#کردستان
با وجود این که برای آموزش نیروها اهمیت زیادی قایل بود و مسؤل مستقیم او تمایل نداشت وی را که از مربیان دلسوز و قوی محسوب میشد، به جبهه اعزام نماید، اما روح پرتلاطم محمود به دنبال فرصتی بود تا رودرروی دشمن قرار گیرد و در صحنههای کارزار، از انقلاب و ارزشهای آن به صورت عملی دفاع نماید. بنابراین در اولین فرصت رضایت فرماندة پادگان را جلب نمود و با شور و شوقی وافر، به دیار کردستان که در آن زمان، با توطئه گروهکها و عناصر ضد انقلاب، دستخوش درگیری و آشوب شده بود عزیمت کرد.
محمود که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقتها و مهارتهایی که داشت، در همان ابتدا به عنوان فرمانده گروهی دوازده نفره انتخاب شد.
کاوه در منطقه کردستان برای مبارزه با ضد انقلاب که از حمایتهای خارجی برخوردار بود و با انجام جنایاتی هولناک، توطئه شوم جدایی این منطقه از میهن اسلامی را در ذهن میپروراند، شب و روز نداشت و به دلیل تلاش بسیار زیاد، جدیت و پشتکار، شجاعت و همچنین روحیه شجاعتطلبیای که داشت، پس از مدت کوتاهی، به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد. در این زمان در عین ناباوری همگان، همراه تعداد کمی نیرو و با شهامتی وصفناپذیر، عملیات آزادسازی منطقه مرزی بسطام را طرحریزی و45 کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله و در عرض بیست وچهار ساعت آن هم در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب، آزاد نمود.
#ضد_انقلاب و #کردستان
از سر شب حالتی داشت که احساس می کردم می خواهد چیزی به من بگوید، بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: بابا! خبرداری که ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اگه بخوام برم اون جا، شما اجازه می دی؟ گفتم: بله. اجازه می دم، چرا که نه، فرمان امامه همه باید بریم دفاع کنیم. پرسید: می دونین اون جا چه وضعیتی داره؟ جنگ، جنگ نامردیه؛ احتمال برگشت خیلی ضعیفه. با خنده گفتم: می دونم، برای این که خیالش را راحت کنم، ادامه دادم: از همان روز اولی که به دنیا آمدی، با خدا عهد کردم که تو را وقف راه دین و حق کنم. اصلا آرزوی من این بود که تو توی این راه باشی؛ برو به امان خدا پسرم. گل از گلش شگفت. خندید و صورتم را بوسید. بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: آن شب آقاجان، امتحان الهی اش را خوب پس داد.
#کردستان
در حین سال های (۶۲-۶۴) در محورها و نقاط کردستانات "پیرانشهر، بوکان، بانه، سقز، سنندج، کامیاران، باختران و گردان رزمی جندالله" حضوری مخلصانه یافت. در ادامه جهاد و مبارزه در سال ۶۴ به جبهه جنوب عازم و درگردان های زهیر، حمزه سیدالشهداء، حضرت المهدی (عج) تحت امر لشگر ۱۰ سیدالشهداء در چندین عملیات محدود و گسترده از جمله والفجر ۸ درجزایرام الرصاص و فاو، سیدالشهدای فکه، پدافندی جزایر مجنون، حماسه ماندگار کربلای یک آزاد سازی شهر مهران، کربلای۲ ارتفاعات حاج عمران مشتاقانه حاضرشد درنهایت امر درنبردهای عاشورایی و سرنوشت سازکربلای ۴ و ۵ شلمچه در واحد سیف ادوات گردان امام سجاد (ع) حماسه ها آفرید.
#شهید_دفاع_مقدس #زمینه_ساز_ظهور #شهید_منصور_عباسی_کیان