eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
2023_02_10_23_35_22.mp3
17.42M
سوال ۴ چرا دشمنان نمی تواننداین انقلاب راازحرکت باز دارند؟ 👤استاد شب نگار @booyenaena
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 شهید فرانسوی‌الاصل جنگ را بشناسید شهید کمال کورسل 💠 ارائه : خادم الشهدا یازینب 📆 شنبه ۱۴۰۱.۱۱.۲۹، در و ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3198507665.m4a
4.63M
ضریب بی نهایت...... این صوت رزق شماست
بزرگ مرد کوچک البرز، رزمنده ۱۲ ساله‌ ژنرال‌های بعثی را سرکار گذاشت...😇 💠 ارائه : بزرگوار به یاد شهدا 📆 سه شنبه ۱۴۰۱.۱۲.۰۲، در ⏰ ساعت ۲۱:۰۰ گروه جامانده از شهدا👇🌹 eitaa.com/joinchat/2098397195Ce44ef032f0 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
شهید رضا پناهی بزرگ مرد کوچک البرز/رزمنده ۱۲ ساله‌ ژنرال‌های بعثی را سرکار گذاشت
جبهه برای برخی دانشگاه بود، آنان مدارج عالی معرفت و معنویت را از این دانشگاه که نوجوان 12 ساله البرزی را به عرش اعلی رساند، دریافت کردند.
,شهید رضا پناهی' یکی از بزرگ مردان کم سن و سالی است که در دوران هشت سال دفاع مقدس با احساس مسوولیت و تعهد ناشی از عقبه معرفتی و بصیرتی منبعث از انوار تربیتی حرکت عظیم حضرت امام خمینی (ره)، توانست با وجود سن کم، خود را به جبهه های نبرد حق علیه باطل برساند و پس از مجاهدت و تلاش های بسیار، در خیل شهدای انقلاب اسلامی قرار گیرد.
بی شک حرکت کم نظیر شهدای دانش آموز و دانشجوی ایران اسلامی در دنیا ، می تواند حجت و الگویی تمام عیار برای نوجوانان و جوانان باشد، حرکتی که اکنون به یکی از جریان های اصلی در بیداری اسلامی منطقه تبدیل شده است.
شهید رضا پناهی در سال 1348 در خانواده ای مذهبی در شهرستان کرج متولد شد، اما بیشتر از 12 سال نتوانست سنگینی تن کوچکش را بر روح بزرگش تحمل کند و با اصرار، پدر و مادر خود را راضی کرد تا سرانجام در دوازدهمین سال زندگیش ابدی شود.
در ادامه خاطراتی از این شهید را می خوانید: مادر رضا می گوید: رضا هر روز منقلب تر و عاشق تر می شد و من می دیدم که رضا با عشق راهش را انتخاب کرده است و شیفتگی او برای خدا و امام زمان(عج) و ائمه اطهار (ع) مثال زدنی بود.
معصومه امامی اصل' ادامه داد: قبل از تولد رضا به پابوس امام رضا (ع) رفتم و از خداوند خواستم به بزرگواری امام هشتم (ع ) فرزندی مبارک به من عطا کند . او گفت: رضا در 14 بهمن ماه سال 48 در کرج به دنیا آمد و خداوند بزرگ را به خاطر این نعمت شکر کردم.
خواب شهادت رضا را دو شب بعد از تولدش دیدم مادر شهید در ادامه گفت : رضا بچه ای دو روزه بود که من شهادت او را در رویا دیدم ، وقتی این بچه در بغلم شیر می خورد یک تصویر روی دیوار باز شد و در این تصویر دیدم که رضا در همین سنی که شهید شده قرار دارد و به شهادت رسیده است بدون اینکه جنگی در میان باشد و آن زمان موضوع جنگ و انقلاب در مملکت مطرح نبود.
هرقدر که رضا رشد می کرد، فکر شهادت فرزندم در ذهنم بیشتر خطور می کرد تا اینکه جرقه های پیروزی انقلاب زده شد و رضا هشت سال داشت اما در این سن فعالیت زیادی می کرد.
بی‌قرار معشوق ویژگی‌ای که رضا را از هم سن و سال‌هایش جدا می‌کرد، فهم و درک او از جنگ و جهاد بود. خیلی بیشتر از سن خودش می‌فهمید. مدت زیادی از شروع سال تحصیلی نگذشته بود که یک روز وقتی رضا از مدرسه به خانه برگشت، دیدم آشفته و نگران است. گفت: من تصمیم گرفته‌ام به جبهه بروم. اولش خیلی جدی نگرفتم؛ ولی وقتی متوجه شدم برای رفتن به جبهه مصمم است، سعی کردم او را از تصمیمش منصرف کنم. به او گفتم: تو هنوز کوچکی و توی جبهه دست‌وپا گیر می‌شی. نمی‌گم نرو. بذار کمی که بزرگتر شدی، اون وقت برو. در جواب حرف من گفت: به شما ثابت خواهم کرد که اگر از نظر جسمی کوچکم ولی قدرت این را دارم در جبهه با دشمن بجنگم
عاشق شهادت بود. آرام و قرار نداشت و دائم می‌گفت: می‌خواهم به جبهه بروم. خصوصا بعد از آن که امام دستور جهاد داده بود، می‌گفت: دیگر درنگ جایز نیست.
چند روز بعد دیدم با التماس عجیبی نگاهم می‌کند و اجازه رفتن می‌خواهد. حالت خاصی داشت. گفت: من عاشقم. می‌دانستم منظورش چیست؛ اما خودم را بی‌اطلاع نشان دادم با خنده گفتم: عاشقی؟ عاشق هر دختری باشی، من دوست دارم در سن دوازده‌سالگی دامادی تو را ببینم. گفت: مادر همه چیز را به شوخی می‌گیری. ادامه داد: مادر، شما می‌دانی من عاشق چه کسی هستم؟ عاشق خدا، ائمه علیهم‌السلام و امام زمانم.
می‌دانستم رضا عاشق است. دیگر نتوانستم طاقت بیاورم و مثل ابر بهار اشک ریختم. رضا را در آغوش گرفتم و گفتم: مامان ما همه بنده خدا هستیم. عاشق رصول خدا(ص) هستیم، شیعه امیرالمومنین هستیم. مگر می‌شود عاشق امام زمان(عجل‌الله‌تعالی) نبود. به خدا به خاطر سن کم تو مخالفت می‌کنم. درکم کن.