنها را از آتش جهنم نجات بده، و آنها را با دشمنان ما در خشم و غضب خود جمع نفرما" 📚 کتاب برکات حضرت ولیعصر ص۳۹۹ 🔺 کجایند گناهکارانی که به بهانه گناه و معصیت، از امام رئوفشان می ترسند و ظهورش را به ضرر خود می دانند؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
4_482003499362549792.pdf
5.81M
‌ 📎 پی پاتل در شانزده سالگی همراه خانواده‌اش از هند به طرف کانادا کوچ می‌کند. خانواده پی در قسمت بار یک کشتی ژاپنی در کنار جانوران باغ وحش به سمت خانه جدید سفر می‌کنند. در میانه راه کشتی غرق می‌شود و پی خودش را در قایق نجاتی به همراه یک کفتار، یک اورانگوتان، یک گورخر زخمی و یک ببر بنگال دویست کیلو گرمی تنها می‌بیند. در هفته نخست سفر پی بر روی این قایق نجات تنها چیزی که بر همه چیز چیره است کشمکش برای زندگی ست. 📕 کتاب : زندگی پی ✍ اثر : ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴8 ذی الحجه، آغاز قیام امام حسین (ع) از مکه به سوی عراق روزشمار وقایع و اتفاقات قیام حسینی و مسیر کاروان امام حسین (ع) از مکه تا کربلا 🗓 هشتم ذی الحجه سال 60 هجری روزی مهم در تاریخ اسلام است چرا که در این روز امام حسین (ع) پس از انجام اعمال عمره مکه را بسوی عراق ترک کردند و قیام حسینی آغاز شد. مهمترین اتفاقات تاریخی روز هشتم ذی الحجه را با هم مرور می کنیم : 🔰 ▫️ایراد خطبه توسط امام حسین(ع) در مکه ▫️ورود "عمرو بن سعید" به مکه ▫️گفت‌وگوی "ابن زبیر" و امام حسین(ع) در مکه ▫️تبدیل حج به عمره مفرده از سوی امام حسین(ع) ▫️خروج امام حسین(ع) از شهر مکه ▫️گفت‌وگوی مجدد "محمدبن حنفیه" با امام حسین(ع) ▫️نامه امام(ع) به بنی‌هاشم ▫️دیدار و گفت‌وگوی ملائک و جنیان با امام حسین(ع) ▫️درگیری "یحیی بن سعید" با امام(ع) ▫️قیام مسلم بن عقیل(ع) در کوفه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚هيچ وقت مغرور نبايد شد 🔸راننده با تجربه مغرور ممكنه سر از ته دره در بياره چون فكر ميكنه، من كه همه چى تموم هستم و همين تفكر وارد مشكل و بحران ميكنش 🔸توى رابطه هم همينه گاهى يك حرف يا رفتار يا عملكرد غلط تمام پل هاى پشت سرت را خراب ميكنه كلاً زندگى همينه پس هميشه حواست به رفتار و برخورد و عملكردت باشه تا با يك خطا، همه ساخته ها و داشته هات را به باد ندى ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‍ 🏷"نصیحت سید ابن طاووس به فرزندانش" 🔸سیدابن طاووس که از جمله کسانی است که تشرفات مکرر او خدمت حضرت ولیعصر ارواحنافداه مورد تایید بزرگان و علماست در نصیحتی به فرزندانش محمد وابراهیم میگوید: (همواره دیده ام، اگر اسب یا درهم و دیناری از کسی مفقود گردد، ظاهر وباطن آنان یکباره متوجه آن گمشده می شود، و در پیدا کردن آن تلاش بسیار میکنند. اما ندیده ام کسی درباره تأخیر ظهور حضرت مهدی علیه السلام و عقب افتادن اصلاح اسلام و ایمان وقطع دست کفار و منافقان،به اندازه گم شدن اموالش ناراحت شود. 🔸پس کسی که چنین حالاتی دارد چگونه ادعا میکند که حق خدا و پیامبر را شناخته و معتقد به امامت آن حضرت است؟! 🔸فرزندانم! در دوستی آن حضرت، خواسته های او را بر خواسته های خود مقدم بدارید، پیش از آنکه برای خود و عزیزانت صدقه بدهید برای آن بزرگوار صدقه بدهید و دعا برای ایشان را بر دعا برای خویش مقدم بدارید. 📙برنامه سعادت، ص١٩٠ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🌹🌹 امام علی (علیه السلام) : کسانی که مست غفلت و غرور هستند خیلی دیرتر از مست شدگان از شراب، بهوش می آیند... 📖 غررالحکم،ص۴۴٠ 🍃اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌🍃 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حقّاً که ملا بلد بوده با کی چه رفتاری کنه😁😁 دلتون شاد و روزگارتون بی دزد😉 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel