eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید اسماعیل خانزاده خادم افتخاری آستانه‌ی مقدسه‌ی امام زاده عبداللهعلیه السلام بود.این امامزاده در ۱۲ کیلومترى جنوب غربى آمل و در روستاى اسکومحله قرار دارد. این بقعه ی مبارکه، از شاخص ترین و پر زائرترین زیارت گاه های ایران به شمار می رود.
نرگس؛ صبح زود ۳۱ شهریور، با نوازشهای مادرانه از خواب بیدار شد. با لبخندهای پدر بزرگ و مادر بزرگ صبحانه خورد تا برای رفتن به مدرسه آماده شود. او مثل همه بچه های سال اولی، برای روز اولِ سال اولِ مدرسه، راهی مدرسه شد، دوست پیدا کرد، خندید و بازی کرد.
امسال، جشن شکوفه های روستای زنگی کلای مازندران، میزبان نرگس دختر شهید اسماعیل خانزاده ، همان که چند ماه پیش در حلب به شهادت رسید، بود.
با این همه مهربانی، دل نرگس تاب نیاورد و بعد از مدرسه مستقیم رفت گلزار شهدا، تا با یاد او آرام شود. نرگس وقتی برای دیدار پدر می رود، تا روی سنگ مزار و به گمان بغل کردنش نخوابد، آرام نمی گیرد. نرگس امروز هم همین کار را کرد
وصیت نامه شهید مدافع حرم اسماعیل خان زاده بسم الله الرحمن الرحيم خداي يكتا ، كه جز او خدايي نيست. زنده به ذات و قائم است. هيچ گاه خواب سنگين و سبك او را فراهم نمي گيرد. آنچه در آسمــان ها و زمين است در سيطره و مالكيت و فرمانروايي اوست. كيست آنكه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند به آنچه را پيش روي مردم است و آنچه را پشت سر آنان است مي داند و آن را به چيزي از دانش او احاطه ندارد مگر به آنچه او بخواهد . حكومت و قدرتش آسمان ها و زمين را فرا گرفته و نگهداري آنها بر او مشقت آور نيست و او بلند مرتبه و بزرگ است. « قرآن كريم سوره بقره آيه ۲۵۵ »
خدايا ، بارالها ، معبودا و معشوقا! نمي دانم چه بنويسم ، از كجا شروع كنم و به كجا ختم كنم، چشمهايم را مي بندم و تصويري از عشق را در ذهن خود مجسم مي كنم، عشق به هستي مطلق ، عشق به ذات بي همتا ، كه جز او خدايي نيست. سلطان مقتدر عالم ، دانا به هر آشكار و نهان ، منزه از عيب و ناشايستي ، و ايمني بخش دلهاي هراسان. خدايا خسته ام، شكسته ام ، ديگر آرزويي ندارم جز شهادت . احساس مي كنـم كه اين دنيـا ديگر جـاي من نيست. از عالم و عالميان مي گريزم و به سوي تو مي آيم. تو مرا در رحمت خود سكني ده. خدايا من نمي دانم روزي ام در كجاست و آن را تنها بر پايه گمان هايي كه بر خاطرم مي گذرد مي جويم و از اين رو در جستجوي آن شهرها و كوه ها و دشت ها را زير پا گذاشتم . پس در آنچه كه خواهان آنم همچون حيرت زدگانم.
نمي دانم آيا در دشت است يا كوه ، در زمين است يا آسمان ، در خشكي است يا دريا. نمي دانم به دست كيست و از جانب چه كسي است ولي به يقين مي دانم كه دانش آن نزد توست و اسباب آن به دست توست. و تويـي كه آن را به لطف خويش تقسيم مي كنــي و با رحمت خود براي سبب فراهــم مي سازي. پس اي كمال مطلق هر چه زودتر فراهم ساز روزي ام را كه چيزي جز شهادت نيست. خدايا تو خود مي داني كه شوق شهادت از كودكي در دلم موج مي زد و علاقه ام به شهادت مانند علاقه طفل به پستان مادر است. پس خدايا تو خود شاهدي كه چقدر براي رسيدن به اين آمال و آرزويم همچون طفل بي تابي و بي قراري مي كردم. خدايا به من توفيقي عطا كردي كه پاسدار حريم قرآن شوم و سبز پوش سپاه. خدايا هر وقت اين لباس سبز و مقدس را به تن مي كردم آنچنان احساس سرور و غرور مي كردم و فكر مي كردم هيچ عزتي بالاتر از اين نيست. خدايا آرزويم اين است كه كفن من همين لباس سبز و مقدس باشد.
بارالها ، مردن كه حق است پس چه بهتر كه مرگ با عزت ( شهادت ) را در آغوش بگيرم نه آنكه مرگ ذلت مرا در خواب غفلت فرا گيرد. خدايا هرشهيد پرچمي براي عزت دين توست و به يقين مي دانم كه پرچم و خوني كه خون بهايش توي خدا هستي هرگز بر زمين نخواهد افتاد. خدايا تو خود شاهدي از روزي كه خود را شناختم، تو را شناختم و از روزي كه تو را شناختم به ياري دينت شتافتم . البته در حد بصيرت و بضاعتم. ولي اعتراف مي كنم كه توان من بيشتر بود و من كوتاهي كردم. خدايا تو را شاكرم و بي نهايت شاكرم بخاطر برخورداري از نعمت بزرگ ولايت اميرالمومنين علي عليه السلام و فرزندان علي. خدايا شكرت كه مرا شيعه فرزندان آقا رسول الله (ص) قرار دادي و خونم را آنچنان به عشق حسين بن علي عليه السلام گره زدي كه هر وقت آن قيام و انقلاب تاريخي روز عاشوراي اباعبدالله عليه السلام در ذهنم خطور مي كند بي اختيار اشكم سرازير مي شود
حسين جان ، مگر مي شود از كنار داغ سنگين تو و برادران و فرزندان و يارانت بي تفاوت گذشت. مگر مي شود ناموست به اسارت برود و من بي تفاوت باشم. حسين جان ، مولاي من ، اگر آن روز مردم پست و بي وفاي كوفه به هل من ناصر ينصرني تو لبيك نگفتند من امروز با تمام وجودم لبيك مي گويم. لبيك يا حسين (ع) يعني وسط ميدان بودن است. لبيك يا حسين (ع) يعني اينكه از جان گذشتن است نه اينكه از دور به آتش نگاه كردن و بعد از خاموشي خود را ناجي معرفي كردن است. حسين جان ، روزي نبود كه من زيارت عاشورا نخوانم و هر روز من اين زيارت نامه را مي خوانم به اميد آنكه اي آموزگار شهادت مرا در مكتب خود بپذيري و در زمره شهيدانت قرار دهي و شب اول قبر هم يك نگاهي به من داشته باشي .
حسين جان ، هر وقت من تابوت شهيدي را روي دوش مردم مي ديدم احساس حقارت و حسادت مي كردم. البته از بعد مثبت به خودم وعده مي دادم كه روزي قسمت من شهادت بشود. سر قبر هر شهيدي كه مي رسيدم با او نجوا مي كردم و از او مي خواستم و او را قسم مي دادم كه دعا كنند تا شهادت نصيب من هم بشود. و حال با اذن خداي متعال و حضرت ولي عصـر (عج ) وصيت خودم را در ۲ بخش اجتماعي و خانــواده مي نويسم :
اول از اجتمــاع مي نويسم . تا آنجايي كه به ذهنم خطور مي كند به كسي بدهكـاري مادي ندارم و قرضي به گردنم نيست . اما بدهكاري معنــوي من بي نهايت است. از همه دوستان ، آشنايان ، همكاران و هم محلي ها مي خواهم كه اگر ديني به گردن من دارند ، اگر كسور يا قصور يا اصطحكاكي از من ديدند اعتراف مي كنم كه تقصير گناه از من بود و به بزرگواري خودشان بنده را مورد عفو و گذشت قرار دهند و اگر طلب مادي دارند به خانواده بنده مراجعه كنند .