eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
110 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
1.08M
سوال 1 چرابعضی ازمردم درباره کاندیداهای ریاست جمهوری میگند اینا یکی اند بااین شبهه چگونه برخورد کنیم؟ 🎤استاد شب نگار
1.64M
سوال 2 چرا از اول انقلاب با تفکر غربگرای وافراد غربگرا در دولت ها مبارزه نشد تا این تفکر در چهار چوب نهادینه نگردد ‌و این که تمام دولت ها در ۴۰سال گذشته از این دست افراد تشکیل شده یا نه؟ 🎤استاد شب نگار
1.37M
سوال 3 آیامشکل معیشت مردم بادادن یارانه معیشتی وسهام عدالت حل خواهد شد چه راهکارها واقدامات عملی دیگرلازم است؟ 🎤استاد شب نگار
1.43M
ادامه پاسخ به سوال 3 🎤استاد شب نگار
1.66M
سوال 4 برای مقابله با فرهنگ سرمایه داری و نجات از خط لیبرالیسم در ایران و جهان چه باید کرد؟ 🎤استاد شب نگار
640.4K
سوال 5 پیغمبر(ص)فرمودندشعبان ماه من است دلیل اختصاص یافتن ماه شعبان به وجودمقدس پیغمبراکرم(ص)چی هستش؟ 🎤استاد شب نگار
Voice 012.m4a
10.15M
سوال 7 مناجات شعبانیه ازکدام معصوم(ع)هستش ؟توضیح مختصری درموردش بفرمایید 🎤استاد شب نگار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ای نور چشمان من، در همه حال تابع ولایت فقیه باشید چرا که در روز قیامت هرکسی با امامش محشور می شود.   🌹معرفی شهیدان عباس و اکبر روندی 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 دوشنبه ۱۴۰۰.۰۱.۱۶ ⏰ ساعت ۲۲:۰۰ 🕊گروه جامانده از شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
شهید اکبر روندی در سال1343 در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای اطراف شهرستان قصرشیرین دیده به جهان گشود. او در همان اوان کودکی به انجام تکالیف دینی و مذهبی علاقه فراوان داشت و در کنار تحصیلات ابتدایی و راهنمایی و متوسطه خود به کسب کمالات معنوی، اخلاقی و عرفانی می پرداخت.
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اسلام آباد مهاجرت کرده و در حالی که هیچگونه اسباب و اثاثیه ای با خود نداشت به ساده زیستی که اخلاق اهل عرفان بود پرداخته و در کنار کسب علم ، جبهه ،این جایگاه عاشقان الله و گنجینه حقیقی را هرگز خالی نگذاشته و در کنار خود برادران دیگرش را(دوبرادرش) به همراه داشته و در اکثر عملیات ها و ماموریت های محوله، فرمانده ای دلاور و شجاع بود. او همیشه و در همه حال لبان مبارکش به ذکر الله منقوش بود و چشمان بصیرش همچون حضرت یحیی(ع) از خوف خدا گریان بود. او از نوادر روزگار بود که همچون مولایش علی بن ابیطالب(ع) جمع بین ضدین می کرد.(خنده و گریه
در یکی از جبهه های جنوب یکی از برادران تعریف می کرد که شهید روندی مطلبی را در خدمت ایشان عنوان نموده است که برای ایشان خیلی جالب و تازگی داشته و در عین حال بسیار خنده آور بود. ایشان فرمودند که با استماع این مطلب شروع به خندیدن کرده به خیال اینکه شهید نیز می خندد اما پس از گذشت حدود یک ربع می بیند که هنوز هم از اکبر صدای خنده شنیده می شود، اما در کمال تعجب می بیند صدا، صدای خنده ولی چشمانش به سختی گریان می باشند، که مواردی اینچنین را خود بنده که از ارادتمندان این شهید بزرگوار بوده و می باشم سراغ داشتم. درمیان خانواده و در کنار مادر و خواهر و برادرانش می نشست و به همین منوال گریه می کرد، بدون اینکه کسی از اهل خانه متوجه این امر باشند
در جمع رزمندگان و در محافل دعای کمیل، عاشورا، ندبه... این صدای اکبر بود و ناله های سوزانش که بیش از همه دل اهل محفل را می سوزاند
شب ها تا پاسی از شب حتی برای صرف شام نیز به سنگر برنمی گشت و سر به بیابان می گذاشت و ناله ی سوزان خود را سرمی داد و من در این بین بدون اینکه به کسی چیزی بگویم او را در میان انبوه درختان و لابه لای سنگها جستجو و جهت صرف شام به خیمه می اوردم. او زاهدی عابد بود که در این دنیا جز به اهل سیروسلوکف عرفا و استادان اخلاقی و امام(ره) نمی نگریست و تنها دل به مجالس عرفانی، نوارهای اخلاقی و روضه ، خدمت به محرومان، جنگ و جهاد در راه خدا خوش داشت.
زمانی که خبر مفقود شدن برادر بزرگوارش در عملیات والفجر9 را با گریه به او دادم او مرا دلداری می داد.زمانی که خبر فوت پدرش را در حین انجام ماموریت به او دادم او بود که مرا تسکین می داد. در زمانی که مشکلات و غمها به سراغم می آمدند او سنگ صبورم بود. او مفسر مراتب صبر بود و شاید او خود صبر بود.
بخشی از وصیت نامه شهید اکبر روندی:   ای نور چشمان من، در همه حال تابع ولایت فقیه باشید چرا که در روز قیامت هرکسی با امامش محشور می شود.  
خاطرات شهید روندی :
یک قیافه بانمکف بانشاط و خنده رو. هیچ وقت نبود کسی ببینه اکبر اخمو باشه. اکبر تو همه ی کاراش یک یک بود. داداش کوچیکش "عباس" رو در عملیات والفجر9 و در ارتفاعات کوههای سلیمانیه عراق هدیه کرده بود. علاقه شدیدی بهش داشت خیلی ها هروقت اکبر رو می دیدند اونو با چشم سرخ شده انگار یه کاسه خونه .
با وجود مشکلات زیاد که تو منزلشون بود ولی همه رو گذاشته بود اومده بود پیش بچه های گردان حمزه.
فرمانده گروهان فجر بود، یکی از شرایط عضویت تو گروهانش بانشاطی و خنده رویی بود. به قول دوستان گروهان فجر جای آدمای اخمو وبداخلاق نیست. اکبر رو اگه می دیدید با یک نیروی تازه وارد و گمنام نمی تونستی اونو تشخیص بدی.اهل کلاس گذاشتن نبود، با نیروهاش می گفت و می خندید، غذا می خورد خلاصه تو چادر اونا هم استراحت میکرد. یک قیافه کارگر بنایی داشت که هرکس اونو نمی شناخت فکر می کرد همین الان از سر ساختمان با اون لباسهای همیشه خاکی اش برگشته.
اکبر تو دعاهای توسل و زیارت عاشورا و کمیل از اول دعا تا آخر با صدای بلند گریه می کرد انگار تمام غمهای عالم رو تو دلش داشت و یا تمام گناهان تو نامه ی اعمالشه.عجب آدمی بود این بچه کلهر، بعد از دعا هنوز سرخی چشمانش از بین نرفته بود که دست به مزاح و بگوبخند می زد.
یکی از خصوصیات اکبر روندی ناپدید شدنش تو نصفه شب ها بود و درست بعد از اذان صبح می دیدی سرود الله اکبر پیدا می شد. یه روز بچه ها کمین کردند خواستن غافلگیرش کنند، نمی دونم شهید روندی از کجا بو برده بود اون شب تخت گرفت و تا اذان صبح خوابید و همه ی نقشه های بچه ها رو نقش برآب کرد.
عجب علاقه به روحانیت جبهه داشت، یکی از خصوصیات دیگرش سکوت معناداری بود که همیشه داشت. فکری غیر از فکر دنیوی تو قاموسش موج می زد. شهید روندی یک ورزشکار درجه یک هم بود، با اون تن چالاک و چابکش کوه و کمر و بیابون براش توفیری نداشت.