eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
108 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
#برادران_غریب_از_یتیمی #در_شیر_خوارگاه_تاغربت #درگلزار_شهدا #شهید_شهادت_غریب_بسیجی #انقلاب_شهادت
محمدمهدی پسر بزرگ شهید ثابت، ساعاتی قبل از شهادت پدر از یتیمی در شیرخوارگاه تا غربت در گلزار شهدا آقای نویسنده می‌گوید قصه زندگی این دو برادر اگرچه متاسفانه آنچنان شناخته شده نیست، اما حرف‌های زیادی دارد: «تهران ۲۴ شهید بهزیستی دارد و شهرهای دیگر هم هرکدام تعدادی شهید دارند. این یعنی رشادت بچه پرورشگاهی که غم نداشتن پدر و مادر هم همیشه اذیتش می‌کند. وقتی می‌گوئیم جنگ ما مردمی بود یعنی همین. همه عشق ما این بود که وقت مرخصی برویم پیش پدر و مادرهایمان. اینها ولی مرخصی‌ها را باز برمی‌گشتند پرورشگاه و از آنجا دوباره اعزام می‌شدند به جبهه. اینها نه از سر نا امیدی و فرار کردن از بی پناهی آمده بودند، که به قول ثاقب اگر پدر و مادر نداشتند، شرافت که داشتند و پای همان شرافت ایستادند. آنها آن زمان هم می‌دانستند که این زخم‌ها و جراحت‌ها فردا برایشان دردسر خواهد شد.»
مزار این دو برادر شهید در قطعه پنجاه گلزار شهدای بهشت زهرا (س) #برادران_غریب_از_یتیمی #در_شیر_خوارگاه_تاغربت #درگلزار_شهدا #شهید_شهادت_غریب_بسیجی #انقلاب_شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشا آنانکه #جانان میشناسند طریق #عشق و #ایمان میشناسند بسی گفتیم و گفتند از #شهیدان شهیدان را شهیدان #میشناسند.... 💐 معرفی شهیدان #دفاع_مقدس #زمینه_سازان_ظهور #شهید_مصطفی_نصیری، #شهید_محسن_نصیری، #شهید_محمدعلی_نصیری 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 شنبه ۹۸.۰۸.۲۱ ⏰ ساعت ۲۱ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84
#معرفی_شهیدان #دفاع_مقدس #زمینه_سازان_ظهور #شهید_مصطفی_نصیری، #شهید_محسن_نصیری، #شهید_محمدعلی_نصیری
محسن و مصطفی هر دو در یک روز متولد شدند و در یک عملیات و در یک روز به شهادت رسیدند. دقیقاً در سالگرد شهادت برادرمان محمدعلی. محمدعلی در 30دی ماه 65 و دوقلوها در 30دی ماه 1366به شهادت رسیدند. ، ،
اواخر سال 1396 بود که برای مصاحبه با خانواده شهیدان عبادی به استان البرز رفتم. در میان گفت‌وگو با مادر شهیدان عبادی متوجه شدم ایشان همسایه خانواده شهیدان نصیری هستند. از آنجایی که آخر سال بود، تردید داشتم سرزده با خانواده نصیری گفت‌وگو کنم یا نه، بالاخره با هماهنگی مادر شهیدان عبادی، با خواهر شهیدان نصیری ارتباط گرفتم. وقتی وارد خانه شدم، خواهر شهید به استقبالم آمد. فکرش را هم نمی‌کردم که آن روز سعادت دیدار با خانواده شهیدان نصیری که پیشتر از زندگی شهدایشان شنیده بودم، نصیبم شود. شهید محمدعلی نصیری اولین شهید خانواده بود و شهیدان محسن و مصطفی دوقلوهایی بودند که ولادت و شهادتشان در یک روز و در سالگرد شهادت برادر بزرگترشان محمدعلی نصیری رقم خورده بود. گفت‌وگوی زیر حاصل همکلامی ما با زهرا نصیری خواهر شهیدان است ، ،
شهیدان نصیری ‌ خانم نصیری سعادت آشنایی و دیدار با خانواده‌تان آنقدر دیر نصیبمان شد که امروز شما به جای مادر و پدرتان راوی زندگی و شهادت برادرانتان شدید. بله ، مادرمان 17 دی ماه 1390و پدرمان 30تیرماه سال 1388 مصادف با روز آخر ماه رجب به رحمت خدا رفتند. ما هفت خواهر و برادر بودیم. پدر و مادرم زحمات زیادی برای تربیت و پرورش بچه‌ها کشیدند و نتیجه‌اش شهادت محمدعلی، محسن و مصطفی شد. ، ،
اصالتاً کجایی هستید؟ کمی از خانواده‌تان بگویید. ما اصالتاً یزدی هستیم.پدرم برای کسب‌وکار به تهران آمد و در کابینت‌سازی مشغول شد. ایشان خیلی مقید بود. اهل نماز و قرآن بود. عموی مادربزرگمان حاج‌شیخ غلامرضا فقیه‌یزدی‌خراسانی مرجع‌تقلید بودند. والدینمان در یک خانواده مذهبی در یزد پرورش پیدا کرده بودند. پدرم کارگر و خیلی زحمتکش بود. بعدها که مغازه لبنیات و ماست‌بندی راه‌اندازی کرد، همه بچه‌ها و مادرمان در تهیه و چرخاندن مغازه به پدر کمک می‌کردند. در زمان جنگ هم که برادرها و پدر یکی بعد از دیگری راهی جبهه می‌شدند، ما به کمک مادر می‌رفتیم تا دست‌تنها نماند ، ،
اولین رزمنده خانه‌تان که بود؟ محمدعلی اولین کسی بود که لباس رزم پوشید و راهی شد. قبل از آغاز جنگ در زمان انقلاب فعالیت داشت. برادرم سرباز بود که با فرمان امام خمینی(ره) از محل خدمتش فرار کرد. به ما هم سفارش کرده بود اگر دنبال من آمدند بگویید نمی‌دانیم کجا رفته است و اطلاعی از محمدعلی نداریم. می‌ترسیدیم نکند بیایند و محمدعلی را پیدا کنند و اتفاقی برایش بیفتد. محمدعلی 27سال داشت که راهی جبهه شد. متأهل بود و دو فرزند پنج ساله و سه ساله هم داشت. دو سال بعد از حضور در جبهه به شهادت رسید. محمدعلی قبل از جنگ در بسیج محل فعالیت می‌کرد. شب‌ها برای نگهبانی و کشیک به بسیج می‌رفت تا اینکه تصمیم گرفت به جبهه برود. چند باری هم زخمی شد . یک سال بعد از رفتن محمدعلی، پدرم هم رفت. یک مرتبه هر دویشان مجروح شدند و در استادیوم آزادی بستری و بعد از بهبودی دوباره راهی شدند. ، ،