eitaa logo
"خاکــــریز خاطــرات"
60 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
34 فایل
بہ نام نامے الله🌱 🤍 - شُہدا سرخۍ ِ خونِ‌شان را بھ سیاهۍِ چادرمـٰان امانت دادند؛ و واۍ بر خیانت‌کار . . . خادم شما↶! ^^:) @Gamandh 🫀|من‌بیمارتوام،لطف‌بِه‌مـاڪن‌نظرۍ ! بیمہ‌ۍ حضرت ِ مـٰادر 🔗 :)
مشاهده در ایتا
دانلود
💢برای مردم کشورش گمنام بود اما دشمنای کشورش خوب میشناختنش! خدا به داد دل مادرش برسه 😥🥀 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"😭 -ايُ جَنه انتِ يا ڪربلاءُ حتَى يُجِن بكِ ڪُل الزائِرين..🌿♥️!و انه شــلون انــساك!🥺💔 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
³¹³ أيُّ غيابٍ هذا وأنتَ حاضِرٌ في كلِّ شيء؟♥️🌿 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فرشتہ از شیطان پرسید: قویترین سلاح تو براے فریفتن انسانها چیست؟ شیطان گفت : بہ آنها مے گویم «هنوز فرصت هست» شیطان پرسید : قدرتمندترین سلاح تو براے امید بخشیدن بہ انسانها چیست؟ فرشتہ گفت: بہ آنها مے گویم «هنوز فرصت هست» استغفرالله ربے و اتوب الیہ♥️ ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمان تشییع شهید صیاد‌خدایی اعلام شد 🔹تشییع پیکر پاسدار مدافع‌حرم، شهید حسن صیاد‌خدایی فردا ساعت ۸:۳۰ صبح از میدان امام حسین(ع)، مسجد امام حسین(ع) تا میدان شهدا برگزار می‌شود. 💐اولین تصویر از پیکر مطهر شهید مدافع حرم صیاد خدایی در معراج شهدای تهران 💔 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
🌹🌹 رمان 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت دهم 🌺نگاهی به ساعت انداختم هنوز یک ساعت وقت داشتم از بچه ها خداحافظی کردم و اومدم بیرون  نرسیده به کوچه چادرم رو دراوردم چاره دیگه ای نداشتم اگه  مامانم  می دید ازم می گرفت... 🌿کسی خونه نبود غذای مختصری خوردم و به اتاقم برگشتم نگاهی به کت دامن شیک یاسی رنگ انداختم کل مغازه ها رو گشتم تا تونستم همچین مدل پوشیده ای رو پیدا کنم دلم اشوب بود احساس می کردم امشب شب خوبی برام نمیشه! با اومدن آژانس سریع اماده شدم و موهام رو زیر شال پنهان کردم و از خونه بیرون زدم. 🎶صدای موزیک کل کوچه رو برداشته بود با دیدن بهمن که از خنده کم مونده بود رو زمین پخش بشه اخمام تو هم رفت بی اهمیت از کنارش رد شدم. هیچ وقت ازش خوشم نمی اومد اما مقابلم سبز شد ❄_به به دختر دایی عزیز. پایه ای امشب بترکونیم؟! با حرص نگاهش کردم صورتش رو جلوتر اورد خودم رو عقب کشیدم از این حرکتم جا خورد! تو دلم کلی فحش نثارش کردم هنوز هیچی نشده کلی مست کرده بود حتی نمیتونست تعادلش رو حفظ کنه! 🌾خدا رو شکر عمو به دادم رسید و از دست این بچه پررو نجات پیدا کردم... سالن پذیرایی رو از قبل خالی کرده بودند و حالا پر از میز و صندلی بود چشم چرخوندم تا مامان، بابا رو ببینم پیش عمه فرشته و شوهرش نشسته بودند دستی تکان دادم و به قسمت دیگه سالن رفتم خودم دوست داشتم تنها بیام چون دلم نمی خواست بخاطر ظاهرم با مامانم حرفم بشه 🍂تک تک چهره ها رو از نظر گذروندم یا مشغول رقص بودند و یا سرگرم بحث و خنده! به اتاق سارا رفتم و لباسم روعوض کردم حرف بهمن تو ذهنم تکرار شد (پایه ای امشب بترکونیم) چون تو هر جشنی می رفتم همه منتظر هنرنمایی های من بودند! با یاداوری گذشته اعصابم بهم ریخت. 🍁در به یکباره باز شد و سامان اومد داخل! شال از سرم لیز خورد سریع درستش کردم. ابرویی بالا انداخت و با شیطنت گفت:_ دختر عمو تازگی ها نامحرم شدم؟ یا اینکه کچلی گرفتی!!. هیچ وقت مقابلش کم نمی اوردم و همیشه حاضر جواب بودم گفتم:_ گزینه اولی درسته یادم باشه دفعه بعد برات جایزه بخرم! لبخند پیروزمندانه ای زدم و به سالن برگشتم 🍃عروس خوشگل ما هم دوشادوش داماد تو سالن می چرخید لباسش مدل ماهی دنباله دار نباتی رنگ پف دار بود! با دیدنم خوشحال شد و در اغوش هم جای گرفتیم براشون ارزوی خوشبختی کردم. ❄رقص نور و موزیک کاملا فضای سالن رو پر کرده بود جایگاه عروس و داماد رو به روی استیج رقص بود که نورش مناسب و رویایی بود دستی روی شانه ام قرارگرفت با دیدن بهمن لبخند از رو لبم محو شد _ بهمن اومد گفت افتخار میدی ⚡یک لحظه سید جلوی چشمم اومد انگار قوت گرفتم و با کفش محکم رو زانوش زدم! که دستاش شل شد دندونام رو از حرص  به هم فشار دادم و گفتم :_حد خودت رو بدون و دیگه اطراف من افتابی نشو!! از درد صورتش جمع شده بود فرصت رو غنیمت دونستم و با سرعت دور شدم نزدیک میز خودمون که رسیدم مانتو و کیفم رو برداشتم و در مقابل چشمان حیرت زده مامانم سالن رو ترک کردم واقعا موندنم جایز نبود!. 🌹اشکام بی اختیار جاری میشد تو دلم گفتم:_خداجون من بخاطر تو از این خوشی های کاذب گذشتم خودت کمکم کن و تنهام نذار. و چقدر از بی وفایی سید گلگی کردم البته تقصیری هم نداشت از کجا باید می فهمید چه حال و روزی داشتم عشقم یک طرفه بود و به تنهایی بار این عشق رو به دوش می کشیدم فقط میترسیدم وسط راه خسته بشم  غریبانه شکستم من اینجا تک و تنها                  دل خسته ترینم در این گوشه دنیا ای بی خبر از عشق که نداری خبر از من               روزی تو آیی که نمانده اثر از من.... ادامه دارد.. ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماجرای شهید ابراهیم هادی و دختر جوان

🎙 استاد مسعود عالی
........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
ِدیدار حرم!.. _حسرت ِڪربلایت _می‌ڪشد‌ آخر‌ مرا _حسرت‌ شش‌ گوشه و _صحن‌ و سرایت بیشتر !!.. ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|✨♥️|•° 💕 🍃بِسْمِ‌ اللّٰهِ الرَّحمٰنِ الرَّحیم🍃 اَلّلهُمَّ‌صلَِّ‌‌عَلی‌‌عَليِّ‌‌بنِ‌موسَي‌الرِّضاالمُرتَضی‌ اَلاِمامِ‌التَّقيِ‌النَّقيّ‌وَحُجَّتَك‌َعَلی‌مَنْ‌فَوق َ‌الاَرضِ‌ومَن‌تَحتَالثَّری‌الصِّدِّيقِ‌الشَّهید صلاةًكثيرَةًتامَّةزاكيَةًمُتَواصِلَةًمُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةًكَاَفْضَلِ‌ماصَلّيَتَ‌عَلی‌اَحَدٍمِنْ‌اَوْليائِكَ. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........