eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
110 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید «علیرضا حاجی‌بابایی» به عنوان شهید شاخص سال ۱۴۰۰ در استان همدان معرفی شد.
زندگینامه شهید «علیرضا حاجی بابایی»، مسئول محور عملیاتی سرپل ذهاب، رزمنده‌ای که معلم اخلاق بود:
شهید علیرضا حاجی‌بابایی در پانزدهم فروردین سال ۱۳۳۵ در خانواده‌ای متعهد و پرتلاش در شهر مریانج از توابع استان همدان به دنیا آمد و در چشمه پاک و زلالی که محصول تقوی و ایمان بود، روح و روانش صفا و طراوت یافت.
در کودکی از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار بود به طوریکه در دوران تحصیل این خصوصیتش به خوبی نمایان بود. تا سال سوم راهنمایی را در زادگاهش، مریانج گذراند و بعد از آن وارد دانشسرای مقدماتی همدان شد و پس از طی دوره دانشسرا در یکی از روستا‌های آذربایجان شرقی به مدت دو سال خدمت سپاهی دانش را گذراند. در سال ۱۳۵۶ رسماً به استخدام آموزش و پرورش درآمد و در روستای حبشی از توابع اسدآباد همدان مشغول به تدریس شد.
علیرضا در مبارزات انقلابی بسیار فعالانه شرکت داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز برای خاموش کردن غائله کردستان وارد پیکار با ضد انقلاب شد. با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه درآمد و به جبهه‌های جهاد در راه خدا پیوست.
در طول مدت حضورش در جبهه چندین بار مجروح شد، اما بعد از بهبودی نسبی به سرعت به محفل عشاق بسیجی و سپاهی باز می‌گشت.
سرانجام شهید علیرضا حاجی بابایی در ۲۳ رمضان ۱۳۶۱ (۲۴ تیرماه ۱۳۶۱) با سمت مسئول محور عملیاتی سرپل ذهاب با قلبی آکنده از عشق به شهادت و حضور در کنار دیگر یاران شهیدش مقارن با شب‌های قدر و ایام شهادت سرور مظلومان عالم حضرت امیرالمومنین علی (ع) و در جریان عملیات رمضان در منطقه جنوب شرق بصره مورد اصابت گلوله‌های پدافند ضد هوایی قرار گرفت و تا آسمان نور مشعشع شد.
بازخوانی وصیت نامه شهیدان علیرضا و ابوالقاسم حاجی بابایی
وصیت نامه شهیدان علیرضا و ابوالقاسم حاجی بابایی برادران حمید رضا حاجی بابایی نماینده مردم همدان و فامنین در مجلس شورای اسلامی را در خانه ملت بخوانید.
شهید سردار علیرضا حاجی بابایی که اولین فرمانده تیپ استان همدان بود، شهادتش مصادف با لیالی قدر در۲۴ تیرماه سال ۱۳۶۱ شد این شهید گرانقدر در عملیات رمضان درسمت فرمانده تیپ و فرمانده محور کوشک بود متن وصیتنامه شهید به شرح ذیل است؛
بسم الله الرحمن الرحیم هدایت نه چیزی است که بتوان در مردم دمید، که هدایت، موهبتی است خدائی، و آنان که در راه خدا بکوشند خدایشان هدایت می‌کند. ایمان به الله و جذب در رسالت نبوت و نگرش در راه فرو رفتن در اعماق پیام معجزه‌وار قرآن، و کشیده شدن در صراط مستقیم و فریادهای ایمان به الله، و جذب در رسالت نبوت و نگرش در راه فرورفتن در اعماق پیام معجره‌وار قرآن و کشیده شدن در صراط مستقیم و فریادهای پیاپی مجریان این پیام در طی زمان و قیام خونین آنان علیه دست‌اندرکاران ریا و نفاق و مولود نامبارکشان ظلم و استکبار، و رهبری پیامبر گونه امام خمینی(ره) انسان را برآن می دارد که خویشتن خویش و منیت خود را در اعماق دریای هواها جاگذاشته و با روح پاک خدایی به این موج عظیم« انالله و انا الیه راجعون »بسپارد.
« ان الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ». خدا بر او منت هدایت می‌دهد و صراط مستقیم بر او ارزانی می دارد و او می رود و در هرگام خویش محوتر و استقرار عدل را در حکومت خدا برزمین ترسیم می نماید و از پیچ و خم این رود طویل نمی هراسد که مسیر را تشخیص داده و هدف را شناخته و به معبودش راهنمائی می گردد
دیدار او که تمامی هدفم را نشانه رفته است بدنم را در تبی سخت می سوزاند و شراره آن وجودم را احاطه کرده است من اکنون در آستانه جهانی نا آشنا ایستاده‌ام، جهانی که برایم غریب و نامأنوس است. در این دنیا انسانها نیز غریب و نا آشنا هستند، چون برای احیای دین، خود را کمتر به آب و آتش می زنند؛ شاید ندانسته بسوی سقوط می روند. اینک به پایان یک راه و آغاز راه دیگر رسیده‌ام، می‌خواهم از مرز بودن بگذرم و در افق‌های پاک قدم بگذارم، آری دیگر مرز پایان تمامی حیله‌ها و تزویرها را هم پیدا کرده‌ام و خود را فدای انقلابم خواهم کرد و در آغاز یک حیات قرار گرفته‌ام که این فاصله برایم ملموس است.
در این واقعیت قلبم تپش وحشیانه دارد و در این راه هستی و زندگی را در طبق اخلاص قرار داده ام و آماده جانبازی و فداکاری. و دیگر از اینکه از کوه خانه بسازی و از زندگی لذت برده و خوش باشی و بر سبزه‌زارها لبخند بزنی اغنایم نتواند کرد و نمی تواند در این راه پر از دام، مشغولم دارد و اغنایم کند و شعله درونی قلبم را فراموش نماید. بدین جهت تداوم، تکرار زندگی را محدود در ذهن یافتم. ماندن دیگر برایم معنی و مفهومی ندارد، می خواهم در این راه، این جسم وابسته به زندگی دنیوی را فنا کنم تا در دیدار تو ای خدا بشتابم اینک وقت آن رسیده که اجازه دهی، ای خدا، جان رابرای ارزشهای انسانی قربانی کنم تا اسلام پاینده و انسانها آزاد گردند و با خون خویش، داغ ننگین ظلم و جور و فساد را از دامن انسانها پاک سازم. باشد تا باایثار خون و جانبازی رنگ و بوی تازه به زندگی بشریت دهد
در این راه هر پدیده تلخی برایم نویدی از موفقیت است و ناملایمات و طعنه و زخم‌زبانها تسریع کننده راهم.به امید آن روز که در قربانگاه شهادت، تن را فدای اسلام و ارزشهای آن کنم، به امید آن روز که چندان دور نیست. پدرجان ، مادرجان ، خانواده عزیزم ، برادران متقی ام و خواهر زینب گونه‌ام ، شما یک به یک بر من حقی دارید که اگرچه نتوانستم جبران کنم، حلالم کنید. تنها شما را سفارشی دارم که آن هشدار است و آن هشدار ره به سوی الله پس بکوشید تا خدا سو شوید و خود را از زندگی نسازید و از دالان تنگ دنیا و صلابت و آگاهی گذر کنید و در این راه هم جهت با امام و همسفر با قافله جهت یافته او به سوی خدا گردید که در این راه شهید و شاهد بودن در صراط الله، جاوید و ایثار گشتن است، مبادا در دخمه کور این دالان در خواب غفلت فرو روید که نابودی بر شما لبخند خواهد زد.
به بچه‌های سپاه احترام کنید ،که آنها بهترین و پاکترین و مخلصترین مردان و دوستان من بودند.و اما شما ای مؤمنان، ای زمینه‌سازان قیام مهدی(ع)، ای لبیک گویان فریاد حسین(ع)،ای سلحشوران حاضر در صحنه مبارزه حق علیه باطل وای تمامی شمایی که مسئولید،در بقای دین بکوشید که همانا استقرار قانون خداوند و به امامت رسانیدن مستضعفین و کوبیدن مستکبرین و غلبه تقوا بر کفر و به قله معراج به سعادت رسیدن است که، من بقای دین را در یاری از امام خمینی دیدم که خط او که روش روحانیون مبارز، این مرزبانان حریم قرآن و حامیان به بند کشیده‌ شدگان ایفای رسالت رسول‌الله (ص) است
در آخر از شما التماس دعا دارم تا برایم از خدا طلب آمرزش کنید.سلام بر رهبرم مهدی(عج) و نایبش امام خمینی(ره). والسلام علیکم و رحمت ا... و برکاته
 سردار شهید ابوالقاسم حاجی بابایی که در عملیات والفجر مصادف با اول اسفند۱۳۶۴به شهادت رسید متن وصیت نامه این شهید گرانقدر به شرح ذیل است؛
با دورد وسلام به محضر امام زمان(عج) ونایب برحق او؛ امام امت و سلام بر امت شهید پرور ایران؛این بنده عاصی و گنهکار خود را لایق این نمی بینم که برای شما ملت عزیز که ؛هستی خود را در طبق نهاده و درراه اسلام فداکاری می کنید ؛داشته باشم و در آن حد نیستم که جواب یک قطره اشک یتیمان شما را که در فراق پدر ریخته می شود بدهم ویا جوابگوی یک قطره از خون فرزندان یا برداران شما که در راه خدا ریخته شده و می شود باشم. بنابراین از شما می خواهم که مرا حلال کنید و از بد رفتاری ها که باشما داشتم گذشت کنید؛شما را به خداوند سبحان قسم می دهم ؛که مرا حلال کنید که حق الناس بار سنگینی است که کسی را یارای تحمل آن نیست و تنها وصیتی که این بنده آلوده به گناه دارم ؛این است که طبق فرامین و دستورات قرآن عمل کنید وامام عزیز را یاری نمایید وجمهوری اسلامی ایران را تنها نگذارید؛ که عذاب خدا سخت است و مظلومیت اسلام را درصدر اسلام فراموش نکنید.
خدمت پدر ومادر عزیزم که عمر خود را در راه رشد و تربیت ما گذرانده اند؛سلام می رسانم ونمی دانم با چه زبانی سخن بگویم که بتوانم مقداری از آن را اداء کنم؛امیدوارم که از سر تقصیرات من بگذرند و مرا حلال کنند که رضایت پدر ومادر رضایت خداوند است و من قدر آنها را ندانستم و حق آنها را ادا نکردم و امیدوارم فراق مرا همچون برادرم تحمل  و دشمنان را مایوس کنید. وصیت من به برادرانم این است که ادامه دهندگان راه من باشند واسلحه مرا زمین نگذارند و دست از یاری اسلام برندارند وبدانند که هر قدم برمی داریم به سوی مرگ نزدیکتر می شویم واز خواهرم انتظار دارم زینب وار بر مرگ من صبر کند؛به زینب بنگرد که هفتاد و دوتن را در کربلا از دست داد.
در پایان امیدوارم این بنده حقیر راببخشید و حلال نمائید. خدا یار ویاورتان باد ابوالقاسم حاجی بابایی