#کتاب_خوب_بخوانیم_تا_رشد_کنیم
#شما_که_غریبه_نیستید
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
قیمت:۱۴۰هزار تومان
قسمت هایی از کتاب شما که غریبه نیستید (لذت متن)
تابستان عمو اسدالله که نظامی بود، دست زنش را گرفت و از کرمان آمد پیش ما. عروسی شان را ندیده بودیم. عروس هم ما را ندیده بود. عروس چهارده، پانزده ساله بود و خود عمو هم بیست و دو، سه ساله. خدا می داند چه قدر خوشحال شدیم. ننه بابا از یک ماه قبلش هی تدارک دیده بود که جلوی عروس سرفراز باشد. وقتی آمدند برای من هم پیراهن زرد با گل های صورتی آوردند و بلبلی که تویش آب می ریختم. توی بلبل آب می ریزم، لب هایم را می چسبانم به دم بلبل. دم بلبل سوراخ است. فوت می کنم. نفسم از سوراخ دم می رود و می خورد به آبی که شکمش را پر کرده. به جای قل قل، چهچه می زند. نمی دانم که جنس بلبل از چیست، خوب نگاهش می کنم. از شیشه نیست. قرمز است و وقتی توش فوت می کنم، آب را می بینم که از هوای نفسم می جوشد.
❣#کتاب_طلائیه❣
🔻به ما بپیوندید🔻
#کتاب_طلائیه_همراه_همیشگی_شما
#کتاب_خوب_بخوانیم_تا_رشد_کنیم
@booktalaeieh
#کتاب_خوب_بخوانیم_تا_رشد_کنیم
#شما_که_غریبه_نیستید
قیمت با احترام ۱۴۰هزارتومان
قسمت هایی از کتاب شما که غریبه نیستید (لذت متن)
تابستان عمو اسدالله که نظامی بود، دست زنش را گرفت و از کرمان آمد پیش ما. عروسی شان را ندیده بودیم. عروس هم ما را ندیده بود. عروس چهارده، پانزده ساله بود و خود عمو هم بیست و دو، سه ساله. خدا می داند چه قدر خوشحال شدیم. ننه بابا از یک ماه قبلش هی تدارک دیده بود که جلوی عروس سرفراز باشد. وقتی آمدند برای من هم پیراهن زرد با گل های صورتی آوردند و بلبلی که تویش آب می ریختم. توی بلبل آب می ریزم، لب هایم را می چسبانم به دم بلبل. دم بلبل سوراخ است. فوت می کنم. نفسم از سوراخ دم می رود و می خورد به آبی که شکمش را پر کرده. به جای قل قل، چهچه می زند. نمی دانم که جنس بلبل از چیست، خوب نگاهش می کنم. از شیشه نیست. قرمز است و وقتی توش فوت می کنم، آب را می بینم که از هوای نفسم می جوشد.
#کتاب_طلائیه_پاتوقی_برای_همه_خانواده_ها
#کتاب_طلائیه_همراه_همیشگی_شما
#کتاب_خوب_بخوانیم_تا_رشد_کنیم
#کتاب_خوب_نشر_دهیم
https://eitaa.com/booktalaeieh