eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
بالاخره پس از چند روز مداوای اولیه به تویسرکان برگشتیم و من قرار بود همه جریان را با غرور تمام به برادرم مصطفی گمار تعریف کنم... از عمویم حال و احوال مصطفی را پرسیدم... او هفت شهر عشق را یک شبه پیموده بود.. و من خجل... بقول برادر حسن زین العابدینی....رسیدیم و غروری و پزی میدادیم.... درس اخلاقی ناب ناب ناب
با شکوه تمام از ما استقبال شد... و من خوشخال از اینکه خونم در راه دین و مملکتم به زمین ریخته شده...غرور و سرمست... در همان ساعت اولیه...پس از خوش و بش اولیه خانواده و نزدیکان... در اتاقی رختخوابی پهن تا استراحت کنم... برادرم محمود احمدوند...یا بقول ابومصعب و ابوسجاد.. از  دوستان سپاه 9 بدری اش...ابوشاکر...کسی که با سیاست زیبایی در اولین اعزامم بمن کمک شایانی کرد...روبرویم نشست و بدون اینکه احساساتی از خود نشان دهد... گفت ..خوب آمدی...
گفتم .. بله.... گفت پس گوش کن... حکایت زیبایی از نهج البلاغه برایم تعریف ورد... ماجرای فردی از یاران امام که از شهر مفقود شده بود و برایش مجلس ختم و....مرگ او شایع... امام خبردار میشود که زنده است ..برایش نامه ای مینویسد و میفرماید...فلانی واقعا فرض کن مرده ای و در قیامت هستی و زمان حساب و کتاب...واز خداوند خواهش و التماس کردی ..برگردی به دنیا تا جبران گناهان و....عبادت کنی. از قضا خداوند هم قبول کرد.. و حالا برگشتی...آیا جبران میکنی..؟؟،
ابوشاکر این جملات را واو به واو برایم در همان ساعات اولیه گفت....و گفت ابوالقاسم جان...حالا همین اتفاق برایت افتاده ..سعی کن آدم باشی....و جبران... توصیه هایی کرد که هرگز جایی عنوان نکنم ... هرگز سوءاستفاده نکنم.... و..... او همیشه برایم معلمی دوست داشتنی و بزرگ بوده... خدا کند...مشمول ..ان الانسان لفی خسر....نشده باشیم.... و اگر هم شدیم...خودش نجاتمان دهد... آمین....
این حکایت مرا بیاد شعر ملا پناه واقف که در شهر شیشه در برابر هجوم آغا محمد خان قاجار با یارانش سنگر گرفته بودند..و در پاسخ به آغا محمدخان که تهدید به سنگباران آن شهر توسط منجنیق کرده بود انداخت...و ملا واقف..این شعر را سرود... گر نگهدار من آنست که من میدانم.. شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...
شهید ذبیح الله عبدالمالکی فرمانده عملیات گردان 153تویسرکان درمرصاد دوشب قبل ازشهادت همیشه تونماز سجده هایی طولانی داشت .امااینار دیدم قنوتهای طولانی داره وهمیشه اللهم الرزقنی توفیق شهاده روزمزمه کرد.
شهید رحمن بیات زمانی که ازماووت عراق بعدازقطعنامه برمیگشتیم ازشدت ناراحتی وگریه چشماش سرخ شده بود داخل کمپرسی بودیم به من گفت دیدی جنگ تموم شد وشهید نشدیم .رحمن روحی پاک داشت وچند روزبعد بشهادت رسید
شهید منوچهرجانجانی عباس یک دست گردان همیشه لبخند میزد چهره ٱرام ومعصوم ولبریزازخداپرستی میگفت این موشک ٱرپی جی حقه ملت ایرانه . درست ودقیق به هدف بزن تاخداهم راضی باشد
شهیدحسین روز رخ مسئول مخابرات گردان 153 تویسرکان پایان این قسمت ان شاالله این خاطرات ادامه دارد با لطف دوستان که در این عملیات شرکت داشتن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حسن: 🎥 آواره ها 🔹شهید : ولله هرکس تیر به سمت این نظام انداخت، آواره شد....
دختران خیابان این انقلاب برای این خاک پدر می‌دهند نه روسری دردانه شهيد مهدی دهقان مهدی دهقان https://eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0
😎کل‌کل‌های پدرپسری برای دفاع از حرم حضرت زینب کبری(س) 💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب 📆 چهارشنبه ۱۴۰۱.۰۷.۲۰ ⏰ ساعت ۲۱:۳۰ 🕊نخستین شهید اهل سنت مدافع حرم را بشناسید در گروه جامانده از شهدا eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
کل‌کل‌های پدرپسری برای دفاع از حرم زینب کبری/ نخستین شهید اهل سنت مدافع حرم را بشناسید
این روزها خون سنی و شیعه برای تأمین امنیت کشور در برابر اغتشاشگران و تجزیه‌طلبان ریخته شده است، روزگاری هم این خون‌ها در دفاع از حرم حضرت زینب(س) آمیخته شد تا نشان دهد «وحدت» مهم‌ترین رمز پیروزی ایران در برابر دشمنان است.
 از خیل شهدای وطن، ۱۱ هزار شهید اهل سنت هستند که بخش اعظم آن به دوران دفاع مقدس برمی‌گردد. رزمندگان اهل سنتی که از شهرهای مختلف به ویژه غرب کشور و حتی جنوب، شرق و جنوب‌ شرقی دیار دلیران در قالب تیپ و یگان‌های مختلف راهی دفاع از مرزهای این خاک مقدس شدند. بخشی از این رزمندگان در قالب لشکر ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی حماسه‌های ماندگار در جبهه خلق کردند. هفته وحدت بهانه‌ای شد با یادی از شهدای اهل سنت مدافع حرم، روایتگر این همدلی و وحدت ایرانیان باشیم:
در میدان رزم، نام شهدایی نظیر شهید عمر ملازهی، شهید مراد عبداللهی، شهید سلمان بامری، شهید عبدالحمید سالاری، شهید اصغر بامری، شهید پرویز بامری‌پور، شهید اسماعیل شجاعی و غیره از شهدای اهل سنت مدافعان حرم می‌درخشد.
شهید عمر ملازهی؛‌ نخستین شهید اهل سنت مدافعان حرم عمر ملازهی را به عنوان اولین شهید اهل سنت مدافع حرم می‌شناسند. شهیدی که چهار سال بعد از آغاز جنگ تحمیلی در شهرستان نیکشهر استان سیستان و بلوچستان دیده به جهان گشود. در کودکی بسیار بچه بازیگوش و شیطان بود. به قول پدر مرحومش یک روز آنقدر آتش سوزاند که ناچار شد او را از درخت آویزان کند تا اینکه با وساطت یکی از همسایه‌ها، پدرش او را پایین آورد، اما پایین آوردن همان و شیطنت کردن دوباره عمر هم همان.
در ۱۸ سالگی با دختر عمه‌اش ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های نام‌های محمدرضا، فائزه، مریم و بتول است. عمر زندگی خوبی داشت و از لحاظ مالی هم تأمین بود، می‌توانست مانند بسیاری از افراد در کنار خانواده‌اش روزگار را بگذراند،‌ اما وقتی غم و غصه مردم سوریه را دید، نتوانست طاقت بیاورد و برای اعزام اقدام کرد
چهار ماه قبل از اینکه عازم دفاع از حرم حضرت زینب (س) شود، به خانواده‌اش گفته بود که قرار است برای دفاع از برادرانش راهی سوریه شود، اما آن‌ها حرف عمر را جدی نگرفتند. روز آخری که قصد رفتن داشت از ترس اینکه پدرش با او مخالفت کند، چیزی به او نگفت، تنها به مادرش گفت: مدتی جایی می‌روم و چند روزی نیستم. اما پدرش چهار روز بعد در حالی که عمر در سوریه بود در چابهار فهمید پسرش مدافع حرم شده است، اول از عدم حضور عمر تعجب کرد، اما بعد از آن خدا را شکر کرد که پسرش در راه خدا گام برداشته است.
پدر شهید: شیعه و سنی برادرند مدتی گذشت، خبرهای خوبی از سوریه نمی‌رسید. عمر به همسرش پیام داده بود که در محاصره است و شرایط خوبی ندارند و او را حلال کند. یک هفته بعد از آن تماس، عمر در مقابله با تروریست‌های تکفیری و داعش در سوم مهرماه سال ۱۳۹۴ به شهادت رسید.
در مراسم تشییع نخستین شهید اهل سنت مدافع حرم همه نگاه‌ها به اسماعیل ملازهی بود، اما سخنان سراسر حماسی او توطئه دشمنان را خنثی کرد. چرا که پدر شهید گفته بود:‌ شهادت دست خداوند است. خداوند از نیت‌های انسان‌ها آگاه است. خوشحالم که حالا من هم پدر شهید هستم. مسلمان‌ها با هم برادرند. شیعه و سنی برادرند و هر ۲ مورد ظلم داعش هستند. کسی که نظری خلاف این داشته باشد، باعث تفرقه می‌شود
صحبت‌های پدر شهید اهل سنت مدافع حرم در محضر رهبر انقلاب
شهید سلمان برجسته و کل‌کل‌های پدر و پسری برای اعزام شهید سلمان برجسته یکی از رزمندگان تیپ نبویون بود. اما حکایت اعزامش حکایت اعزام عشق و شور است. پسری که همراه پدر راهی دیار حرم حضرت زینب (س) می‌شود تا بار دیگر روضه علی اکبر (ع) را در میدان رزم را تداعی کند. با اینکه از جوانان دهه هفتادی اهل سنت بود، اما اهل بیت و خاندان رسول خدا (ص) را دوست داشت. برای همین کسب و کارش را در شهرداری بخش «بنت» شهرستان «نیکشهر» سیستان و بلوچستان رها کرد و راهی سوریه شد
اما اعزامش به همین راحتی‌ها نبود. در واقع، گوش سلمان بدهکار نبود. هر چقدر پدرش که از جانبازان دفاع مقدس است، از او خواست بماند تا سایه سر مادر،‌ چهار خواهر و برادر کوچکش باشد، قبول نکرد، بلکه با جدیت تمام گفت: پیرمرد ریش سفید! تو در خانه بمان. من جوانم و زرنگ، من می‌روم. اما از پدرش هم انکار که: من جنگ را دیده‌ام، جنگ شوخی نیست، خمپاره، ترکش و هزار تا سختی و مجروحیت دارد. ممکن است یک عمر ویلچرنشین شوی!