eitaa logo
🌷بوستان شهدای گمنام درچه 🌷
989 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
21 فایل
🌷#شهید_غلامعلی_فرامرزی از شهرستان کَوار استان فارس این کانال جهت اطلاع رسانی مراسمات و..،بوستان شهدای گمنام شهردرچه تشکیل شده است خاطرات دل نوشته ها عکس فیلم و کلیپ متن @boostan_shohada_dr ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ ارتباط با ادمین @Mh1850
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 آقا سيد عبدالرحيم - خادم مسجد جمكران - مي گويد: در سـال وبا (سال 1322) بعد از گذشتن مرض ، روزي به مسجد جمكران رفتم . ديدم مرد غريبي در آن جا نشسته است . احوال او را پرسيدم . گـفـت : مـن سـاكـن تهران مي باشم و اسمم مشهدي علي اكبر است . در تهران كاسبي وخريد و فـروش دخانيات داشتم ، اما پس از مدتي سرمايه ام تمام شد، چون به مردم نسيه داده بودم و وقتي وبـا آمـد آنـهـا از بين رفتتند و دست من خالي شد، لذا به قم آمدم . در آن جا اوصاف اين مسجد را شـنـيـدم . مـن هم آمدم كه اين جا بمانم ، تا شايد حضرت ولي عصر ارواحنافداه نظري بفرمايند و حاجتم را عنايت كنند. سـيـد عبدالرحيم مي گويد: مشهدي علي اكبر سه ماه در مسجد جمكران ماند و مشغول عبادت شد. رياضتهاي بسياري كشيد، از قبيل : گرسنگي و عبادت و گريه كردن . روزي بـه من گفت : قدري كارم اصلاح شده ، اما هنوز به اتمام نرسيده است . به كربلامي روم . يك روز از شهر به طرف مسجد جمكران مي رفتم . در بين راه ديدم ، او پياده به كربلا مي رود. شـش مـاه سـفر او طول كشيد. بعد از شش ماه ، باز روزي در بين راه ، همان شخص را كه از كربلا برگشته بود، در همان محلي كه قبلا ديده بودم ، مشاهده كردم . با هم تعارف كرديم و سر صحبت باز شد. او گفت : در كربلا برايم اين طور معلوم شدكه حاجتم در همين مسجد جمكران داده مي شود، لذا برگشتم . اين بار هم مشهدي علي اكبر دو سه ماه ماند و مشغول رياضت كشيدن و عبادت بود. تـا آن كه پنجم يا ششم ماه مبارك رمضان شد. ديدم مي خواهد به تهران برود. او را به منزل بردم و شب را آن جا ماند. در اثناء صبحت گفت : حاجتم برآورده شد. گفتم : چطور؟ گفت : چون تو خادم مسجدي برايت نقل مي كنم و حال آن كه براي هيچ كس نقل نكرده ام . من با يكي از اهالي روستاي جمكران قرار گذاشته بودم كه روزي يك نان جو به من بدهد و وقتي جمع شد پولش را بدهم . روزي براي گرفتن نان رفتم . گفت :ديگر به تو نان نمي دهم . مـن ايـن مـساله را به كسي نگفتم و تا چهار روز چيزي نداشتم كه بخورم مگر آن كه ازعلف كنار جـوي مـي خـوردم ، بـه طـوري كه مبتلا به اسهال شدم . اين باعث شد كه من بي حال شوم و ديگر قدرت برخاستن را نداشتم ، مگر براي عبادت كه قدري به حال مي آمدم . نـصـف شـبـي كـه وقت عبادتم بود فرا رسيد. ديدم سمت كوه دو برادران (نام دو كوه دراطراف مسجد جمكران ) روشن است و نوري از آن جا ساطع مي شود، بحدي كه تمام بيابان منور شد. نـاگهان كسي را پشت در اتاقم ديدم ، مثل اين كه در را مي كوبد (منزلم در يكي ازحجرات بيرون مسجد بود) با حال ضعف برخاستم و در را باز كردم . سيدي را باجلالت و عظمت پشت در ديدم . به ايـشـان سـلام كـردم ، اما هيبت ايشان مرا گرفت ونتوانستم حرفي بزنم . تا آن كه آمده و نزد من نشستند و بناي صحبت كردن راگذاشتند، و فرمودند: جـده ام فـاطمه (س ) نزد پيغمبر (ص ) شفاعت كرده كه ايشان حاجتت را برآورند. جدم نيز به من حواله نموده اند. برو به وطن كه كار تو خوب مي شود. و پيغمبر (ص )فرموده اند: برخيز برو كه اهل و عيالت منتظر مي باشند و بر آنها سخت مي گذرد. مـن پـيـش خـود خيال كردم كه بايد اين بزرگوار حضرت حجت (ع ) باشد، لذا عرض كردم : سيد عبدالرحيم خادم اين مسجد نابينا شده است شما شفايش بدهيد. فرمودند: صلاح او همان است كه نابينا بماند. بعد فرمودند: بيا برويم و در مسجد نمازبخوانيم . بـرخـاسـتـم و با حضرت بيرون آمديم ، تا به چاهي كه نزديك درب مسجدمي باشد،رسيديم . ديدم شخصي از چاه بيرون آمد و حضرت با او صحبتي كردند كه من آن را نفهميدم . بعد از آن به صحن مسجد رفتيم كه ديدم ، شخصي از مسجد خارج شد. ظرف آبي در دستش بود كه آن را به حضرت داد. ايـشـان وضو گرفتند و به من هم فرمودند: با اين آب وضو بگير. من از آن آب وضو گرفتم و داخل مسجد شديم . عرض كردم : يا بن رسول اللّه چه وقت ظهور مي كنيد؟ حضرت با تندي فرمودند: تو چه كار به اين سؤالها داري ؟ عرض كردم : مي خواهم از ياوران شما باشم . فرمودند: هستي ، اما تو را نمي رسد كه از اين مطالب سؤال كني و ناگهان از نظرم غايب شدند، اما صـداي حـضـرت را از مـيان چاهي كه پاي قدمگاه در صفه اي كه در و پنجره چوبي دارد و داخل مسجد است ، شنيدم كه فرمودند: برو به وطن كه اهل و عيالت منتظر مي باشند. در اين جا مشهدي علي اكبر اظهار داشت كه عيالم علويه مي باشد كمال الدين ج 2، ص 199، س 8 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌بین ما و شهداء فاصله بسیار نبود 🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ 🆔 @boostan_shohada_dr