eitaa logo
"خاکــــریز خاطــرات"
60 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
34 فایل
بہ نام نامے الله🌱 🤍 - شُہدا سرخۍ ِ خونِ‌شان را بھ سیاهۍِ چادرمـٰان امانت دادند؛ و واۍ بر خیانت‌کار . . . خادم شما↶! ^^:) @Gamandh 🫀|من‌بیمارتوام،لطف‌بِه‌مـاڪن‌نظرۍ ! بیمہ‌ۍ حضرت ِ مـٰادر 🔗 :)
مشاهده در ایتا
دانلود
🔗⃟🌸 😊🌱 رفیق جان بعضی وقتا برای به لازمه که گذشته رو رها کنی...🖐🏼😻🤓 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
•♥️🌱• ± ای کاش که منجیِ بشر برمی گشت اینبار ستاره‌ ی سحر برمی گشت ای کاش کہ این جمعہ عزیز زهرا با سیصد و سیزده نفر بر می گشت 🥲💔 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5714915861.mp3
2.75M
↵دعاےعھـد . . ♥️! میون‌‌اشڪ‌هاودعاهاے . . . قشنگتون‌ماروفراموش‌نڪنیدᵕ.ᵕ🌱 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
ان‌شاءاللّٰھ‌ظھورآقامون🌿^.^! . .( :🕊! ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈🏻 سوالی عجیبی از خانم ها 😳 و پاسخی عجیب تر 📌 خانم‌هایی که خودشان نیستند یا حتی هستند نیز در ضمیر ناخودآگاه‌شان برای و چادری‌ها احترام بیشتری نسبت به بدحجاب‌ها قائل هستند! ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
‍ ‍ ‍ 🍃 ‍ 💚فاطمه عليها السلام، بانوے برڱزيده و عفيفه‏ اے است ڪه خود مےفرمود: ☝️ «بهترين چيز براے اين است ڪه نه او مردے را ببيند و نه مردے او را». و نيز مےفرمود: «هنگامے زن قُرب به پروردڱار📿 پيدا خواهد ڪرد ڪه در خانه ‏اش پنهان شود.» 👈و حتّے وقتے شخص نابينايے وارد خانه او مےشد خود را پنهان ڪرده و يا مےپوشاند و مےفرمود: «اڱر او مرا نمے بيند من او را مے بينم، و بويم را استشمام مےڪند.» ❣ ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
| تکراری را متوقف کنید🙅‍♂ | •در مسیر زندگی گاهی اتفاقاتی ناراحت کننده دائما تکرار میشوند و آرامش زندگیتان را به هم میزند، هرگز تصور نکنید که این تکرار از بدشانسی شماست، چرا که اتفاقات تکراری در اثر فرکانس های تکراری پدیدار میشوند. 🌸تکرار جذب خیانت از تکرار انتشار فرکانس خیانت از سوی شماست. 🌼تکرار فقر و ورشکستگی از تکرار فرکانس فقر و ناتوانی مالی است. 🌸تکرار بیماری از تکرار فرکانس بیماری در درون شماست. روی چه مداری هستید؟ چه فرکانسی را مدام تکرار میکنید؟ همان الگو هر بار در زندگیتان تکرار خواهد شد و زمانی متوقف میشود که جهان فرکانس متفاوتی از شما را دریافت نماید. | ☺️♥️| ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• وقتی امتحان دارم و نمیخوام درس بخونم: 😄 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
ڪاشڪے پرده برافتادے از آن منظر حُسن تا همہ خلق ببینند نگارستان را...
ـــ ـ آنچھ خوبان همہ دارند ، تو یک‌جا دارۍ .
💌 من فقط یک بلیط ساده می‌خواهم... فرقی ندارد اتوبوس باشد یا قطار، هوایپما یا... یا حتی بال کبوترها... اصلا دلم می‌خواهد درست مثل کودکی‌هایم ⛅ توی خیالم، روی ابرها بنشیم و چند لحظه بعد، خودم را در حرم ببینم... روبروی ضریح 🔆 یا کنار پنجره فولاد... جمع زائرانتان، جمع است و هنوز جای من در صحن، 🍁 خالی است... آقای مهربانم برای زیارتتان، من، فقط یک بلیط ساده می‌خواهم... 💚 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
سلام به همه عزیزان و همراهان کانال❤️ امیدوارم حالتون عالی و لب تون خندون باشه با عرض معذرت بابت نزاشتن رمان سجده ی عشق من قسمتهای این رمان رو در قسمت فضای ابری بارگذاری کرده بودم اما متاسفانه حذف شده بود از امروز به بعد ادامه ی این رمان رو در کانال بارگذاری خواهم کرد...🌹
🌹🌹 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت بیستم 🌺تلفنی با سارا حرف میزدم از وقتی که فهمیده بود ، همش سر به سرم میذاشت _یادته به من می خندیدی!! هیچ وقت فکر نمی کردم اسیر همون آدم بشی. 🌱_برای اینکه اون موقع سید رو نمی شناختم اما الان به جرات می تونم بگم بهترین مردیه که تا حالا دیدم. سکوتش طولانی شد جوابی برای حرفم نداشت. 🌻کار خودم بود که این خبر تو فامیل پیچید!چون مامانم نمی خواست کسی بدونه تا بی سر و صدا جواب منفی بده! هر کس هم که به ما می رسید کلی طعنه و متلک مینداخت بالاخره   ظاهرم تغییرکرده بود فکر می کردند جوابم مثبته!. 🍂مامانم از عصبانیت نمی دونست چی کار کنه سعی می کردم زیاد جلوی چشمش نباشم تا ناراحتیش رو سرم خالی نکنه. 🌹تا نزدیکای صبح خواب به چشمم نیومد هنوز سر درگم بودم و سوال های زیادی ذهنم رو درگیر می کرد باید از احساسش مطمئن میشدم و الا خیالم راحت نمی شد اخه چی شد که نظرش عوض شد؟ می گفت نمی تونه کسی رو خوشبخت کنه!!. 🍃یعنی از روی ترحم بود؟! باید تا اومدنش صبرمی کردم حتما قانعم می کرد. با این فکر یکم اروم شدم و چشمامو روی هم گذاشتم... ❄سوز و سرمای زمستون بدنم رو به لرزه انداخت از بس فکرم مشغول بود یادم رفت پنجره رو ببندم اما با این حال پرانرژی و با نشاط بودم حتی غر زدن های مامانم هم نمی تونست از شادابیم کم کنه. 🌿از لج من مستخدم ها رو هم مرخص کرده بود! مجبور شدم همه کارها رو خودم تنهایی انجام بدم بابام هم تلفنش رو جواب نمیداد. سریع آماده شدم رفتم  خرید ، البته زیاد وارد نبودم و ازقیمت ها خبر نداشتم اما از هر چیزی بهترینش رو می خریدم 🌼خریدام زیاد شده بود و تو دستم سنگینی می کرد منتظر تاکسی بودم که یهو ماشین بهمن مقابلم سبز شد. بدون هیچ حرفی وسیله ها رو گرفت و پشت ماشین گذاشت گفتم:_ممنون تاکسی می گیرم. 🌾_از تعارف کردن بدم میاد می رسونمت! زیر چشماش متورم شده بود و خیلی پکر و بی حوصله بنظر می رسید وقتی که سوار شدم با کنجکاوی پرسیدم_ اتفاقی افتاده عمه حالش خوبه؟!. 🍀_چیز مهمی نیست عمت از منم بهتره!!.  بعد هم ماشین از جاکنده شد با سرعت می رفت ، به صندلی چسبیده بودم خیلی می ترسیدم یاد رانندگی خودم افتادم با همین سرعت تصادف کردم نزدیک بود یک نفر بمیره!! 🌸_تورو خدا آروم‌تر ؛اصلا نگه دار پیاده میشم. صدای موزیک بیشتر رو اعصابم بود. یکم که سرعتش کم شد نفس عمیقی کشیدم نگاهی به بیرون انداختم اینجا که محله ما نبود! کجا داشتیم می رفتیم؟ اب دهانمو قورت دادم هر چی ازش سوال می کردم جواب نمیداد! 🍁گوشیم که زنگ خورد انگار دنیا رو به من دادند با دیدن شماره لیلا خوشحال شدم تا خواستم جواب بدم بهمن از دستم کشید و خودش جای من جواب داد! با حیرت نگاهش کردم حتی نمی تونستم چیزی بگم. 🌺_بله بفرمایید؟... نه درست گرفتید!.....من پسر عمه گلارم با هم اومدیم گردش...شما دوستش هستید؟...میگم باهاتون تماس بگیره... 🌷خنده ای کرد و گوشیم رو تو جیبش گذاشت. سرم گر گرفت به حدی عصبانی بودم که می خواستم خفش کنم تازه از حالت شوک بیرون اومدم و سرش داد زدم 🌿_ابرومو بردی عوضی. چی از جونم می خوای؟ منو برگردون خونه. فحش میدادم و با کیفم محکم به دست و صورتش میزدم وسط خیابون ماشینو نگه داشت و با پشت دست به دهانم کوبید. 🍁از ترس به سکسکه افتادم دوباره ماشین رو حرکت داد. دندونام به هم قفل شده بود انگار دستی سنگین فکمو بهم فشار میداد 🍃_نمی خواستم بزنم مجبور شدم بخدا کاری باهات ندارم قبل رفتن مهمونا برت می گردونم چهره جوجه بسیجی وقتی ما از ماشین پیاده میشیم دیدن داره ادامه دارد..... ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
وقتی پول نداری ولی خلاقیت داری 😉😂 ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........
๏🍃حضرٺِـــ‌رئوف' ..مـے‌دونم‌هــســتــۍ‌پیشم🙃✨ ........~🍃❤️🍃~........ @bokhtranasmani ........~🍃❤️🍃~........