eitaa logo
بهلول عاقل | داستان کوتاه
38.7هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
6.6هزار ویدیو
70 فایل
📚حڪایات شیرین بهلول عاقل و داستانهاے آموزنده 😊 . . .کپی بنرهای کانال شرعا حرام است . . تبلیغات ثامن برندینگ💚👇 https://eitaa.com/joinchat/2308702596Cce98270c04 👈محتوای تبلیغات تایید و یا رد نمیشود🌹 همراهی شما باعث افتخار ماست ♥️😍
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌گن عاشق هر رنجی که از معشوق بهش برسه، براش عنایت و توجه جلوه می‌کنه… ♥️♥️ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
4_5988044945976460588.pdf
6.1M
📗جلد اول مهرگان 📎 امنیت فقط به این نیست که دشمنی مرزهای ما رو تهدید نکنه امنیت یعنی جان و مال و آبرو و انسانیتِ ما هر لحظه در امان باشه در امان از فقر، در امان از ترس، در امان از غم و در امان از ناامیدی 📕 سرگذشت آب وآتش ✍🏻 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه به همسرم گفتم: «همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته سوسیس را با چاقو می‌زنی، بعد آن را داخل ماهیتابه می‌اندازی!» او گفت: «علتش را نمی‌دانم، این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.» چند هفته بعد وقتی خانواده همسرم را دیدم، از مادرش پرسیدم که چرا سر و ته سوسیس را قبل از تفت دادن، صاف می‌کند. او گفت: «خودم هم دلیل خاصی برایش نداشتم هیچ‌وقت، اما چون دیدم مادرم این کار را می‌کند، خودم هم همیشه همان را انجام دادم.» طاقتم تمام شد و با مادربزرگ همسرم تماس گرفتم تا بفهمم که چرا سر و ته سوسیس را می‌زده، او وقتی قضیه را فهمید، خندید و گفت: «در سال‌های دوری که از آن حرف می‌زنی، من در آشپزخانه فقط یک ماهیتابه کوچک داشتم و چون سوسیس داخلش جا نمی‌شد، مجبور بودم سر و ته آن را بزنم تا کوتاه‌تر شود...همین!» ما گاهی به چیزهایی آداب و رسوم می‌گوییم که ریشه‌ی آن اتفاقی مانند این داستان است. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 غرب در هنگام ظهـور 🔶کلیپی در مورد نحوه ظهور امام زمان (عج) و چگونگی برخورد غربی ها با این اتفاق!! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹خدای عزیز و مهربان مهربانیت همانند امواج دریا پی در پی ساحل وجودم را در برمی‌گیرد و به دستِ قدرت تو ، تمام تیرهای بلا شکسته می‌شود... 🌹تو هر زمان با من و در کنار من بوده‌ایی من در "گهواره‌ی" محبتت چه آسوده آرام گرفته‌ام... 🌹پس ای "خـــــداے "مهربانم به ذکر نام زیبایت و نیایش لحظه‌هایت ، وجود زمینیَم را ملکوتی گردان تا آنچه تو می‌خواهی باشم و از آنچه من هستم "رها" شوم ، که تو بی نیاز و من "غرق" نیازم.الـهـی آمین🙏🏻 ⭐شبت در پناه پروردگار دوست مهربان🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درود ، روز زیباتون غرق در انرژی مثبت☀ ❤دریافت انـرژی الـهـی مهربانا وقتی تو بی نهایتی،پس من چگونه محدود شوم در خود و دنیای خود؟!من با تو معنا میابم و تو امید می‌بخشی به ناامیدی های این روزهایم ؛ و من چنان در این دریای بیکرانِ رحمتت غرق میشوم که تمامِ ناممکن ها برایم ممکن می‌شوند ...و تمام قفل‌ها کلید ...و تمام آشوب‌ها،آرامش ...خدایا دنیای محدودم را با حضور خودت وسعت ببخش تا بدانم وقتی پا به پای تو قدم بردارم؛ به آرامشی خواهم رسید که دیگر بی‌قراری‌ها سهمِ روزهایم نمی‌شود. الـهـی آمیـن🙏🏻 ✅جملات تاکیدی(ﺗﮑﺮﺍﺭ کنیم) : ‏ﻣﻦ ﺷﺎﯾﺴﺘﮕﯽ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ و طبیعت ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ. ﻫﺮ ﭼﻪ می‌خواهم میﻃﻠﺒﻢ ﻭ ﺑﺎ ﺷﺎﺩﯼ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ آن ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺬﯾﺮﻡ.خداوندا سپاسگزارم🙏 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚دوری از خصلت ابلیس شخصی گوید:من در مکه بین صفا و مروه بودم که مردى را مشاهده کردم که سوار بر استرى شده و اطراف وى را غلامانى گرفته اند و مردم را کنار مى زنند تا او حرکت کند. پس از مدتى که به بغداد رفتم،روزى بر روى پلى حرکت مى کردم چشمم به مردى افتاد که لباس هاى کهنه پوشیده و پابرهنه است. خوب به او نگاه کردم و در چهره اش خیره شدم و به فکر فرو رفتم که این مرد را در کجا دیده ام؟! آن مرد گفت: چرا این گونه به من نگاه مى کنى؟! گفتم:تو را شبیه مردى دیدم که او را در مکه مشاهده کردم و شروع کردم صفات او را ذکر کردم.گفت:من همان مرد هستم. گفتم:چرا خداوند با تو این چنین کرد؟ 🔺گفت:من در جایى که همه مردم در آن (مکه) تواضع مى کنند تکبر کردم خداوند هم مرا در جایى (جامعه) که همه براى خود رفعت و شأنى دارند،ذلیل کرد. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‍ کشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر می كرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند.اتفاقا آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه اش برد و گفت:« خدایا، امسال تمام زراعت مال من. سال بعد همه اش مال تو.» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت:« ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندمها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم.» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه ی شهر شد، در راہ با خدا رازونیاز میكرد كه:« خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه ی گندمها را در راہ تو بدهم.» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه ای رسید. خرهارا راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندمها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد:های های خدا، گندمها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟ 📚 در مذمت طمع هرکه را باشد طمع الکن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر همچنان باشد که موی اندر بصر ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزّتمندترین انسان‌ها کسانی‌اند که نان بازوی خود را می‌خورند... و چه زیادند انسان‌هایی مثل حاتم طایی که پول و ثروت، آن‌ها را از انسانیت دور نمی‌کند! برداشت شما از این حکایت گلستان سعدی چیست؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
مردی داخل بقالی محله شد ، و از بقال پرسید که قیمت موزها چقدر است ؟ بقال گفت : دوازده دینار و سیب ده دینار … در این لحظه زنی وارد مغازه شد که بقال او را می شناخت ، و او نیز در همان منطقه سکونت داشت .  زن نیز قیمت موز و سیبها را پرسید و مرد جواب داد :  موز کیلویی سه دینار و سیب پنج دینار .. زن گفت : الحمدلله و میوه ها را خواست .. مرد که هنوز آنجا بود از کار بقال تعجب کرد و خشمگینانه نگاهی به بقال انداخت و خواست با او درگیر شود که جریان چیست … که مرد بقال چشمکی به او زد تا دست نگه دارد و صبر کند تا زن از آنجا برود .. بقال میوه ها را به زن داد و زن باخوشحالی گفت الحمدلله بچه هایم میوه خواهند خورد و از آنجا رفت ، هر دو مرد شنیدند که چگونه آن زن خدا را شکر می کرد مرد بقال رو به مرد مشتری کرد و گفت : به خدا قسم من تو را گول نمی زنم بلکه این زن چهار تا یتیم دارد ، و از هیچ کس کمکی دریافت نمی کند ، و هرگاه می گویم میوه یا هر چه می خواهد مجانی ببرد ناراحت می شود ، اما من دوست دارم به او کمکی کرده باشم و اجری ببرم برای همین قیمت میوه ها را ارزان می گویم .. من با خداوند معامله می کنم و باید رضایت او را جلب کنم . این زن هر هفته یک بار به اینجا می آید به الله قسم و باز به الله قسم هربار که این زن ازمن خرید می کند من آن روز چندین برابر روزهای دیگر سود می برم در حالیکه نمی دانم چگونه چنین می شود و این پولها چگونه به من می رسد … وقتی بقال چنین گفت ، اشک از چشمان مرد مشتری سرازیر شد و پیشانی بقال را به خاطر کار زیبایش بوسید … هرگونه که قرض دهی همانگونه پس می گیری  نه اینکه فقط برای پس گرفتن آن بلکه بخاطر رضای الله چرا که روزی خواهد آمد که همه فقیر و درمانده در برابر الله می ایستند و صدقه دهنده پاداش خود را خواهد گرفت .. !لذت برآورده نمودن حاجات دیگران را کسی نمی داند مگر آنکه آن را برطرف نموده باشد ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
زاهدی گفت كه جواب چهار نفر مرا سخت تکان داد اول مرد فاسدی از کنار من گذشت و من گوشه لباسم را جمع کردم تا به او نخورد . او گفت ای شیخ خدا می داند که فردا حال ما چه خواهد بود! دوم مستی دیدم که افتان و خیزان راه می رفت به او گفتم قدم ثابت بردار تا نیفتی . گفت تو با این همه ادعا قدم ثابت کرده ای؟ سوم کودکی دیدم که چراغی در دست داشت گفتم این روشنایی را از کجا اورده ای؟ کودک چراغ را فوت کرد و ان را خاموش ساخت و گفت: تو که شیخ شهری بگو که این روشنایی کجا رفت؟ چهارم زنی بسیار زیبا که درحال خشم از شوهرش شکایت می کرد. گفتم اول رویت را بپوشان بعد با من حرف بزن . گفت من که غرق خواهش دنیا هستم چنان از خود بیخود شده ام که از خود خبرم نیست تو چگونه غرق محبت خالقی که از نگاهی بیم داری؟ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
استاد رياضی در وقتِ خارج از درس، میگفت: اعداد کوچکتر از یک ، خواص عجیبی دارند . شاید بتوان آنها را با انسانهای بخیل مقایسه کرد ...مثلا عدد (0.2 = دو دهم) !!! وقتی در آنها ضرب میشوی یا میخواهی با آنها مشارکت کنی، تو را نیز کوچک میکنند. 3×0.2=0.6 وقتی میخواهی با آنها تقسیم شوی یا مشکلاتت را با آنها تقسیم کنی و بازگو کنی، مشکلاتت بزرگتر میشوند. 3÷0.2=15 وقتی با آنها جمع میشوی و در کنار آنها هستی مقدار زیادی به تو اضافه نمیشود و چیزی به تو نمی آموزند. 3+0.2=3.2 و اگر آنها را از زندگی کم کنی چیز زیادی از دست نداده ای !!! 3-0.2=2.8 زندگی ارزشمندِ خودتان را بخاطر آدمهای کوچک و حقیر، بی ارزش نکنید ! ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هم از آخر و عاقبت درس خوندن... 😁 چقدر به تحصیلات و کسب علم اهمیت می‌دی؟ کلمات این حکایت؛ معرکه گیر: کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می‌کند. ماجرا: دعوا، مرافعه، جدال، جَر. مُعَلَّق زدن: پشتک زدن. چنبر: حلقه، هر چیز دایره‌مانند. رَسَن: ریسمان. تَعَلُّم: آموختن، یاد گرفتن. مرده‌ریگ: به ارث مانده. مذلت: خواری و پستی. فلاکت: ناداری و خواری. ادبار: بدبختی، سیه‌روزی. یک جو: ذرّه‌ای ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با صد اببینید🔈 🌸در این شب فوق العاده زیبا 🌺از پروردگار مهربان میخواهم 🌸فاصله نباشد میان شما و 🌺تمام احساس های خوبتون 🌸شما باشید و عشق باشد و 🌺یک دنــیــا سلامتی و شــادی و 🌸امضای خدا پای تمام آرزوهاتون 🌺زندگیتون پر از یاد خــدا ‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌙شب زیباتون خوش عزیزان⭐️ 👇اگه آرامش میخوای بیا اینجا 👇 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ســـــلام و درود بر شما 🍃صبحتون به نیکی و عـافیت 🌸عشق و‌ زیبایی طبیعت 🍃گوارای وجودتان باد 🌸گذرثانیه های عمرتون توام 🍃با آرامش و عشق و سلامتی 🌸روز زیبا و خوشگلتون پراز 🍃خبرهای خوب و عالی       ‌‌‌‌‌‌‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌‌‌
📚 تلنگر مغازه‌دار‌ محل، هر روز، صبح زود ماشین سمندش را در پیاده رو پارک میکند، مردم مجبورند از گوشه خیابان رد شوند. سوپرمارکتی، نصف بیشتر اجناس مغازه اش را بیرون چیده، راه برای رفت و آمد سخت است. کارمند اداره، وسط ساعت کاری یا صبحانه میل میکند، یا به ناهار و نماز میرود و یا همزمان با مراجعه ارباب رجوع کانالهای تلگرام و اینستاگرامش را چک میکند. بساز بفروش، تا چشم صاحبان آپارتمان را دور میبیند، لوله‌ها و کابینت را از جنس چینی نامرغوب میزند در حالی که پولش را پیشتر گرفته است. کارمند بانک، از وسط جمعیتی که همه در نوبت هستند به فلان آشنای خود اشاره میزند تا فیش را خارج از نوبت بیاورد تا کارش راه بیوفتد! استاد دانشگاه، هر جلسه بیست دقیقه دیر میاد و قبل از اتمام ساعت، کلاس را تمام میکند جالب‌تر اینکه مقالات پژوهشی دانشجویان را به نام خودش چاپ میکند. دانشجو پول میدهد، تحقیق و پایان نامه را کپی شده میخرد و تحویل دانشگاه میدهد تا صاحب مدرک شود. پزشک، بیمار را در بیمارستان درمان نمی‌کند تا در مطب خصوصی به او مراجعه کند و یا به همکار دیگر خود پاس میدهد تا بیمار جیب خالی از درمانگاه خارج شود. همه اینها شب وقتی به خانه می آیند، هنگامی که تلگرام را باز میکنند از فساد، رانت، بی عدالتی، تبعیض و گرانی سخن میگویند و در اینستاگرام پست‌های روشنفکری را لایک میکنند. همه هم در ستایش از نظم و قانونمداری در اروپا و آمریکا یک خاطره دارند اما وقتی نوبت خودشان میرسد، آن میکنند که میخواهند. جامعه با من و تو، ما میشود، قبل از دیگران به خودمان برسیم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
‌ 📚داستان کوتاه 🌷معلمی از دانش آموزان خواست تا عجایب هفتگانه جهان را بنویسند، دانش آموزان شروع به نوشتن کردند. معلم نوشته های آن ها را جمع آوری کرد، با آن که همه جواب ها یکی نبودند اما بیشتر دانش آموزان به موارد زیر اشاره کرده بودند . اهرام مصر، تاج محل، کانال پاناما، دیوار بزرگ چین و .... در میان نوشته ها کاغذ سفیدی نیز به چشم می خورد ، معلم پرسید: این کاغذ سفید مال چه کسی است؟ یکی از دانش آموزان دست خود را بالا برد. معلم پرسید : دخترم چرا چیزی ننوشتی؟ دخترک جواب داد : عجایب موجود در جهان خیلی زیاد هستند ،و من نمی توانم تصمیم بگیرم که کدام را بنویسم. معلم گفت : بسیار خوب، هر چه در ذهنت است به من بگو، شاید بتوانم کمکت کنم . در این هنگام دخترک مکثی کرده و گفت :به نظر من عجایب هفتگانه جهان عبارتند از....لمس کردن، چشیدن، دیدن، شنیدن، احساس کردن، خندیدن و عشق ورزیدن . ☘پس از شنیدن سخنان دخترک، کلاس در سکوتی محض فرو رفت . اکنون تازه همه به حقیقتی مهم آگاه شده بودند ، آری ،عجایب واقعی همین نعمت هایی هستند که ما ، آن ها را ساده و معمولی می انگاریم. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
📚اهمیت گفتن و نوشتن "ان شاءالله" در نامه روزی امام صادق (علیه السلام) به خدمتكاران دستور داد،برای كاری نامه ای بنويسند. آن نامه نوشته شد و آن را به نظر آن حضرت رساندند،حضرت آن را نامه خواند،ديد در آن،ان شاءالله (بخواست خدا) نوشته نشده است. به تنظيم كنندگان نامه،فرمود: چگونه اميد دارید كه مطلب اين نامه به پايان برسد و نتيجه بخش باشد،با اينكه در آن "ان شاءالله" ننوشته ايد! نامه را با دقت بنگريد،در هر جای آن كه لازم است و "ان شاءالله" نوشته نشده، "ان شاء الله" بنويسيد... پیوست: گروهى از يهود چيزى از پيامبر صلى الله عليه و آله پرسيدند،حضرت فرمود: فردا بياييد تا جوابتان را بدهم و اِن شاءاللّه نگفت. پس تا چهل روز از آمدن جبرئيل عليه السلام نزد پيامبر جلوگيرى شد. و پس از آن،بر پيامبر فرود آمد و گفت: «هرگز در مورد چيزى مگوى كه: من آن را فردا انجام خواهم داد! مگر اینکه در ادامه بگویی:مگر اینکه خداوند بخواهد... و چون فراموش كنى،پروردگارت را به ياد آور و بگو:اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديك تر از اين به صواب است، هدايت كند» ❥↬ @bohlool_aghel ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
📚متوقع‌ها چه کسانی هستند؟ همه ما از دیگران انتظار همراهی داریم. همه ما می‌خواهیم بقیه افراد متوجه خوبی‌هایی که در حق‌شان می‌کنیم و کارهایی که برایشان انجام می‌دهیم، باشند و از ما قدردانی کنند. این طبیعی است که دوست داشته باشیم دیگران هم برای ما خدماتی انجام دهند، اما این‌که فقط از آنها انتظار خدمت‌رسانی داشته باشیم و این رابطه را یکطرفه بخواهیم، سرآغاز مشکلات است. آنهایی که فکر می‌کنند چنین رفتاری طبیعی است و هیچ ایرادی ندارد، خوب است به این نکته هم توجه داشته باشند و ببینند خودشان برای فرد مقابل چه قدمی برداشته‌اند که حالا از او چنین انتظاراتی دارند؛ تازه اگر انتظاراتی معقول و منطقی باشد. خیلی‌ها عادت کرده‌اند همیشه و در هر شرایطی از دیگران توقع کمک و همراهی داشته باشند. اینها همان کسانی هستند که به گفته دکتر پروین ناظمی، روان‌شناس و مدرس دانشگاه در خانواده مورد توجه افراطی پدر و مادر بوده‌اند و بسیار به آنها توجه شده است. این افراد معمولا در دوران کودکی و نوجوانی در محیط خانه و میان اعضای خانواده محبت زیادی را دریافت کرده‌اند و مشکل اینجاست که فقط دریافت‌کننده محبت و خدمات دیگران بوده‌اند. به این معنی که هیچ‌وقت خودشان چنین محبتی را نسبت به دیگران نداشته یا خود را مکلف به انجام کاری برای دیگران ندیده‌اند. دکتر ناظمی این شیوه را به هیچ عنوان صحیح نمی‌داند و در گفت‌وگو با «جام‌جم» یادآور می‌شود: در تمام مراحل زندگی رابطه‌ای موفق خواهد بود که دوطرفه باشد. به عبارت دیگر، افراد در یک رابطه موفق هم باید ارائه‌کننده محبت و خدمات باشند و هم دریافت‌کننده آن، در حالی که اغلب افراد متوقع، معمولا برای ایجاد یا تحکیم روابط‌شان هیچ تلاشی نمی‌کنند، چراکه اصلا نیازی به تلاش‌کردن نداشته‌ و قبل از این‌که آنها بخواهند کاری انجام دهند، دیگران کار را برایشان تمام کرده‌اند. البته گاهی هم اصل قضیه چیز دیگری است و آن‌طور که این روان‌شناس می‌گوید، یکی از علائمی که افراد خودشیفته بروز می‌دهند همین توقع داشتن بیش از حد از دیگران است. این افراد فکر می‌کنند همیشه حق با آنهاست و در نتیجه از بقیه مردم انتظار دارند در هر شرایطی در خدمت‌شان باشند. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞گفته می شود این فیلم که در شبکه های اجتماعی می‌چرخد، یکی از روحانیون مشهدی است که در حال دعا خواندن به رحمت خدا می‌رود. 👈 خوش بحالش 👈 کاش همه ما در حال دعا از دنیا برویم 👈 آخرین حرفش حجت بن الحسن بود. 👈 هیچکس نمیتونه فکرشو بکنه که یک دقیقه بعد چی میشه. 👈 فرصت را غنیمت بدانیم و به حقوق ضايع شده مردم و خدا بپردازیم 👈 بعضی ها هم دور از جون در حال گناه از دنیا می‌روند. 👈 ان شاء الله که این کلیپ درست نباشد و ایشان زنده باشد. و بالای سر خانوادشون. 👈 اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐به آسمان نگاه می کنم، چشمانم را میبندم ⭐و با تمام یقین و ایمان قلبی ام به تو ⭐و قدرت بی نهایتت دل می بندم ⭐از تو طلب میکنم هر آنچه را که میخواهم ⭐آرزوهایم را ، خوشبختی ام را ، آرامشم را ⭐سلامتی ام را ، خوشبختی عزیزانم را و میدانم ⭐که میبینی ام، میدانم که می شنوی صدای مرا ، ⭐و با تمام مهربانی و قدرتت ⭐به ضعیفی من رحم میکنی. ⭐الــــهـــی آمـــیـــن🙏 ⭐شبتون زیبا و در پناه پروردگار مهربان🌙 ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬ @bohlool_aghel