فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴بم؛ محکم، صبور و امیدوار
🔹۱۷ سال پیش در سحرگاه جمعه پنجم دی سال ۸۲، زمین ۱۲ ثانیه زیر پای اهالی بم لرزید. بیش از 30 هزار نفر از ساکنان شهرهای بم و بروات ، جان باختند
🌹روحشان شاد
🌹یادشان گرامی
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚تواضع عیسی (ع)
روزی عیسی بن مریم رو به حواریون خود گفت؛ من یک حاجت دارم و می خواهم آن را در مورد شما انجام دهم. آنگاه عیسی از جا بلند شد و پای یک یک آنها را شست. حواریون گفتند؛ ای روح خدا، شما استحقاق این را داشتید که ما پای شما را بشوییم. ما از این کار شما شرمنده می شویم.
عیسی پاسخ داد؛ سزاوراترین مردم به خدمتگذاری شخص عالم، مشغول می باشند. من این گونه می خواستم، به شما تواضع کنم تا شما بعد از من با مردم اینگونه رفتار کنید. با تواضع حکمت رشد می کند، اما آفت علم، تکبّر است که مانع از رشد حکمت و علم می شود. یاران عیسی از زندگی و معاش دست کشیده و در پی عیسی حرکت می کردند. آنان می توانستند، همراه عیسی پای پیاده از روی آبها عبور کنند.
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
19.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞قصه های کهن
👌 رسم جوانمردی
#اختصاصیبهلولعاقل
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚داستــان تشــرف علـی حـلاوی
شیخ علی حلاوی، مردی عابد و زاهد بود که همواره منتظرامام زمان (عج) بوده است.
شیخ علی حلاوی، عاقبت روزی از رنج فراق سر به بیابان می گذارد و ناله کنان به امام زمان (عج) می گوید: «غیبت تو دیگر ضرورتی ندارد. همه آماده ظهورند. پس چرا نمی ایی؟»
در این هنگام، مردی بیابان گرد را می بیند که از او می پرسد: «جناب شیخ، روی عتاب و خطابت با کیست؟» او پاسخ می دهد: «روی سخنم با امام زمان(عج) حجت وقت است که با این همه یار و یاور که بیش از هزار نفر آنان در حله زندگی می کنند و با وجود این همه ظلم که عالم را فراگرفته است، ظهور نمی کند»
مرد می گوید: «ای شیخ، منم صاحب الزمان(عج)! با من این همه عتاب مکن! حقیقت چنین نیست که تو می پنداری. اگر در جهان 313 نفر از یاران مخلص من پا به عرصه گذارند، ظهور می کنم، اما در شهر حله که می پنداری بیش از هزار نفر از یاوران من حاضرند، جز تو و مرد قصاب، احدی در ادعای محبت و معرفت ما صادق نیست. اگر می خواهی حقیقت بر تو آشکار شود، به حله بازگرد و خالص ترین مردانی را که می شناسی، به همراه همان مرد قصاب، در شب جمعه به منزلت دعوت و برای ایشان در حیاط خانه خویش مجلسی آماده کن. پیش از ورود مهمانان، دو بزغاله به بالای بام خانه ات ببر و آن گاه منتظر ورود من باش تا حقیقت را دریابی»
شیخ علی حلاوی، با شادی و سرور فراوان، بلافاصله به حله باز می گردد و یک راست به خانه مرد قصاب می رود و ماجرای تشرفش را می گوید. این دو نفر، پس از بحث و بررسی فراوان، از میان بیش از هزار نفر که همه از عاشقان و منتظران حقیقی مهدی موعود (عج) بودند، چهل نفر را انتخاب و برای شب جمعه به منزل شیخ دعوت می کنند تا به فیض دیدار مولایشان نایل شوند.
شب موعود فرا رسید و چهل مرد برگزیده پس از وضو و غسل زیارت، در صحن خانه شیخ جمع شدند و ذکر و صلوات فرستادند و دعا برای تعجیل فرج خواندند، چون شب از نیمه گذشت، به یک باره تمام حاضران نوری درخشان دیدند که بر پشت بام خانه شیخ فرود آمد قدری نگذشت که صدایی از پشت بام بلند شد. حضرت مرد قصاب را به بالا بام فرا خواند. مرد قصاب بلافاصله به پشت بام رفت و به دیدار مولای خویش نایل گشت. پس از دقایقی امام زمان(عج) به مرد قصاب دستور داد که یکی از آن دو بزغاله روی بام را در نزدیکی ناودان سر ببرد، به گونه ای که خون آن در میان صحن جاری شود.
وقتی آن چهل نفر خون جاری شده از ناودان را دیدند، گمان کردند حضرت سر قصاب را از بدن جدا کرده است. در همان هنگام، حضرت جناب شیخ را فرا خواند. جناب شیخ بلافاصله به سوی بام شتافت و ضمن دیدار مولایش، دریافت خونی که از ناودان سرازیر شده، خون بزغاله بوده است، نه خون قصاب. امام زمان (عج) بار دیگر به مرد قصاب امر فرمود تا بزغاله دوم را در حضور شیخ ذبح کند.
قصاب نیز طبق دستور بزغاله دوم را نزدیک ناودان ذبح کرد. هنگامی که خون بزغاله دوم از ناودان به داخل حیاط خانه سرازیر شد، چهل نفری که در صحن حیاط حاضر بودند، دریافتند که حضرت گردن جناب شیخ علی را زده و قرار است گردن تک تک آن ها را بزند. با این پندار، همه از خانه شیخ بیرون آمدند و به سوی خانه هایشان شتافتند.
در آن حال، امام زمان (عج) به شیخ علی حلاوی گفت: «اینک به صحن خانه برو و به این جماعت بگو تا بالا بیایند و امام زمانشان را زیارت کنند!»
جناب شیخ، غرق شادی و سرور، برای دعوت حاضران پایین آمد، ولی اثری از آن چهل نفر نبود. پس با ناامیدی و شرمندگی نزد امام بازگشت و فرار آن جماعت را به عرض آن حضرت رساند.
امام زمان(عج) فرمود: «جناب شیخ، این شهر حله بود که می پنداشتی بیش از هزار نفر از یاوران مخلص ما در آن هستند. چه شد که تنها تو و این مرد قصاب ماندند؟ پس شهرها و سرزمین های دیگر را نیز به همین سان قیاس کن.»
اينك در خانه جناب شيخ علي حلاوي، بقعه اي موسوم به مقام صاحب الزمان (عج)ساخته شده كه روي سر در ورودي آن، زيارت مختصري از امام زمان(عج) نگاشته شده است.
📔العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (ع)، علی اکبر نهاوندی، ج2
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
🕊❄️ســــلام
🕊❄️صبح شنبه تـون بخیر
🕊❄️امروزتان پراز زیبـایی
🕊❄️روزتـان پـر انـرژی
🕊❄️چهره تون شـاد و خندان
🕊❄️لبتون پـراز تبسم
🕊❄️قلب تـون پـراز نـورالهی
🕊❄️و زندگیتون پراز رحمت و نعمتهای خـدا
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚لطف الهی
حکایتی از زبان حضرت مسیح (ع) نقل می کنند که بسیار شنیدنی است. می گویند او این حکایت را بسیار دوست داشت و در موقعیت های مختلف آن را بیان میکرد. حکایت این است :
مردی بود بسیار متمکن و پولدار. روزی به کارگرانی برای کار در باغش نیاز داشت. بنابراین ، پیشکارش را به میدان شهر فرستاد تا کارگرانی را برای کار اجیر کند. پیشکار رفت و همه ی کارگران موجود در میدان شهر را اجیر کرد و آورد و آن ها در باغ به کار مشغول شدند. کارگرانی که آن روز در میدان نبودند ، این موضوع را شنیدند و آنها نیز آمدند. روز بعد و روزهای بعد نیز تعدادی دیگر به جمع کارگران اضافه شدند. گر چه این کارگران تازه ، غروب بود که رسیدند ، اما مرد ثروتمند آنها را نیز استخدام کرد.
شبانگاه ، هنگامی که خورشید فرو نشسته بود ، او همه ی کارگران را گردآورد و به همه ی آنها دستمزدی یکسان داد. بدیهی است آنانی که از صبح به کار مشغول بودند ، آزرده شدند و گفتند : (( این بی انصافی است. چه می کنید ، آقا ؟ ما از صبح کار کرده ایم و اینان غروب رسیدند و بیش از دو ساعت نیست که کار کرده اند. بعضی ها هم که چند دقیقه پیش به ما ملحق شدند. آن ها که اصلاً کاری نکرده اند)). مرد ثروتمند خندید و گفت : (( به دیگران کاری نداشته باشید. آیا آنچه که به خود شما داده ام کم بوده است؟)) کارگران یک صدا گفتند : (( نه ، آنچه که شما به ما پرداخته اید ، بیش تر از دستمزد معمولی ما نیز بوده است. با وجود این ، انصاف نیست که اینانی که دیر رسیدند و کاری نکردند ، همان دستمزدی را بگیرند که ما گرفته ایم.( مرد دارا گفت : (( من به آنها داده ام زیرا بسیار دارم. من اگر چند برابر این نیز بپردازم ، چیزی از دارائی من کم نمیشود. من از استغنای خویش می بخشم. شما نگران این موضوع نباشید. شما بیش از توقع تان مزد گرفته اید پس مقایسه نکنید. من در ازای کارشان نیست که به آنها دستمزد می دهم ، بلکه می دهم چون برای دادن و بخشیدن ، بسیار دارم. من از سر بی نیازی ست که می بخشم.))
مسیح گفت : (( بعضی ها برای رسیدن به خدا سخت می کوشند. بعضی ها درست دم
غروب از راه می رسند. بعضی ها هم وقتی کار تمام شده است ، پیدایشان می شود. اما همه به یکسان زیر چتر لطف و مرحمت الهی قرار می گیرند.))
شما نمی دانید که خدا استحقاق بنده را نمی نگرد ، بلکه دا رائی خویش را می نگرد. او به غنای خود نگاه می کند ، نه به کار ما. از غنای ذات الهی ، جز بهشت نمی شکفد. باید هم این گونه باشد. بهشت ، ظهور بی نیازی و غنای خداوند است. دوزخ را همین تنگ نظرها برپا داشته اند. زیرا اینان آنقدر بخیل و حسودند که نمیتوانند جز خود را مشمول لطف الهی ببینند
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚جوانیات را به هدر نده!
شاید اگر بدانید آنهایی که سالهاست از جوانیشان گذشتند به چه چیزهایی غبطه میخورند، بتوانید بهتر جوانی کنید:
۱-چرا وقتی میتوانستم سفر کنم، نکردم!
۲- چرا زبان دومی نیاموختم!
۳-چرا وقتم را به خاطر انسان نالایقی تلف کردم!
۴- چرا از خود در برابر نور آفتاب محافظت نکردم تا پوست سالمتر و بدون چروکی داشته باشم!
۵- چرا برای دیدن تاریخ مورد علاقهام به موزههای بزرگ نرفتم!
۶- چرا از انجام خیلی از کارها ترسیدم!
۷- چرا ورزش اولویت کارم نبود!
۸- چرا خود را گرفتار سنتهای اشتباه کردم!
۹- چرا از کاری که دوست نداشتم استعفا ندادم!
۱۰- چرا بیشتر درس نخواندم!
۱۱-چرا باور نکردم زیبا هستم!
۱۲- چرا از گفتن دوستت دارم ترسیدم!
۱۳- چرا به راهنماییهای والدینم گوش ندادم!
۱۴-چرا خودخواه بودم!
۱۵- چرا تا این حد نظر دیگران برایم مهم بود!
۱۶- چرا به جای آنکه به رویاهای خودم فکر کنم به فکر براوردن رویای دیگران بودم
۱۷- چرا وقتم را صرف یادآوری خاطرات بد کردم و زمانم را از دست دادم. کاش افسوس گذشته را نمیخوردم!
۱۸- چرا کسانی را که دوست داشتم از خود رنجاندم!
۱۹- چرا از خود دفاع نکردم!
۲۰- چرا برای برخی کارها داوطلب نشدم!
۲۱- چرا بیشتر مراقب دندانهایم نبودم!
۲۲- چرا قبل از مرگ مادر و پدر بزرگ سئوالاتی را که داشتم از آنها نپرسیدم!
۲۳- چرا زیاد کار کردم!
۲۴- چرا آشپزی یاد نگرفتم!
۲۵- چرا از زمان حال لذت نبردم!
۲۶- چرا تلاش نکردم آنچه را شروع کردم به پایان برسانم!
۲۷- چرا گرفتار کلیشههای فرهنگی شدم و از هدفم بازماندم!
۲۸- چرا دوستیهایم را ادامه ندادم!
۲۹- چرا با کودکانم بیشتر بازی نکردم!
۳۰- چرا انسان ریسکپذیری نبودم!
۳۱- چرا برای افزایش دانش و ارتباطاتم تلاش نکردم!
۳۲- چرا تا این حد فرد نگرانی بودم!
۳۳- چرا سر هر چیزی زود عصبانی شدم!
۳۴- چرا به اندازه کافی با افرادی که دوستشان داشتم وقت نگذراندم!
۳۵- چرا برای یک بار هم که شده پشت میکروفون نرفتم تا در مقابل جمع صحبت کنم
👈👈#اینروزاروراحتازدستنده
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
✍🏻“ من در جهان امروز ”
(بخش اول)
این روزها ما برای مبتلا نشدن به بیماری و به خطر نیانداختن جان خود و اطرافیانمان از یک نقاب اجباری به نام ماسک استفاده میکنیم و امید داریم به روزی که واکسن این ویروس وارد بازار جهانی شده، جلوی ابتلای بیشتر و یا مرگ و میر را بگیرد. بنابراین همهی ما چارهای جز پذیرفتن آن نداریم.
بیایید یادآوری این شرایط بحرانی را برای لحظاتی کنار بگذاریم و موضوعی را از زاویهای دیگر، مورد تحلیل قرار دهیم.
یکی دیگر از ویژگیهای مهم ما فطرت اجتماعیمان است. به این معنی که ذاتاً دوست داریم دیده شویم. در مرکز قدرت باشیم و یا مورد توجه و تمجید سایرین قرار بگیریم. مهم شمرده شویم و سخنانمان شنیده شود. در واقع این ویژگی ما میتواند بسط وسیعی پیدا کند و طبق شخصیت درونی هر فرد، شکل و چگونگی آن نیز متغییر باشد.
برای برخی نیز داشتن ظاهری آراسته و زیبا اهمیتی دو چندان دارد. همچنین عدهی کثیری از انسانها معتقدند که داشتن یک لبخند زیبا، چهرهای تاثیرگذار به شخصیتشان میبخشد.
از سویی دیگر؛ پنهان کردن چهره از نظر روانشناسی جنبههای مختلف دارد و صد البته تاثیر منفی روی دیگران نیز میگذارد. کسی که چهره در نقاب میکشد و از دیده شدن هراس دارد، میتواند بیمار روانی باشد یا بشدت خجالتی بوده و یا ترس از محیط داشته باشد که باز هم به یکی از شاخههای بیماری روحی_روانی ارجاع داده میشود، البته در شاخههای مختلف علمی_پزشکی مبحث آن گستردهست و ما قصد پرداختن بیشتر به این بخش را نداریم.
همچنین افرادی که برای سرقت و یا انجام عملیاتی که نمیخواهند هویت آنها فاش شود نیز دست به پنهان کردن چهره میزنند و عموماً از انواع ماسک و یا نقاب استفاده میکنند.
لازم به ذکر است که استفاده از ماسک در موارد دیگری نیز استفاده میشود. به عنوان مثال در بخش پزشکی؛ قبل از ظهور ویروس کووید۱۹ استفاده از ماسک فقط در اتاق عمل جراحی و یا در بخشهای تخصصی دیگرِ این رشته استفاده میشده.
همچنین در بخش صنعت و بهداشت؛ در ارتباط مستقیم افراد با مواد شیمیایی، صنعتی و یا بهداشتی، از ماسک استفاده میکنند.
البته باید اشاره کرد که در برخی موارد ذکر شده، استفاده از ماسک رویهای عادی دارد و زمان استفاده از آن نیز محدود و برای یک قشر خاص است و همچنین کلیت یک جامعه را در برنمیگیرد اما در باقی موارد؛ استفاده از نقاب و یا ماسک، تأثیرات منفی دارد.
حال برمیگردیم به ویژگی زیبا و فطری همهی ما یعنی اجتماعی بودنمان که با وجود “ماسک” صورت زشتی به سیمای انسانها تحمیل کرده و در واقع ارتباط بصری ما را با دیگران قطع و از بین برده است.
اکنون همهی ما قدر روزهای “سلامت جهانی” را میدانیم و مفهوم آن را به خوبی درک میکنیم.
در این بین، افراد فرهیخته و بزرگ، دوستان، اقوام و تعداد کثیری از پزشکان و پرستاران را نیز در سراسر جهان از دست دادیم.
برعکسِ روزهای عادی که با آغوش کشیدنِ یکدیگر؛ به هم محبت میکردیم، حالا باید از کسانی که دوستشان داریم، دوری کنیم تا بیمار نشوند!
در واقع شکل محبت کردنمان تغییر پیدا کرده و به جای نزدیک شدن به عزیزانمان، باید از آنها دوری کنیم!
واقعاً کجا و چه زمانی فکر میکردیم که جهان زیبا و پر از عشق و محبتمان این چنین سرد و بی روح شود؟ این شرایط اسفبار ما را فقط یاد فیلمهای هالیوودی میاندازد که چقدر شرایط مشابه آن برای ما تخیلی، غیر قابل باور و بعید بود.
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
بهلول عاقل | داستان کوتاه
✍🏻“ من در جهان امروز ” (بخش اول) این روزها ما برای مبتلا نشدن به بیماری و به خطر نیانداختن جان خو
(بخش دوم)
✍🏻اما حالا وقتی وارد جامعه میشویم، دیگر چهرههای مختلف را نمیبینیم. حتی برای ثانیهای نظارهگر چهرهی دیگران نیستیم و فقط چشمان آنها را از پشت یک نقاب اجباری میبینیم، نه لبخند کسی را شاهد هستیم و نه فرد مقابلمان، لبخند ما را میبیند.
حتی گاهی از اینکه تن صدایمان تغییر پیدا میکند و یا در حین صحبت کردن دچار کمبود اکسیژن کافی میشویم، کلافهایم. انگار برای افراد جامعهی خود بیگانهایم و همهی آنها نیز برای ما بیگانه اند.
افرادی که تا یکسال پیش؛ چند ماه قبل و یا حتی در چند روز گذشته زندگی میکردند، دیگر کنارمان نیستند. طبیعتی که تابحال مطیع و قابل کنترل ما بود، اکنون ما در سیطرهی قدرت اوییم.
بله، اشاره به موضوعاتی که هریک از ما در تنهاییمان نیز به آن اندیشیدهایم، کمک میکند تا متوجه یک خصلت عمومی در خود شویم. خصلتی که بنظر میرسد باید تسلط بیشتری روی آن پیدا کنیم. فرقی نمیکند اهل کجا باشیم و در کدام کشور زندگی کنیم. همهی ما این ویژگی را با خود به همراه داریم.
شما فکر میکنید نام این خصلت و یا ویژگیِ همیشه همراهمان چیست؟
بله پاسخ شما درست است. حس “#قدرشناسی” همان خصلت مثبت ماست که در عمق وجود بشر وجود دارد اما در برخی از افراد متاسفانه بر اساس سبک زندگی نادرست، روشهای آموزشی غلط و یا عوامل بیشمار دیگری از بین رفته و یا کاهش یافته است.
چه خوب است قبل از اینکه شرایط مثبت، ثروت انتسابی و اکتسابی و یا عزیزانمان را از دست بدهیم، “قدر شناس” باشیم.
در یک جمله:
“همیشه قدردان داشتههای خود باشیم نه زمانی که دیگر دیر شده باشد! “
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
🕯پست ویژه به مناسبت فرارسیدن ایام #فاطمیه
معرفت فاطمی(۱)
رمز فاطمی شدن
نقش ویژه مناسبت ها، بهره برداری تربیتی از آن در جهت تخلق به معنایی است که در آن مناسبت گرامی داشته شده است؛ و چنین است ایام منسوب به ساحت مقدسه ی صدیقه کبرا؛ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و آلها.
خصوصیت شخصی و اصلی فاطمی، محوریت وجود مبارک ایشان در رضایت الهیه است؛
لذا:راضیه و مرضیه بودن ایشان در رابطه ی با حق تعالی.
و چنین است که کسانی که حجیت وجود مبارک ایشان را پذیرفته و به محبت و هدایت ایشان بندگی می کنند، همت عالی آنان مصروف تخلق به آن معناست؛ به راضیه ی مرضیه شدن.
اما کلید گشایش در این امر، و رمز آن، «راضی» بودن است؛ راضی بودن به حوادث و وقایع ناخواسته؛ ملایمش را با شکر، و منافرش را با صبر بدون شکایت پذیرفتن.
راضی بودن ، مدخل ورود به معنای فاطمی و مرضیه شدن و سپس رسیدن به عبودیت و ولایت الهیه و استقرار در جنت الهیه و شرب مدام از نعیم معرفت و محبت الهیه است.
کلام کفو حضرتش؛ علی مرتضی علیه السلام را مگر نشنیده اید که می فرماید:
«نحمده علی آلائه کما نحمده علی بلائه»؛
ما او (خدای متعال) را برای بلایش همچنان ستوده و ستایش می کنیم که برای نعمت هایش.
(📚نهج البلاغة: ط ۱۱۴)
به کانال بهلول عاقل بپیوندید🔽
❥↬ @bohlool_aghel
❥↬ @ostad_dehnavi
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
میگم خیلی زشته ڪه ڪانال ☝️🏻
امام #زمان ( عج ) خالی بمونه ها
اگه بیای تو این #ڪــانال ممڪنه تمام ڪانالای دیگه ای ڪه داری رو #پاڪ ڪنی
به عشـــق امام زمان بزن روی لینڪ↓
https://eitaa.com/joinchat/371195984Cc861b12aed
🔴 سخنرانی تڪان دهنده شیخ احمد ڪافی درباره نماز اول وقت
محالِ ڪسی این سخنرانی رو بشنوه و نمازو سبڪ بشماره!
ڪلیپ ڪمتر دیده شده❗️
خواهشا تا می توانید این ڪلیپ رو پخش ڪنید، تا در ثواب نشرش سهیم شوید.
https://eitaa.com/joinchat/4033609749C6033d49560
🎥دانلود ڪلیپ☝️☝️