تنها کاری که به ذهنم رسید این بود که سریع و مثل برق خودم را زمین بیندازم......ولی او سریعتر از من بود....انفجار......
مثل گنجشکی....محکم به زمین خوردم.....
یعنی هم ترکشهای عزیز.....
هم موج انفجار.....
چند ثانیه گذشت....
بقول برادر محمود نانکلی....
در این لحظات...دیگر خودم نبودم.....
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم_تویسرکان
#پایان_قسمت_دوم
ادامه دارد