eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
109 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
 يكى مثل شهيد محمد شهسوارى - آزاده‌ى سرافراز جيرفتى - به يك چهره‌ى ماندگار در كشور تبديل مى‌شود؛ نه به خاطر اين‌كه وابسته‌ى به يك قشر برتر است؛ نه، او يك رعيت‌زاده و يك جوان برخاسته‌ى از قشرهاى پايين اجتماع است؛ اما آگاهى و شجاعت او، او را در چشم مردم ايران عزيز مى‌كند. آن روزى كه ماها پاى تلويزيون نشسته بوديم و ديديم اين جوان در چنگ دژخيمان رژيم بعثى صدام و زير شلاق و تازيانه‌ى آنها فرياد مى‌زند: ((مرگ بر صدام، ضد اسلام))، نمى‌دانستيم ايشان جيرفتى است؛ نه اسمى از او شنيده بوديم و نه خصوصيتى از او مى‌دانستيم؛ اما همه‌ى وجود ما غرق تعظيم و تجليل از اين جوان آزاده شد. بعد هم بحمداللَّه به ميان مردم و كشور ما برگشت؛ امروز هم به عنوان يك شهيد نامدار و نام‌آور در ميان ملت ما مشهور است
عبارت فوق، جملاتی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجتماع بزرگ مردم جیرفت مورخه 17/2/1384 در وصف شهید والامقامی به کار بردند که هنوز یاد و خاطره اقدام عزتمندانه او در اذهان باقی است.
"شهید محمد شهسواری" سوم اسفند ماه  1334  در قریه شیخ آباد کهنوج به دنیا آمد. در سه سالگی پدر خویش را از دست داد. دوران ابتدایی را در مدرسه پهلوی سابق آغاز  کرد. با حافظه کم نظیری که داشت با بهترین معدل‌ها تا سال ششم نظام قدیم  ادامه تحصیل داد. قرآن را در مکتب خانه ای نزد عموی خود فرا گرفت و چون در کهنوج مدرسه نبود از ادامه تحصیل باز ماند . سپس جهت تأمین مخارج زندگی خانواده به جزیره کیش رهسپار شد. او گرمای طاقت فرسای جنوب را تحمل کرد تا بتواند گوشه‏ای از زحمات مادر زجر کشیده خود را جبران کند. بعد از سه سال تلاش در جزیره به کهنوج بازگشت و در راه‏سازی بین کهنوج و جیرفت مشغول به کار شد. با شروع جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی به جبهه اعزام شد و برای اولین بار در عملیات بیت المقدس شرکت کرد. شهادت فرمانده رشید "میثم افغانی" که با وی نسبت فامیلی داشت او را بیشتر شیفته جهاد و شهادت کرد و دو بار دیگر به جبهه اعزام شد. در تاریخ 22/12/63 در شرق دجله به اسارت نیروهای بعثی درآمد. این مجاهد بزرگوار  بزرگی روح خود را با دستان بسته در حالی که اسیر دشمن بود با فریاد « الله اکبر  خمینی رهبر»،  «مرگ بر صدام ضد اسلام»  به نمایش گذاشت و فریادش در تاریخ طنین افکن شد. در تاریخ 1/6/69 به همراه سایر پرستوهای عاشق به میهن اسلامی بازگشت.
شهید شهسواری پس از آزادی از سوی مسئولان مورد تفقد قرار گرفت و مدال شجاعت را از دست ریاست جمهوری وقت دریافت کرد. سرانجام این آزاده سرافراز در بیستم مرداد ماه 1375 برای انجام ماموریت فرهنگی در حالی که ملبس به لباس مقدس بسیجی بود با همان ساز و برگ جبهه در مسیر زاهدان به فیض شهادت نائل آمد.
علی‌رغم این توصیفات، اما خانواده شهید مورد بی‌لطفی برخی از مسئولان قرار گرفتند، که فرزند این شهید در گفت‌وگویی که با سایت بازخوانی داشت، درد دل‌های خود را بیان کرد که در ادامه بخش‌هایی از آن آمده است.
می‌گویند شما سهم‌خواهی!   آنقدر درد دل‌های خود را گفته‌ايم که دیگر خسته شده‏ايم،‌ همواره حرف و شعار شنیدیم. همين آقاي رشيدي كه همراه بابا اسير بود، ‌شيميايي بود و دو سال هم بستري بود،‌ بعضي مسئولين حتي يكبار هم به او سر نزدند،‌ اما روز تشييع جنازه هر كسي که يك پست كوچكي هم داشت، پيدایش شد. همسر آقاي رشيدي با چه سختي ايشان را داخل ماشين مي‌گذاشت و براي درمان به كرمان مي‌برد، هيچ كس به حال او رسيدگي نمي‌كرد.
قرار بود فرهنگ و ارشاد جشنواره شهيد شهسواري را امسال برگزار كند، اول منطقه‏اي، بعد كشوري و سال‏هاي بعد بين المللي؛ چند وقت پيش يكي از مسئولين فرهنگ و ارشاد جنوب را در دانشگاه ديدمريال گفتم حاج آقا چي شد؟ گفت: آقاي شهسواري خسته شدم، من از جيرفت پا شدم و آمدم و در جلسه با آقايان گفتم، آقا من يك قران پول از شما نمي‏خواهم، شما فقط كارهاي هماهنگي را انجام دهید،‌ اما بعضي‏های‏شان مي‏گفتند حالا چه نيازی به برگزاری این جشنواره است؟! خلاصه انگيزه را از ما گرفتند.
شهيد "ميثم افغاني" پسرعمه بابا بودند، فرمانده عملياتي سه گردان؛ كه در همين كهنوج هم دفن شده است، الان اسمي از ايشان نيست. نام بلوار را می‏گذارند بلوار حافظ! خب نام بلوار را به نام ایشان بلوار شهيد ميثم  بگذراند تا يك دانش آموز وقتی رد شد بپرسد که اين شهيد ميثم كیست؟ دل خود را خوش کردند که مجسمه شهيد شهسواري را ساختند،‌ آدم وقتی به این مجسمه نگاه می‏کند، می‏ترسد! البته باید از آنها تشکر کرد که همین قدر به فكر بودند.
يكبار صداو سيما اينجا آمد و من همين حرف‏ها را زدم، گفت تو داري حرف‏هاي سياسي ميزني!  پخش هم نكرد، طوري صحبت‏ها را كات كرده بود و كنار هم چيده بود كه من خودم كه مصاحبه را ديدم تعجب کردم که اين صحبت ها را من کی گفته‏ام!
یکبار استاندار به خانه ما آمد. به ایشان  گفتم آقاي استاندار، آموزش و پرورش اين همه نيرو استخدام كرده است، خواهرم، دختر شهيد شهسواري فوق ديپلم دارد اما بیکار است، در صورتي كه از شمال استان به اینجا مي‏آيند و اينجا استخدام شدند بدون اينكه حتي يك‏ روز در كهنوج بمانند و شب هم در منزل يكي از مسئولان ماندند! سريع هم انتقالي گرفتند و رفتند اما نيروي بومي اينجا بايد بيكار باشد. 
تقاضاي ملاقات با رئيس جمهور كرديم، زماني كه احمدي نژاد دور سوم سفرهاي استاني آمد درخواست ملاقات را داديم، نامه به ما دادند كه به کرمان بیایید، بعد كه به کرمان رفتيم، گفتند رئيس جمهور وقت ندارد! گفتم خودتان نامه داديد كه بيایيد، گفتند وقت ندارد، حتي ما را جزء خانواده هاي شهدایي كه با رئيس جمهور ديدار مي كنند راه ندادند،‌ الان رئيس جمهور سه بار كه به استان كرمان آمده ما هيچ وقت جزء اين خانواده‏هاي شهدا حساب نشديم و دعوت‏مان نکردند. ما اصلاً ديدار خصوصي نخواستيم! حتي بار سوم كه رفتيم، ما را راه ندادند و گفتند نامه نداريد.
به مني كه پسر شهيد شهسواري هستم و فوق ليسانس هم دارم،‌ در مدارس دو ساعت در اين مدرسه،‌ دو ساعت در يك مدرسه ديگر  درس مي‏دهند، يك‏جا درست و حسابي به من كلاس نمي‏دهند، اگه حرف بزنيم، مي‏گويند سهم خواهي مي‏كنيد! اگه ما نتوانیم حرف بزنيم، پس چه كسی حرف بزند. تازه مي‏گويند تو با پارتي بازي رفتي سركار، من نيروي تربيت معلم بودم و خودبه‏خود استخدام مي‏شدم، کدام پارتي بازي؟!
بهترين خاطره و آرزوی فرزند شهید شهسواری   بهترين خاطره ما مربوط به ديدار با امام (ره) در جماران است كه بعد از اسارت شهيد شهسواري انجام شد، اما آرزوی ما این است که دیداری هرچند دو دقیقه‏ای با رهبر معظم انقلاب داشته‏باشيم. 
شهید محمد شهسواری، ساعاتی پس از بازگشت به خاک میهن اسلامی، در کنار فرمانده اش «حاج قاسم سلیمانی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای شهیدان مدیون شماست هرچه ما داریم از شماست 💐معرفی 🌏 زمینی شدن : ۷۱.۰۷.۲۱، گیلان - رشت 💫 آسمانی شدن : ۹۶.۰۸.۲۷، سوریه - بوکمال 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 شنبه ۹۹.۰۴.۰۸ ⏰ ساعت ۲۲:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
خوشگلی که سوریه را به آلمان ترجیح داد 💐معرفی
من و برادران بابک خیلی اصرار داشتیم که به آلمان برود و ادامه تحصیل بدهد، حتی موقعیتش را هم برایش فراهم کرده بودیم اما خودش قبول نمی‌کرد برود 💐معرفی
 در روزهای آخر آبان 96 خبر شهادت یک جوان خوش چهره گیلانی در رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلی‌ها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگی‌اش اطلاعی نداشت ولی همین عکس‌های کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد... 💐معرفی
ما هم مثل همه مشتاق آشنایی بیشتر با این شهید عزیز بودیم. البته بابک نوری هریس تفاوت چندانی با سایر شهدای جوان جبهه دفاع از حرم نداشت؛ همه آنها مثل جوان‌های ایران زمین هم خوش‌پوش و خوش‌چهره بودند و هم شاداب و پر انرژی... به هر حال بابک مرا به همراه بچه‌های برنامه از آسمان شبکه دو سیما به شهر و دیار خودش دعوت کرده بود. به رشت که رسیدیم‌، حال و هوای دیار میرزا کوچک‌خان مثل همیشه خوب و لطیف بود... دلمان می‌خواست زودتر وارد دنیای بابک شویم و چشم‌مان دست از سر منظره‌های آنجا برنمی‌داشت. گیلان در جبهه دفاع از حریم اسلام هم شرافت و مردانگی و بزرگی خودش را نشان داد؛ درست مثل روزهای دفاع مقدس 💐معرفی
بابک در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش... در همان دقایق نخست آشنایی فهمیدیم که مرد روایت ما، با اینکه سن و سال زیادی نداشت، دفاع از اعتقادات و باورهایش را به خیلی چیزها ترجیح داده است... به زندگی در اروپا؛ به خوشی‌های دنیا؛ به دغدغه‌های شخصی و هزار چیز دیگر... 💐معرفی
هم بسیجی بود، هم هیئتی، هم مسجدی، هم دانشجو، هم ورزشکار، هم اهل تفریح و هم جوان و خوشدل و خوشحال... گفتن از همه ویژگی‌های او در یک صفحه روزنامه هیچ‌گاه ممکن نبوده و نیست.... ما به قدر ماندن در تاریخ‌، شهیدمان را معرفی می‌کنیم 💐معرفی