eitaa logo
پایگاه اطلاع‌رسانی بنیادشهیدوامورایثارگران مازندران
574 دنبال‌کننده
43.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
112 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
👥 🇮🇷🌷🇮🇷 . ▫️عاشقان کار فرهنگی و فعالان شهدایی مازندران، این سوژه ها را در یابید.نمیگویم از همت و باکری و خرازی ها در صفحات مجازی خودتون نگین ، نه ...! اما شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلای ما غریب و مظلومند.۴۳ سال از شهادت برادران شهید علیپور شهرستان بابل می‌گذرد اما شاید خیلی هاتون اسمشون رو هم نشنیدید... . ▫️قبل از عملیات طریق القدس ( ۸ آذر ۶۰ ) نیروها به مناطق اعزام شدند.از بابل هم نیروها ۸ آبان اعزام شدند. در کرمانشاه نیروها تقسیم شدند.جعفر و مجید علیپور به سمت پادگان الله اکبر اسلام آباد رفتند حاج اسماعیل علیپور رفت به سمت مریوان .۲۰ آذر سال ۶۰ در عملیات مطلع الفجر دو پسر در یک روز شهید شدند.خبر شهادت و ساک دو پسر به حاج اسماعیل رسید.حاجی تنها و با سه تا ساک برگشت خونه. 🔖روایت پدر شهیدان علیپور : صبح روز آخرین اعزامشان، من به اتفاق جعفر و پسرم «مجید» در پادگان امام حسن مجتبی، با هم عکس یادگاری گرفتیم. در همان حین، بنده خدایی از من پرسید: این دو نفر چه نسبتی با تو دارند؟ گفتم: پسرانم هستند. هر کدام هم دو، سه بار به جبهه رفتند. «جعفر» با شنیدن این حرف، خیلی ناراحت شد. گفت: بابا! رفتن فی‌سبیل‌الله این است!؟ بعضی از خانواده‌ها شش شهید می‌دهند، اما حرفی نمی‌زنند.» 📷از سمت چپ: زنده یاد حاج اسماعیل علیپور (پدر)،  مجید علیپور،  جعفر علیپور...شادی روحشان صلوات. . 🆔 @hafttapeh
👥 🇮🇷🌷🇮🇷 . ▫️عاشقان کار فرهنگی و فعالان شهدایی مازندران، این سوژه ها را در یابید.نمیگویم از همت و باکری و خرازی ها در صفحات مجازی خودتون نگین ، نه ...! اما شهدای لشکر ویژه ۲۵ کربلای ما غریب و مظلومند.۴۳ سال از شهادت برادران شهید علیپور شهرستان بابل می‌گذرد اما شاید خیلی هاتون اسمشون رو هم نشنیدید... . ▫️قبل از عملیات طریق القدس ( ۸ آذر ۶۰ ) نیروها به مناطق اعزام شدند.از بابل هم نیروها ۸ آبان اعزام شدند. در کرمانشاه نیروها تقسیم شدند.جعفر و مجید علیپور به سمت پادگان الله اکبر اسلام آباد رفتند حاج اسماعیل علیپور رفت به سمت مریوان .۲۰ آذر سال ۶۰ در عملیات مطلع الفجر دو پسر در یک روز شهید شدند.خبر شهادت و ساک دو پسر به حاج اسماعیل رسید.حاجی تنها و با سه تا ساک برگشت خونه. 🔖روایت پدر شهیدان علیپور : صبح روز آخرین اعزامشان، من به اتفاق جعفر و پسرم «مجید» در پادگان امام حسن مجتبی، با هم عکس یادگاری گرفتیم. در همان حین، بنده خدایی از من پرسید: این دو نفر چه نسبتی با تو دارند؟ گفتم: پسرانم هستند. هر کدام هم دو، سه بار به جبهه رفتند. «جعفر» با شنیدن این حرف، خیلی ناراحت شد. گفت: بابا! رفتن فی‌سبیل‌الله این است!؟ بعضی از خانواده‌ها شش شهید می‌دهند، اما حرفی نمی‌زنند.» 📷از سمت چپ: زنده یاد حاج اسماعیل علیپور (پدر)،  مجید علیپور،  جعفر علیپور...شادی روحشان صلوات. . 🆔 @hafttapeh
. ▫️فرمانده محور چنگوله بود. یک روز رفته بودن با ماشین مأموریت. تو راه برگشت رفتن یجا بنزین بزنن. پمپ چی گفت من بنزین به پاسدار نمیدم. ناصر اومد پایین و ضربه ای یه صورتش زد. بنزین و زدن و حرکت کردند.راننده دید تن ناصر میلرزه....گفت دور بزن ، برگرد پمپ بنزین.برگشت و رفت پیش همون پمپ چی ...! گفت بزن ، همونجوری که زدمت بزن به صورتم و حلالم کن.من اون دنیا تحمل عذاب و حق الناس و ندارم. . 🚩 بیاد ویژه ۲۵ ، ناصر ...🇮🇷 . 🆔 @hafttapeh
🕊 . ▫️ سیدیونس در روستای منوچهرکلا شهرستان نوشهر استان مازندران در سال 1336 بدنیا اومد. چشمانش را که گشود تصویر مادر را در قاب عکس داخل خانه دید و نوازش دستان پرمهرش را هیچگاه لمس نکرد.سید یونس را به خاله اش سپردند تا شاید اندکی از مهر مادری را درک کند و در دامن او پرورش یابد.او از فرماندهان گردان امام حسن(ع) لشکر ویژه 25 کربلا بود و در بیشتر عملیات‌ها شرکت داشت و بارها از ناحیه سر، گردن و شکم مجروح شد که سرانجام در روز 9 خرداد سال 1367 در شلمچه بشهادت رسید. . 🔖 خودش را به همراه کرد: ▫️در سال 60 فرمانده ی یکی از پایگاه های مقاومت بودم. در حال انجام گشت به چند نفر که از اشرار شهر که در حالت مناسبی نبودند، تذکر دادیم. بین ما و آنها درگیری لفظی پیش آمد و با الفاظ رکیک اهانت کردند. قضیه را به شهید فاطمی گزارش کردیم. بلافاصله دستور داد آنها را بیاوریم سپاه. شهید فاطمی برای تنبیه، آنها را چند بار دور پادگان شهید پولادی دواند و هم زمان با آنها خودش هم می دوید. یکی از اشرار رو به شهید گفت: «حالا چرا خودت می دوی؟» ایشان جواب داد: «دارم خودم را تنبیه می کنم، چرا که تنبیه حق من است. لابد یک جایی از کارم مشکل داشت که شما امروز به خودتان اجازه دادید، شأن بچه های بسیج را با اهانت های تان پایین بیاورید.( 🎙راوی عیسی بحرینی) . 💠 @hafttapeh
📣 روزشمار شهدای استان مازندران 🗓 :{ ۱۹ مـهـــــر } 🥀 سالروز عروج ۸ که در چنین روزی به شهادت رسیدند: 💠شهــــیـــــدان: 🌷جعفر عبدی آمل 🌷تیمور علی دادی تلخستانی چالوس 🌷عبدالله حق شناس سرخکلایی ساری 🌷سیدغلام رضا نوری ساری 🌷محمود رسولی کناری فریدونکنار 🌷میرقربان رسین فریدونکنار 🌷سیدطاهر آقاجانی نکا 🌷زین العابدین کیایی دهگیری نوشهر 📿شادی روح شهدا صلـــوات... 🆔 @hafttapeh
. ▫️شهيد رضا فتوكيان فرزند حسن در تاريخ دوم فروردين 1344 در روستاى طالش محله فتوك از توابع شهرستان رامسر ديده به جهان گشود. منافقين بارها با فحش و تهديد مى خواستند كه او از انقلاب و ولايت دست بكشد ولى او با نهايت فروتنى و تواضع و صدق و راستى در گفتارش در برابر آنها مى ايستاد. . ▫️از اوايل فروردين سال 1361(موقعيى كه كلاس سوم نظرى بود) به امر امام امت خمينى كبير كه فرمود با يك دست قرآن و با يك دست ديگر سلاح را برداريد، آماده نبرد با صداميان گشت و پس از چند بار رفتن به پادگانهاى آموزشى همواره مى گفتند كه ما نيرو زياد داريم و او خيلى ناراحت بود كه چرا او را به جبهه نمى فرستند. بالاخره با اصرار زياد به پادگان مرزن آباد چالوس اعزام و پس از طى دوره آموزشى روانه گلزار شهدا ايران، «كردستان» شد و در مريوان استقرار يافت و پس از فتح چند قله به قله رسالت اعزام مى گردد و او رسالتش را به پايان مى رساند و در تاريخ 18 مهرماه 61 در سن 17 سالگى بشهادت رسید.شادی روحش صلوات.🇮🇷 . 🆔 @hafttapeh
🌷 محمدهاشم از دلاورمردان ویژه ۲۵ پس از ۳۹ سال چشم انتظاری به . ▫️شهید سلطانی متولد سال ۱۳۲۸ در روستای یساقی شهرستان کردکوی ، متأهل ، صاحب ۵ فرزند و کارمند شرکت نفت بود.دو مرحله در عملیات حصر آبادان و فتح خرمشهر مجروح شد و پس از مداوا دوباره به جبهه ها برگشت.وی در عملیات کربلای ۴ دی ماه سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید و مفقود شد.پیکر مطهر این شهید بزرگوار پس از ۳۹ سال دوشنبه ۲۱ مهر به آغوش خانواده برمیگردد و وارد استان گلستان می شود. تِه خسته تن بِلاره ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🆔 @hafttapeh
⭕️ حاج قاسم سلیمانی: ▫️زنی پنجاه ساله توی عشیره مان بود که مرض سل داشت،اسمش حُسنیه بود. او را رها کرده بودند تا بمیرد.پدرم رفت کولش کرد و به خانه آورد.مادرم چهارسال او را تروخشک کرد تا اینکه از دنیا رفت.حتی یکبار هم ندیدم سر حُسنیه بگو مگو کنند. همیشه می‌گفتند مهمان حبیب خداست. . 🆔 @hafttapeh
⭕️ علیجان ابراهیمی ( ۱۳۴۴ بابل_ ۱۳۶۷ ) . ▫️همسر شهید میگفت : سه تا دختر داشت. روز اعزام، بچه‌ها جلویش را گرفتند تا نرود. با این که دل کندن از آن‌ها برایش خیلی سخت بود، به من گفت:جلوی‌شان را بگیر تا مانع رفتنم نشوند.» . ▫️برادر شهید : «زماني كه عراق فاو را مي گرفت، برادرم حضور داشت. مدتي بود كه با خانواده­ تماس نگرفته بود. پس از مدتي بي­خبري، با منزل يكي از اقوام­ تماس گرفت و به همسرش گفت، شيميائي شده و در بيمارستان بستري است. دوستانش به او مي­گفتند: مدتي است به خانواده سر نزدي! بهتر است به مرخصي بروی. می‌گفت: يك سر به شلمچه مي­زنم، بعد مي­روم. وقتي به شلمچه رسيد، با تك عراقي­ها مواجه شد.عده­اي از نيروهاي خودي در حال عقب­ نشيني، در منطقه­ اي به نام سه‌راه مرگ، جمع شده بودند. وقتی تانك عراقي­ ها به سمت آن­ها شليك كرد، همه داخل سنگر رفتند، جز علي­جان. وقتي گرد و خاك خوابيد، دوستانش علي­جان را ديدند كه سينه­ خيز به سمت آن­ها مي‌آيد.در حالی‌که يك سمت بدنش زخمي شده بود. سنگر هم تخريب شده بود. تانك­هاي دشمن هر لحظه نزديك­تر مي­شدند. همه عقب­ نشيني كرده بودند، اما نتوانستند او را نجات دهند. پس از آن، كسي از او خبري نداشت. تا اين‌كه نه سال بعد، جنازه­ اش را آوردند.» . 🆔 @hafttapeh
⭕️ علیجان ابراهیمی ( ۱۳۴۴ بابل_ ۱۳۶۷ ) . ▫️همسر شهید میگفت : سه تا دختر داشت. روز اعزام، بچه‌ها جلویش را گرفتند تا نرود. با این که دل کندن از آن‌ها برایش خیلی سخت بود، به من گفت:جلوی‌شان را بگیر تا مانع رفتنم نشوند.» . ▫️برادر شهید : «زماني كه عراق فاو را مي گرفت، برادرم حضور داشت. مدتي بود كه با خانواده­ تماس نگرفته بود. پس از مدتي بي­خبري، با منزل يكي از اقوام­ تماس گرفت و به همسرش گفت، شيميائي شده و در بيمارستان بستري است. دوستانش به او مي­گفتند: مدتي است به خانواده سر نزدي! بهتر است به مرخصي بروی. می‌گفت: يك سر به شلمچه مي­زنم، بعد مي­روم. وقتي به شلمچه رسيد، با تك عراقي­ها مواجه شد.عده­اي از نيروهاي خودي در حال عقب­ نشيني، در منطقه­ اي به نام سه‌راه مرگ، جمع شده بودند. وقتی تانك عراقي­ ها به سمت آن­ها شليك كرد، همه داخل سنگر رفتند، جز علي­جان. وقتي گرد و خاك خوابيد، دوستانش علي­جان را ديدند كه سينه­ خيز به سمت آن­ها مي‌آيد.در حالی‌که يك سمت بدنش زخمي شده بود. سنگر هم تخريب شده بود. تانك­هاي دشمن هر لحظه نزديك­تر مي­شدند. همه عقب­ نشيني كرده بودند، اما نتوانستند او را نجات دهند. پس از آن، كسي از او خبري نداشت. تا اين‌كه نه سال بعد، جنازه­ اش را آوردند.» . 🆔 @hafttapeh
💢 ▫️: ۱۳۳۰_روستای لشکنار چالوس ▫️ : ۶ فروردین ۱۳۶۱_عملیات فتح المبین _ سمت : فرمانده گروهان🇮🇷 🩸 : تو عملیات فتح‌المبین به میدان مینی برخوردیم که توسط تخریب‌چی‌ها پاکسازی نشده بود، فرمانده دسته‌ای به نام ملامحمدی داشتیم، وقتی دستور عملیات صادر شد، ملامحمدی اولین نفری بود که خود را به میدان مین زد و بلافاصله هر دو پایش قطع شد.جانشین او شهید حسن فرج‌پور بود که بعدها توی عملیات والفجر 6 به شهادت رسید، ایشان با همان وضعیتی که داشت رو می‌کند به شهید حسن و می‌گوید: «از این به بعد فرمانده دسته تویی، ازت می‌خواهم به پبشروی ادامه بدی»خونریزی شدیدی داشت. هنگام جان دادن به حسن آقا می‌گفت: «من چیزیم نشده، سالم هستم». تنها وصیتی که به حسن آقا کرد این بود که: «بعد از شهادتم لباس پاسداری مرا به تن پسرم که یک ساله است بپوشانید تا او بیرق به زمین افتاده‌ام را بردارد و از این مملکت دفاع کند». "راوی : ابوالحسن تولایی. 🌷🌷🌷 . ▫️ // هنگام تشييع جنازه منافقين، يك‌سري زن‌هاي بي­حجاب هم شركت داشتند. او از خانه خودش براي آن­ها روسري می آورد و راهنمائي­شان میكرد. آن­­ها هم می پذيرفتند.»همسرش میگفت : گاز و کوپن‌هایمان را به مردم می‌بخشید. می‌گفتم: پس ما چه؟ می‌گفت: ما دو نفر هستیم. بگذار به آن‌هایی برسد که نیازمندترند.» . 💠 @hafttapeh
💢 . رفقا امروز قسمتی از وصیت نامه شهید بابک نوری رو خوندم ، عجیب دلنشین بود واسم.▫️شهید بابک نوری هریس، متولد ۲۱ مهر ۱۳۷۱ در استان گیلان ، دانشجوی دانشگاه تهران، به اصرار خانواده میخواست بره آلمان برای ادامه تحصیل ، اما به جمع مدافعان حرم در سوریه پیوست و در روز شهادت امام رضا در بوکمال سوریه در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید. . 📩 گوشه‌ای از وصیت نامه شهید بابک نوری: .به تو می‌کنند، تو مکن. تو را می‌کنند، باش. تو را ، مخور. تو را می‌کنند، مکن. مردم از تو می‌گویند، مشو. همه مردم تو را می‌خوانند، مباش... آنگاه از ما خواهی بود... . 💠 @haftptapeh