بخشی از یادداشتهای شهید ناصر کاظمی
برای اولین بار پس از ازدواج تصمیم گرفتم مطالبی را به رشته تحریر در آورم:
انسانی که در این دنیا زندگی مینماید، در درجه اول باید هدف داشته باشد و برای رسیدن به اهداف خود باید ببیند از چه روشهایی میتواند استفاده کند... بنده بعد از جریان هفده شهریور به سوی یک هدف که بعدها متوجه شدم خدای یکتا میباشد، حرکت کردم. البته نقطه عطف آگاهیم در روز شانزده آذرسال 1356 بود، که در یک جریان وارد شدم . البته باید صدها بار پروردگار را شکر کرد که به خطوط انحرافی وارد نشدم. و این نیز خواست خدا بود.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
در خرداد سال 1358 وارد نهاد انقلابی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم. با این که یک ارگان جدید و بدون برنامه قبلی بود، بر اثر برخورد با افراد صادق که در این نهاد زیاد میباشند، تا حدود زیادی در رفتار، اعمال و کردارم تاثیر مثبت گذاشت. به خصوص در ماموریت زابل که تمام روزه هایم را به غیر از یکی دو رو که در ماموریت بودم، گرفتم و تا حدود زیادی در خود سازیم موثر بود که توانستم به مدت 22 ماه فرماندار پاوه شوم . خدای تبارک و تعالی در این مسوولیت خطیر کمک زیادی به اینجانب که اصلا تجربه چنین کاری را نداشتم، کرد. بعد از این ماموریت که تا حدود زیادی هم موفق بودم،ماموریت سخت تری، یعنی فرماندهی سپاه کردستان را تقبل کردم از آنجا که خداوند خود فرموده از کارها و مشکلات هراس نداشته باشید که اگر نیت لله باشد، در همه کارها موفق خواهید شد، در این مسوولیت بزرگ هم به خواست خدا و با یاری تعدادی از برادران، تا این تاریخ (9/3/61)، دوام آورده ام.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
ولی در اینجا میخواهم اعتراف نمایم به علت ضعف مطالعات عقیدتی و ایدئولوژیکی ، هیچ کس به اندازه خودم از این قضیه زجر نمی برد و یک بار دیگر مانند سایر کارها که خداوند یاورم بوده،از او میخواهم که در این مورد هم به من کمک کند. البته ناگفته نماند که مساله ازدواج برای من یک مساله بسیار مفید و موثر بود.
هیچ گاه فکر نمیکردم این قدر در روحیه من تاثیر بگذارد. از پروردگار بزرگ به خاطر چنین همسری که به من داده است . تشکر میکنم. زیرا با ابن موقعیتی که دارم، هرگز نمیتوانم پیش کس دیگر جز همسر و خواهرم ، به فراگیری قرآن بپردازم . امیدوارم با مطالعه کتابهای شهید مطهری و شرکت دایم و مستمر در نماز جمعه و دعاها، ان شاء الله بتوانم از این عمل زدگی صرف بیرون آیم تا بیشتر در خدمت اسلام و مسلمین باشم. حتی امسال قادر بودم که جهت زیارت مکه معظمه به حج بروم. ولی خدا را شاهد میگیرم به خاطر همین موقعیت از این مساله بزرگ و حیاتی صرف نظر کردم که امیدوارم سال آینده ، اگر فیض شهادت نصیبم نشد، جهت زیارت به سفر حج بروم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
در پایان، یک بار دیگر خداوند تبارک و تعالی را به خاطر این همه نعمتی که به اینجانب مرحمت کرده، شکر میکنم و این را میدانم که هر چه قدر کار کنم، نمیتوانم جبران نعمتهای او را بنمایم. با امید پیروزی مستضعفین بر مستکبرین به رهبری امام امت خمینی بت شکن.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
شهید کاظمی به روایت شهید بروجردی
این مصاحبه عیناً از نوار کاست ستاد کنگره شهیدان استان تهران پیاده شده است.
شهید محمد بروجردی جانشین قرارگاه حمزه سیدالشهدا پس از شهادت ناصر کاظمی، طی مصاحبهای درباره او میگوید:
شهید کاظمی واقعاً قبول داشت که اگر با مردم کار شود، هیچ احتیاجی به این کارها [درگیری مسلحانه] نیست. او میگفت: مردم این گروهها را قبول ندارند و اینها با اسلحه حاکمیت پیدا کردهاند.
سردار بروجردی! ابتدا درباره آشنایی با شهید کاظمی بگویید.
آن موقع مسئول گردان در پادگان ولیعصر تهران بودم. تعدادی در پادگان سعدآباد آموزش دیده و آمده بودند برای سازماندهی و تقسیم کار. اول پروندهاش را دیدم و بعد هم خودش را.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
چطور مسئولیت گرفت؟
کمکم در سازماندهی قرار گرفت. زمانی فرمانده دسته بود و بعد هم فرمانده گردان. در این مدت، مأموریتهایی به جنوب و سیستان و بلوچستان رفته بود. از خصوصیات بارز او که بعدها در کردستان کاملاً محسوس شد، علاقه نیروهای رده پایین به او بود، کسی نبود که بیخود کسی را سرگرم کند یا وعده و وعید بدهند.
در قبال زیردستانش شدیداً احساس مسئولیت میکرد. واقعاً به حرفهای آنان گوش میداد. در عملیات از معدود افرادی بود که تا آخرین نفر نیروهایش را جمعوجور میکرد و بعد خودش میآمد عقب
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
ناصر کاظمی در کردستان شناخته شد. درباره فعالیتهایش در این استان بگویید.
مدتی بعد از ما، او هم به غرب آمد.123 در ابتدا مسئولیتی که پذیرفت، فرمانداری بود. با اینکه سابقه کاری در این زمینه نداشت، ولی با خوش هوشی و ذکاوت توانست یکی از فرمانداران نمونه شود. در آزادسازی شهر پاوه از محاصره ضد انقلاب نقش بسیار مهمی داشت. بعد هم با هدایت و بسیج مردم، فرماندهی سپاه را بر عهده گرفت. چیزهایی که از او به ذهنم میآید، در نوع خود بینظیر است. به عنوان مثال بخش «بانیکان» به دست چند ضدانقلاب افتاده بود. مردم ناراحت به فرمانداری پاوه مراجعه کرده بودند. تحصن کردند که ارتش و سپاه بیاید و بخش ما را پس بگیرد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
در آن موقع نیروهای نظامی سازماندهی خوبی نداشتند و ناهماهنگی زیاد بود. دیدیم شهید کاظمی با همان نیروهای بومی، شبانه رفت و بانیکان را از دست ضد انقلاب خارج کرد. این مسئله، بسیار بزرگی بود. بعد هم نیروهای ژاندارمری در بخش مستقر شدند که این کار هم توسط مردم انجام شد. اصلاً ایشان اعتقاد داشت تا زمانی که نیروی بومی کردستان را فعال نکنیم و مسئولیت به عهده نگیرند، کاری از نیروی نظامی برنمیآید. شهید کاظمی در زنده کردن مردم و احیای آنان بسیار مؤثر بود.
شنیدهام یک بار که ایشان مجروح شده بود، دو روز مردم کرد برای سلامتی شهید کاظمی روزه گرفته بودند. در مورد نحوه برخورد او با مردم و علاقهمندیشان به او بگویید
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
یکی از بهترین عوامل پیشبرد انقلاب اسلامی در این منطقه، برخورد صحیح او با مردم بود. اخلاق اسلامی را گسترش میداد، خدا هم لطف کرده و ایشان را زنده نگه داشته بود. شهید کاظمی واقعاً قبول داشت که اگر با مردم کار شود، هیچ احتیاجی به این کارها (درگیری مسلحانه) نیست.
او میگفت: مردم این گروهها را قبول ندارند و اینها با اسلحه حاکمیت پیدا کردهاند. نظرش این بود که بچههایی که میآیند اینجا کار کنند، باید به مردم بها بدهند و سعی کنند عناصر خوبشان را شناسایی کنند و روی کار بیاورند. او روی بسیج مردم اعتقاد شدیدی داشت
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
درباره فرمانداری شهید کاظمی صحبتهای زیادی شده است، از خاطرات آن روزها بگویید.
خاطرات آن قدر زیاد است که نمیتوانم به ذهن بیاورم. به هر حال دو سال و اندی با هم کار میکردیم. اولین بار که آمد غرب، قرار شد برود فرماندار پاوه شود. برای خود او هم یک مقدار مشکل بود که این مسئولیت را قبول کند. میگفت: من کاری نکردهام و معلوم نیست در آنجا موفق بشوم. در ابتدا ریش خود را به صورت پروفسوری تراشید تا ضدانقلاب چیزی نفهمد. ما خودمان هم وحشت داشتیم. میگفتیم اگر راز او کشف شود، شاید در راه او را شهید کنند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
به هر حال، با همان ریش بزی! حرکت کرد. در آنجا طوری عمل کرده بود که حتی بعضی از روحانیون هم فکر میکردند ایشان از افراد «دمکرات» است. یکبار رفته بود نوسود و مذاکراتی هم با گروهکها کرده بود. مخفیکاری او خیلی خوب بود. در آنجا او خودش را رو نکرده بود. به حساب، از آن بچههای جا افتاده تهران بود که به سادگی خودش را رو نمیکرد.
علمای آنجا نیز متوجه نبودند. میآمدند اعتراض میکردند که این شاید از نفوذیها باشد. فکر میکردند دمکراتی است و خلاصه ممکن است یواشیواش با ضد انقلاب همکاری کند. بعد ما میرفتیم با ایشان جلسه میگذاشتیم، میگفتیم این حرکت شما چیست؟ با گروهکها چه صحبتی کردهای و چه صحبتی میکنی؟ ما سعی میکردیم معلوم نشود که ایشان سپاهی است
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
بعد ایشان توضیحات جالبی راجع به کارهایش میداد. صحنه بسیار جالبی بود برای ما که خودش را رو نمیکرد و سعی میکرد با فکر باز برخورد کند. البته در این مواقع حتی یک دروغ هم نمیگفت. منتها سعی میکرد مسائلی را مطرح کند که نه کسی بتواند از آن سوءاستفاده کند و نه به نفع ضدانقلاب باشد.
برای مذاکره به نوسود هم که رفته بود، سعی کرده بود انقلاب را معرفی کند. یعنی گفته بود جمهوری اسلامی این است و هیچ آزاری نمیخواهد به شما برساند و اگر مشکلاتی دارید بگویید. اینها هم که به او اشکال میگرفتند، مدرک نداشتند، فقط میگفتند چرا رفته و مذاکره کرده. میگفتند چرا فکر میکند ضد انقلابیون میتوانند برگردند یا احتمالاً میتوانند آدمهای خوبی باشند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان