eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.8هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴چشم دشمن کور شد، امت حزب الله در جشن ده کیلومتری گل کاشتند 🔹استقبال از جشن‌های کیلومتری در تهران و شهرستان‌ها خیلی عجیب بود. هیچ‌کسی این سطح از استقبال را پیش‌بینی نمی‌کرد و مردم دین‌مدار ایران به معنی واقعی کلمه درخشیدند. 🔹آمارهای اولیه نشان می‌دهد که جمعیتی بیشتر از چهار میلیون در این جشن شرکت کردند. باید منتظر باشیم تا بیشتر از عظمت این جشن اخبار بیرون بیاید. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
✨در این شب زیبـا ❤️آرزو مے ڪنم ✨همه خوبے هاے دنیـا ❤️ مـال شمـا باشـه ✨دلتون شـاد باشـه ❤️ غمے توے دلتـون نشینه ✨خنده از لب قشنگتون پاک نشه ❤️ و دنیـا بـه ڪامتون باشـه ✨شبتون بخیر وسراسر آرامش❤️✨ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
﷽ــ سلام صبح بخیر روزتون پر برکت یادتون نره اگر خدا بخواد امری انجام بشه؛ مانع رو مسبب قرار میده...🍃 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️ اعتماد و توکل ✍در روزگار حضرت عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فرا می رسید، هر کاری که داشت رها و به نماز و طاعت مشغول می شد.روزی هنگام پختن نان، مؤذّن بانگ اذان داد، او نان پختن را رها کرد و به نماز مشغول شد؛ چون به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد «تا تو از نماز فارغ شوی نان ها همه سوخته می شود» زن به دل جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد بهتر است که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد. دیگر بار شیطان وسوسه کرد: پسرت در تنور افتاد و سوخته شد، زن در دل جواب داد: اگر خدای تعالی قضا کرده است که من نماز کنم و پسرم به آتش دنیا بسوزد من به قضای خدای تعالی راضی هستم و از نماز فارغ نمی شوم که اللّه تعالی فرزند را از آتش نگاه دارد. شوهر زن از در خانه درآمد، زن را دید که به نماز ایستاده است. در تنور دید همه نان ها به جای خویش ناسوخته و فرزند را دید در آتش بازی همی کرد و یک تار موی وی به زیان نیامده بود و آتش بر وی بوستان گشته، به قدرت خدای عزّ وجلّ. ❌ ادامه در پست های بعدی... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
بهلول عاقل | داستان کوتاه
❤️ اعتماد و توکل ✍در روزگار حضرت عیسی بن مریم علیه السلام، زنی بود صالحه و عابده، چون وقت نماز فر
چون زن از نماز فارغ گشت، شوهر دست وی بگرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان ناشده، عجب ماند و شکر باری تعالی کرد و زن سجده شکر کرد خدای را عز وجلّ، شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسی (ع) برد و حال قصّه با وی نگفت. حضرت عیسی گفت: برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خدای؟ چه اگر این کرامت آن مردان بودی او را وحی آمدی و جبرئیل وحی آوردی او را. شوهر پیش زن آمد و از معاملت وی پرسید، این زن جواب داد و گفت: کار آخرت پیش داشتم و کار دنیا باز پس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بی طهارت ننشستم الّا در حال زنان و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جای رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هرکه با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وی در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خدای خویش افکندم و قضای خدای را تعالی راضی شدم و فرمان خدای را تعظیم داشتم و بر خلق وی رحمت کردم وسائل را هرگز بازنگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودی بدادمی و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمی، عیسی علیه السلام گفت: اگر این زن مرد بودی پیغامبر گشتی. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴انواع برخورد انسان با نعمت‌های دیگران... آدم وقتی می ‌بیند که دیگران نعمتی دارند، مثلاً یک کسی خانه‌، ماشینی، درآمدی، شکلی، جهیزیه‌ ای، تجارت موفقی دارد، در انتخابات رأی می‌ آورد و... چهار رقم برق او را می‌گیرد: 1⃣ «غبطه» می‌ خورد. می‌ گوید: خوب نعمت دارد، الحمدلله! خدایا تو که به او دادی، نوش جانش! به من هم بده! این مثبت فکر می‌ کند. به قول سیاسیون برد برد است. 2⃣ «حسادت» می‌ کند. می‌گوید: من ندارم، ان شاء الله او هم نداشته باشد. این فکر منفی است. باخت باخت است. 3⃣ «بخل» می ‌ورزد. می‌ گوید: من داشته باشم، او نداشته باشد. این هم بد است. 4⃣ «ایثار» می‌ کند. می‌ گوید: او داشته باشد، من نداشته باشم. مثل مادری که پتو را از روی خودش برمی‌ دارد و روی بچه‌ اش می‌ اندازد. می‌ گوید من سرما بخورم طوری نیست، این بچه سرما نخورد. ❌ ما باید حساب کنیم که خداوند اگر چیزهایی به دیگران داده است، در عوض چیزهایی دیگری به ما داده است که به آن‌ ها نداده است. «نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» (زخرف/32)‌ «ما معيشت آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كرده‏ ايم‏» ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
👆🏻این نقاشی ساده و ابتدایی به اندازه صد تا کتاب حرف داره! آن مرد از وجود مار درون سوراخ بی‌خبر است! و زن هم از وجود سنگ روی مرد بی‌خبر است! زن با خودش فکر می کند که من در حال سقوط هستم، نمی توانم بالا بروم چون مار دست مرا نیش زده است! چرا مرد کمی بیشتر از قدرت خود استفاده نمی‌کند و مرا بالا نمی کشد!؟ مرد هم با خود فکر می‌کند که من درد زیادی را تحمل می‌کنم، با این وجود با تمام توان دست زن را گرفته ام، چرا زن کمی تلاش نمی کند و خود را بالا نمی کشد!؟ حقیقت این است که شما فشاری که بر روی دیگران است را نمی‌بینید، دیگران هم فشاری که بر روی شما هست را نمی بینند! زندگی اینگونه است! سر کار، در خانواده، فامیل، دوستان و آشنایان! ما باید سعی کنیم یکدیگر را بفهمیم و درک متقابل از هم داشته باشیم! یاد بگیریم متفاوت از قبل فکر کنیم، شاید کمی عمیق تر، واضح تر و در تعامل بیشتر با دیگران باشیم! اندکی فکر کردن و صبور بودن نتایج بزرگی را در پی خواهد داشت! با یکدیگر مهربان باشیم! هر کسی را که در اطراف خود می بینید در حال جنگیدن در زمین جنگ زندگی خود است! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️حکایت های قرآنی و اخلاص در عمل بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم ابوجعفر خثعمی که یکی از اصحاب امام صادق (ع) است حکایت کرد: روزی حضرت صادق (ع) کیسه ای که مقدار پنجاه دینار در آن بود، تحویل من داد و فرمود: این ها را تحویل فلان سید بنی هاشم بده و به وی نگو توسّط چه کسی فرستاده شده است. خثعمی گوید: زمانی که نزد آن شخص تهیدست رسیدم و کیسه پول را تحویل وی دادم، پرسید: این پول از طرف چه کسی برای من ارسال شده است؟ و سپس گفت: خداوند جزای خیرش دهد. صاحب این کیسه، هرچند وقت یک بار، مقدار پولی را برای ما می فرستد و ما زندگی خود را با آن تامین و سپری می کنیم، ولیکن جعفر صادق با آن همه ثروتی که دارد، توجّهی به ما ندارد و چیزی برای ما نمی فرستد و هرگز به یاد ما فقراء نیست. منبع: امالی شیخ طوسی:ج۲ ص۲۹۰ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 گستاخی از کی آغاز میشه؟ دکتر_انوشه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 برای ظهور امام زمان علیه‌السلام قدمی بردار! 🌕 آقا امام صادق عليه السّلام فرمودند: «انفاق كن، و يقين بدار كه جاى آن پر خواهد شد؛ و بِدان كه چون كسى در راه طاعت خدا انفاق نكند، گرفتار آن خواهد شد كه در راه معصيت خداى عزّ و جلّ‌ انفاق كند، و كسى كه در پى حاجت دوست خدا گام نسپارد، گرفتار آن خواهد شد كه در پى حاجت دشمن خداوند رهسپار گردد.» عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ «أَنْفِقْ وَ أَيْقِنْ بِالْخَلَفِ وَ اِعْلَمْ أَنَّهُ مَنْ لَمْ يُنْفِقْ فِي طَاعَةِ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يُنْفِقَ فِي مَعْصِيَةِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ لَمْ يَمْشِ فِي حَاجَةِ وَلِيِّ اَللَّهِ اُبْتُلِيَ بِأَنْ يَمْشِيَ فِي حَاجَةِ عَدُوِّ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» 📗من لا يحضره‌الفقيه ج ۴، ص ۴۱۲ 📗بحارالأنوار، ج ۹۳، ص ۱۳۰ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اثرات دروغ سخنرانی استاد دانشمند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
38.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺آقایان! ایران دیگر «آشوب» نمی‌خواهد 🔹علی‌رغم آنکه از دیروز ۲ مناظره پایانی نامزدها برگزار شد، مجددا شاهد شکل‌گیری برخی دعواهای تکراری جناح‌های سیاسی بودیم. 🔹این دعواها شاید بخشی از طرفداران دو آتیشه نامزدها را ترغیب کند، اما برای عموم مردم دیگر جذابیتی ندارد. 🔹مسائل امروز ایران، با دعوا و آشوب حل نخواهد شد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 داستان کوتاه جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکه‌ای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه‌ گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟ پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها می‌شوند زود می‌فهمم و بلافاصله توبه می‌کنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا می‌شوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم می‌شود و زودتر می‌توانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشه‌ی آن بلا را بشناسی. بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه می‌نویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه می‌شود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را می‌دانی که از کدام گناه تو بوده است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 چه نوع اطاعتی از شوهر مفید است؟ سخنران استاد عباسی ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
❤️داستان آموزنده مرحوم حامد به نقل از شیخ رجبعلی خیاط می‌فرمود: شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام خدمت می‌کرد و زیر لب این شعر را می خواند: «حسین دارم چه غم دارم؟!» شیخ رجبعلی با دیدن این شخص در دل میگوید : (خوش به حال این شخص) سید الشهدا به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم‌ها و غم‌های قیامت نجات خواهد داد. پس از مدتی جناب شیخ رجبعلی شب در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین به حساب مردم رسیدگی می‌کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی می‌گفت: در دل (خطاب به آن شخص) با خود گفتم: امروز روز توست؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین به فرشته‌ای امر فرمود که آن مرد را به انتهای صف بیندازد؛ در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن حضرت تعجب کردم و پس از بیداری جستجو کردم که شغل آن مرد چیست و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد، آزاد می فروشد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حتما تماشا کنید و لذت ببرید 🔹مجموعه‌ای از صحنه های قشنگ و به یاد ماندی و دیدنی از مهمونی ده کیلومتری غدیر. اینطور مردم پرچم امیرالمومنین(ع) رو دست گرفتند.واقعا الکی نبود رهبری شخصا ابتدای صحبت‌هاشون تشکر کردند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚پسر چوپان پاک روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست. به او گفتند در سه فرسنگى شهر چوپانى هست که مهمان مى‌پذيرد. پادشاه به آنجا رفت. چوپان به درويش گفت زنم آبستن است و نمى‌تواند از مهمان پذيرائى کند. درويش اصرار کرد و چوپان قبول کرد. بعد از شام، زن چوپان شروع کرد به آه و ناله. چوپان به درويش گفت: زنم در حال زائيدن است و من هم همين يک اتاق را دارم. شاه‌عباس گفت: يک مقدار هيزم به من بده در ايوان آتش روشن مى‌کنم و مى‌نشينم. چوپان رفت دنبال قابله. زن چوپان يک پسر به دنيا آورد. صبح رمالى آوردند. رمال رمل انداخت و گفت: اين پسر با دختر شاه‌عباس عروسى مى‌کند. شاه‌عباس تصميم گرفت پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد. به چوپان گفت: من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مى‌دهم، پسرت را به من بفروش. چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت: ما باز هم بچه‌دار مى‌شويم. بچه را بده. زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاه‌عباس به اندازهٔ دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد. شاه‌عباس دو وزير داشت. يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. شاه‌عباس بچه را به وزير مسلمان داد و گفت: ببر و او را بکش... ❌ ادامه در پست های بعدی.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
اجماع جامعه مذهبی کشور بر اصلح بودن قالیباف از پناهیان و عالی تا محمود کریمی و صادق آهنگران ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴حکایتی زیبا و تاثیر گذار از شیخ حسین انصاریان 🔸روزی حضرت موسی (ع) روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است. حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند. حضرت موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم. ندا آمد: آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است. هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟! ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها. فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است. فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدرکه دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است. ‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
بهلول عاقل | داستان کوتاه
📚پسر چوپان پاک روزى شاه عباس با لباس درويشى در شهر مى‌گشت. غروب شد. شب هر چه گشت جائى براى خوابيدن
وزير بچه را بود ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت. بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود، خونين کرد و آورد پيش شاه فردا که شد چوپان گله را به بالاى آن کوه برد. به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد. وقتى چوپان گله را برگرداند، صاحب بز ديد و شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد. روز دوم هم همين‌طور شد. روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد. ده سال گذشت. در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد. پس از پانزده سال، شاه‌عباس با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت. غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟ چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابه‌اى پيدا کرده‌ام. شاه‌عباس فهميد که پسر همان است که قرار بود وزير او را بکشد. نامه‌اى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند. پسر نامه را برداشت و برد نزديکى‌هاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه که از حمام برمى‌گشت پسر را ديد و عاشقش شد. ديد گوشهٔ نامه‌اى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند. آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر را از پسر وزير بگيرند و براى پسر حامل نامه عقد کنند و رفت. پسر بيدار شد. نامه را به‌ دست وزير داد. وزير نامه را خواند، ملائى را خبر کرد. طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند. پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت: آنچه خدا خواهد همان خواهد شد.... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
🔴 چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟ ✍خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود. 💥با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود.... هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند... 📚اصول کافی ‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚مديريت خشم به خشم خود با ذهنی آگاه نگاه كن. "خشم خودت راسركوب نكن، فقط بر اساس آن عمل نكن" ابراز كردن خشم يكى از بدترين راه‌هاى خاموش كردن آن است. انفجار خشم معمولا باعث اختلال بيشتر آن بخش از مغز مى شود كه احساسات را تحت كنترل دارد و شخص را بيشتر خشمگين مى‌كند. وقتى از زمان‌هايى حرف مى‌زنيم كه خشم خود را بر سر كسى كه موجب اين احساس در ما شده خالى می‌كنيم، نه تنها آرامش پيدا نمی‌كنيم بلكه خشمگين‌تر نيز می‌شويم . اما هنگامى كه ابتدا خشم را خاموش و سرد می‌كنيم سپس با برخوردى سازنده و حاكى از اعتماد بنفس، به حل و فصل اختلاف خود با ديگرى می‌پردازيم بسيار موثرتر عمل می‌كنيم. مشاهده احساس خشم از طريق حواس بدنی (خشم در كجای بدنم تاثير گذار بوده است؟) و تنفس، نه تنها به كم شدن انرژی انفجاری آن منتهی می‌شود، بلكه به ما امكان انتخاب می‌دهد كه چه رفتار سازنده ای در قبال آن انجام دهيم. نگاه كردن به خشم با هوشياری، حالتی است كه نه به يكباره در واكنش پرخاشگری می‌افتيم و نه آن را در درون خود سركوب می‌كنيم . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
رای مردم وامی است که ضمانت آن کارنامه من است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚پندانه روزی مردی قصد سفر کرد،پس خواست پولش را به شخص امانت داری بدهد.پس به نزد قاضی شهر رفت و به او گفت:به مسافرت می روم،می خواهم پولم را نزد تو به امانت بگذارم و پس از برگشت از تو پس بگیرم. قاضی گفت:اشکالی ندارد پولت را در آن صندوق بگذار پس مرد همین کار را کرد. وقتی از سفر برگشت،نزد قاضی رفت و امانت را از خواست.قاضی به او گفت:من تو را نمی شناسم. مرد غمگین شد و به سوی حاکم شهر رفت و قضیه را برای او شرح داد،پس حاکم گفت:فردا قاضی نزد من خواهد آمد و وقتی که در حال صحبت هستیم تو وارد شو و امانتت را بگیر. در روز بعد وقتی که قاضی نزد حاکم آمد،حاکم به او گفت:من در همین ماه به حج سفر خواهم کرد و می خواهم امور سرزمین را به تو بدهم چون من از تو چیزی جزء امانتداری ندیده ام. در این وقت صاحب امانت داخل شد و به آن ها سلام کرد و گفت:ای قاضی من نزد تو امانتی دارم.پولم را نزد تو گذاشته ام.قاضی گفت:این کلید صندوق است.پولت را بردار و برو. بعد دو روز قاضی نزد حاکم رفت تا درباره ی آن موضوع با هم صحبت کنند. پس حاکم گفت: ای قاضی امانت آن مرد را پس نگرفتیم مگر با دادن کشور حالا با چه چیزی کشور را از تو پس بگیریم.سپس دستور به برکناری آن داد. پیامبر می فرماید:به زیادی نماز،روزه و حجشان نگاه نکنید به راستی سخن و دادن امانتشان نگاه کنید. 📚عیون اخبار الرضا ج2، ص51 📚بحارالأنوار(ط-بیروت) ج72، ص114، و نیز فرمودند: کسي که در دنيا در يک امانت خيانت ورزد و به صاحبانش رد نکند تا اينکه مرگ او فرا برسد، او بر آئين من (اسلام) نمرده است! 📚بحار، ج ٧٥، ص ١٧١ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
ماه مدینه شمع جمع هستى بر ما دهد درس یکتا پرستى هفتم وصى خاتم النبیین سلاله طاها و آل یاسین ولادت امام موسی کاظم مبارک باد❤️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel