eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
37.8هزار دنبال‌کننده
14.4هزار عکس
6.8هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞لحظاتی از فیلم‌جیب برها به بهشت نمی روند سال۱۳۷۰ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
"۱۲" نشانه ی افسردگی همه‌­ی ما گاهی در واکنش به ناکامی ها و درصورت برآورده نشدن انتظاراتمان افسرده می­‌شویم. اما معمولا این واکنش کوتاه­‌مدت است. افسردگی زمانی اختلال تلقی می­‌شود که روحیه­‌ پایین و سایر علائم افسردگی و نشانه افسردگی بیشتر از دو هفته طول بکشد.این نشانه ها به صورت مختصر عبارتند از : ۱) احساس ناراحتی، پوچی یا درماندگی از نشانه های اصلی افسردگی است. ۲) کج­‌خلقی، فوران خشم یا پایین آمدن آستانه­‌ صبر به افسردگی و علایم آن مرتبط است. ۳) بی‌­میلی به انجام فعالیت‌­های لذت ­بخش، از رابطه جنسی گرفته تا ورزش نیز از نشانه های اختلالات روانی مرتبط با افسردگی است. ۴) اختلال در خواب، ازجمله بی­‌خوابی یا پرخوابی یکی از نشانه های بیماری روانی افسردگی است. ۵) خستگی و پایین بودن انرژی و زمانی که همه‌­ کارها در نظر فرد طاقت­‌فرسا است، نشانه افسردگی است. ۶) اختلال در اشتها، شامل بی­‌میلی به غذا و کاهش وزن یا پرخوری و افزایش وزن به ناراحتی اعصاب و این بیماری مرتبط است. ۷) اضطراب، پرخاشگری و بی­‌قراری از نشانه های اصلی افسردگی است. ۸) حرکت، تفکر یا صحبت فرد کند می­‌شود. ۹) احساس بی­‌ارزشی و عذاب وجدان، تمرکز روی شکست­‌های گذشته و سرزنش خود از نشانه های اصلی افسردگی است. ۱۰) اختلال در تمرکز، یادآوری و تصمیم­‌گیری از نشانه های افسردگی شدید است. ۱۱) فکر به مرگ از علائم افسردگی شدید است. ۱۲) درد فیزیکی مثل سردرد یا کمردرد که علت مشخصی ندارد می‌توان از علائم افسردگی باشد . ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانومت اشتباه کرده 🎙با صدای استاد دانشمند ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
از دلتنگی هایم تا خدا میدونستید جواب تموم دلتنگی هات توی ارتباطت با خدا نهفته هست؟ وقتی که خدا رو وارد زندگیت میکنی، وقتی که اون رو به عنوان همدم و همرازت انتخاب میکنی، دلتنگی در وجودت برای موقعیت ها و افراد مختلف کم کم پر میکشه و از بین میره. بالاخره خدا خالق تموم اون موقعیت ها و افراد بوده و وقتی که تو به جای اون ها خالقشون رو انتخاب میکنی و سعی میکنی اون رو به زندگیت وارد کنی، کم کم میبینی که چقدر دلتنگی هات برای افراد و موقعیت هایی که دلت میخواست همیشه باهات باشن بی دلیل بوده. البته خودت رو نباید به خاطر دلتنگی هات سرزنش کنی اما یادت باشه بیکار هم نشینی و سعی کنی اونقدر ارتباطت رو با خدا خوب کنی که کم کم دلتنگی هات از یادت برن. خدا تنها همراهی هست که هیچوقت تنهات نمیذاره، خدا تنها همراهی هست که بهترین موقعیت ها رو پیش روت میذاره، خدا بهترین همراهی هست که باعث میشه هیچ وقت احساس دلتنگی نکنی پس به جای آدما و موقعیت هایی که توی زندگیت میان و میرن، به خدایی دل ببند که هست و همیشه میمونه و حتی بعد از مرگت هم تنها نمیذاره. وقتی که درگیر چالش ها و مشکلات سخت زندگیت بودی، به خدایی فکر کن که هر لحظه کنارته و تنها نمیذاره. با خدا که باشی حتی اگه درگیر بدترین مشکلات هم باشی میدونی که یک پشتوانه قوی داری و برای همین کم نمیاری. ما آدما در بیشتر موقعیت هایی که باعث ضعفمون میشن احساس میکنیم که تنهاییم و به همین حس مون ادامه میدیم و بهش پر و بال میدیم تا وقتی که تمام وجودمون رو در بر میگیره. اما میون تموم این موقعیت ها بهتره که کمی با خودمون صحبت کنیم، بگیم که آیا واقعا تنهاییم؟ پس اون خدایی که این زندگی و موقعیت ها رو به وجود آورده چی؟ پس خالق من چی؟ یعنی اون هم منو تنها گذاشته و رفته؟ یعنی اون دیگه دستم رو نمیگیره؟ تا حالا چند تا موقعیت این چنینی بوده که همون خالق معجزه کرده و اون موقعیت برطرف شده؟ یعنی الان دیگه تواناییش رو از دست داده و نمیتونه کاری کنه؟ وقتی به این ها فکر میکنیم، قدرت پروردگاری رو به یاد میاریم که هر لحظه و هر دم حواسش به ما هست و لحظه ای ما رو تنها نمیذاره و همین فکر به ما قدرت میده، انگیزه میده و باعث میشه که کم نیاریم. خدا رو توی زندگیت باور کن تا ببینیش. بعضیا میگن خدایی که دیده نمیشه و خدایی که خودش رو نشون نمیده به چه دردی میخوره و کجای زندگی ماست؟ مسئله اینه که خدا توی قلب ماست و دیده نمیشه اما باور میشه، وقتی که خدا رو باور کنی اون موقع میتونی رد پاش رو توی قسمت های مختلف زندگیت ببینی، اون موقع میتونی موقعیت هایی از زندگیت رو ببینی که اگه خدا در اونها نقش نداشت قطعا تو شکست میخوردی و در همون موقعیت ها طعم خوش زندگیت به پایان میرسید. بعضی ها به دنبال اینن که خدا رو با چشم سر ببینن و حرفش رو با گوش سر بشنون اما نکته ای که هست اینه که خدا با این ها دیده و شنیده نمیشه، خدا با چشم دل دیده میشه و صداش با گوش دل شنیده میشه. هر وقت تونستی خدا رو در قلب باور کنی، یعنی با چشم دل اون رو دیدی و با گوش دل صداش رو شنیدی. چقد خوبه که ما آدما دستمون رو به سمت کسی به غیر از خدا دراز نکنیم. خالق تموم کسایی که ما توی ذهنمون داریم تا برای کمک به سمتشون بریم کیه؟ خداست! این خدا خالق من و تو هم هست پس چرا وقتی که میتونیم دست مون رو به سمت خدا دراز کنیم تا اون دستمون رو بگیره، دستمون رو به سمت بنده خدا دراز می کنیم؟ این مسئله ای هست که باید توی ذهنمون حلش کنیم. تا وقتی که دستمون رو به سمت غیر دراز کنیم، ارزشمون رو کمتر و کمتر میکنیم و ممکنه حتی پاسخی هم نگیریم اما وقتی که دستمون رو به سمت خدا دراز می کنیم، نه تنها ارزش مون از قبل بیشتر میشه بلکه پاسخی هم که قراره از اون بگیریم حتمی هست و خدا حتما پاسخی به ما میده تا به واسطه اون بتونیم چالشی که در اون گرفتار شدیم رو برطرف کرده و از بین ببریم. خدا رو در موقعیت های مختلف زندگیت از یاد نبر خدا که همراهت باشه دیگه به هیچ کسی نیاز نداری. چه تو موقعیت های خوب، چه تو موقعیت های بد، باور کن که یکی کنارته، یکی هست که حواسش بهته و تو رو از تموم خطرات و اتفاقات بد مصون میکنه. وقتی که این رو باور کنی، در تموم موقعیت ها، چه موقعیت های خوب و چه موقعیت های بد یه اعتماد قوی درونت شکل میگیره، یک اعتماد که بهت میگه به دل موقعیت پیش روت بزن و مطمئن باش که در اون پیروز میشی چون خدایی رو در کنارت داری که همه جوره ساپورت و حمایتت میکنه. ✍ادمین ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚 داستان کوتاه 🔹️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. 🔹نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ⁉️ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. 🔹بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همۂ آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. 🔹 اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. ☝بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
چه خوب است با تو حرف زدن! آدم تمام غم‌های جهان یادش می‌رود، برای ساعاتی هم که شده خوشبخت‌ترین آدم زمین می‌شود و این سیاره برایش جای قشنگی می‌شود برای زیستن. چه خوب است با تو حرف زدن، آدم عاشق همان لباسی‌ می‌شود که به تن داشته وقتی با تو حرف می‌زده، عاشق عطری که می‌زده، حتی عاشق پنجره‌ای که وقتی صدای تو را می‌شنیده، از آن به بیرون نگاه می‌کرده... چه خوب است پشت به جهان کردن، رو به‌روی تو نشستن و با تو از هر چیز گفتن و از هر چیز شنیدن... چه خوب است با تو زیستن، با تو دوام آوردن و با تو به جاهای خوب رسیدن. نگاهم کن که از دریچه‌ی روشن چشمان تو بهار می‌شود. با من حرف بزن... که من محتاجم به تو، که من محتاجم به حرف‌های تو... ✍🏻 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
حتی اگه آدم قوی هم باشی ولی با آدم‌های ضعیف نشست و برخاست کنی مثل آنها خواهی شد !👌🏻 مردی تخم عقابی پيدا كرد و آن را در لانه مرغي گذاشت. عقاب با بقيه جوجه ‌ها از تخم بيرون آمد و با آنها بزرگ شد. در تمام زندگيش، او همان كارهايی را انجام داد كه مرغ‌ها ميكردند؛ برای پيدا كردن كرم ها و حشرات زمين را ميكند و قدقد ميكرد و گاهی با دست و پا زدن بسيار، كمی در هوا پرواز ميكرد سال‌ها گذشت و عقاب خيلی پير شد. روزی پرنده باعظمتی را بالای سرش در آسمان ديد. او با شكوه تمام، با يك حركت جزئی بالهای طلاييش برخلاف جريان شديد باد پرواز ميكرد. عقاب پير بهت زده نگاهش كرد و پرسيد : «اين كيست؟» همسايه اش پاسخ داد: « اين يك عقاب است. سلطان پرندگان. او متعلق به آسمان است و ما زمينی هستيم» عقاب مثل يه مرغ زندگی كرد و مثل يه مرغ مرد زيرا فكر ميكرد يك مرغ است ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
حاجى‌خسيس در زمان‌هاى قديم، حاجى‌خسيسى بود. روزي، يک‌دست کله‌پاچهٔ گوسفند خريد و به خانه برد و به زن خود داد. زن کله‌پاچه را بار کرد. بوى آنچنان توى کوچه پيچيد که زن آبستن همسايه آنها را، به هوس خوردن کله‌پاچه انداخت. زن آبستن به خانهٔ حاجى آمد تا از زن او يک کاسه کله‌پاچه طلب کند ولى رويش نشد و به جاى آن گفت: ـ آتش مى‌خواهم، يک کُله آتش بده! زن حاجى هم يک کله آتش به او داد. زن آبستن رفت و پس از چند لحظه ديگر آمد و گفت: ـ قدرى ديگر آتش بده! زن حاجى دو کله ديگر آتش داد. او گرفت و رفت و سه‌باره بازگشت. زن حاجى اين‌بار نگاهى به شکم باردار او انداخت و فهميد زن آبستن ويار کله‌پاچه گرفته است و بيخودى اتش مى‌خواهد. زودى سر اجاق رفت و از ديگ کله‌پاچه، يک پاچه برداشت و به او داد. زن آبستن هم به جان او دعا کرد. ظهر شد. زن حاجى سفره انداخت. باديهٔ کله‌پاچه را وسط سفره گذاشت. حاجى نگاهى به داخل باديه کرد و متوجه شد از چهار تا پاچه، يکى آن نيست، رو به زن خود کرد و پرسيد: ـ يک پاچه چه شده؟ زن او جواب داد: ـ من خوردم. حاجى گفت: ـ پس من هم مُردم! دراز کشيد و خودش را به مردن زد. زن او اصرار کرد: ـ حاجي! خجالت بکش، آبرويمان را نريز، بلند شو! حاجى گفت: ـ آن يکى پاچه کو؟ زن گفت: ـ من خوردم حاجى گفت: ـ پس من هم مردم! و افزود: ـ همسايه‌ها را خبر کن که مرا دفن کنند. زن حاجى هرچه گفت، به خورد حاجى نرفت. چاره را در اين ديد که به حرف حاجى عمل کند و شروع به شيون و زارى کرد. همسايه‌ها از سر و صداى او جمع شدند و گفتند: ـ چه خبر شده؟ زن حاجى گفت: ـ حاجى مرد! تابوت آوردند حاجى را در آن گذاشتند و به قبرستان بردند، نشستند و کفن کردند و توى قبر گذاشتند و قبل از اينکه چاله را با خاک پر کنند، زنِ حاجى گفت: ـ چون من زن تنهائى شده‌ام، سوراخى سر قبر حاجى بگذاريد تا من هميشه از اين روزنه با حاج درددل کنم و خودم را تنها ندانم! سر قبر حاجى سوراخى گذاشتند. همسايه‌ها که دور و بر قبر را خلوت کردند، زن روى سوراخ قبر حاجى خم شد. حاجى را صدا زد و با التماس گفت: ـ حاجى راضى شو که بيرونت بياورم! حاجى جواب داد: ـ تا آن پاچه را نياوري، بيرون نمى‌آيم. روز بعد باز سر قبر حاجى رفت و از سوراخ گفت: ـ حاجى خجالت بکش، بيا بيرون! حاجى پرسيد: ـ پاچه را آوردي؟ زن گفت: ـ نه! حاجى گفت: ـ پس مردم! از قضا روز بعد، بازرگانى با کاروان شتر خود که بار ظرف‌هاى چينى داشت از قبرستان گذر مى‌کرد که پاى يکى از شترها در سوراخ قبر حاجى افتاد. حاجى از توى قبر داد کشيد. آن شتر و بقيه شترها رم کردند و بار آنها به زمين افتاد و تمام چينى‌ها شکست. بازرگان متوحش و متعجب شد که چرا شترها رميدند؟ يکى از ياران بازرگان گفت: ـ صدائى از اين قبر آمد که باعث شد شترها رم کنند، حتماً توى قبر خبرى هست! ياران ديگر بازرگان گفتند: ـ راست مى‌گويد، ما هم صدائى از سوراخ اين قبر شنيديم! تا اينکه حاجى را ديدند و به محض اينکه از قبر بيرونش آوردند، پرسيد: ـ پاچه را آورديد؟ بازرگان هاج و واج شد و دريافت که او مقصر شکستن ظرف‌هاى چينى او است، حلقوم حاجى را فشرد و محکم توى سر او زد. ياران او هم به او کتک مفصلى زدند. اين‌بار راستى راستى نزديک بود بميرد که از دست آنها فرار کرد و با حالى زار به خانه بازگشت و از عمل خود پشيمان شد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر کسی تو را با تمام مهربانیت دوست نداشت، دلگیر مباش... که نه تو گناهکاری نه او آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانیت تو را زیباترین معصوم دنیا می‌کند ... پس خود را گناهکار مبین... من عیسی نامی را می شناسم که ده بیمار را در یک روز شفا داد و تنها یکی سپاسش گفت! من خدایی می شناسم كه ابر رحمتش به زمین و زمان باریده یکی سپاسش می گوید و هزاران نفر کفر ! پس مپندار بهتر از آنچه عیسی و خدایش را سپاس گفتند از تو برای مهربانیت قدردانی کنند. پس از ناسپاسی هایشان مرنج و در شاد کردن دلهایشان بکوش که این روح توست كه با مهربانی آرام میگیرد تو با مهر ورزیدنت بال و پر میگیری ... خوبی دلیل جاودانگی تو خواهد شد ... پس به راهت ادامه بده دوست بدار نه برای آنکه دوستت بدارند ... تو به پاس زیبایی عشق عشق بورز و جاودانه باش...🌸 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
3 پیام فیلم 3 ثانیه‌ای: - پیروزی از آن کسی است که تا آخرین ثانیه تلاش میکند. - برای برنده شدن کافیست یک میلیمتر جلوتر باشی. - جشن پیروزی را قبل از اتمام رقابت، آغاز نکن. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
زندگی فرصتی است ، غیر قابل بازگشت ... زندگی موهبت است ، بپذیریدش زندگی زیباست ، تحسینش کنید زندگی تکاپو است ، به آن تن دهید زندگی شادمانی است ، برایش نغمه سر دهید زندگی تعهد است ، به عهدش وفا کنید زندگی گرفتاری است ، تحملش کنید زندگی راز است ، کشفش کنید زندگی لذت است ، از آن بهره ببرید زندگی امید است ، آرزویش کنید زندگی سفر است ، به پایانش برسانید زندگی مساله است ، حلش کنید زندگی هدف است ، آن را به دست آورید زندگی نبرد است ، در آن جرات حضور داشته باشید‍‍ 🌸به خدا توکل کنید و امیدوار باشین 🌸که روزی آرزوهاتون برآورده می شه ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی ✨ درسڪوت شب تمام سختی روزمان را بـه تـو می سپاریم سـلامت را ارمغان فردای من و دوستانم کن و همزمان باطلوع آفتاب فردایت هدیه ای الهی ازنوع آرامش خودت بـه زندگی همـه ما هدیه فرمـا شبتون زیبـا و در پناه خدا 🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel