🌸🍃🌸🍃🌸🍃 به باهوشی و رازداری خیلی معروف بود در مسجد و همین باعث شد جزءاطلاعاتی ها بشود. شهید محمدرضا حقیقی جز اطلاعات لشکر قواصی فاو بود.جوونی رشید با چهره ای نورانی و شاداب.اواسط بهمن اومد مرخصی به بچه های مسجد سر زد و رفت سمت بهشت آباد شب جمعه بود کنجکاو شدم پشت سرش رفتم... دیدم با حسرت به مزار دوستای شهیدش نگاه میکنه😔 هوا تاریک شد.. 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 محمدرضا از کنار قبرها رد شد به آخر بهشت آباد رسید فقط خاک بود.هوا سرد و تاریک دیدم با دست خاکارو کنار زد و نشست شروع کرد دعای کمیل خوندن رفتم کنارش نشستم گفت:خیلی زود شهیدی اینجا میخوابه...این حرف بین من و شهید موند..وقتی برگشت منطقه 20بهمن شب عملیات والفجر هشت بود... بچه ها با طناب به هم بسته شده بودن..

🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بچه ها با طناب به هم بسته شده بودن.خط اول دشمن رو شکستیم فقط یک تیربار بچه ها رو به رگبار گرفته بود که محمدرضا نارنجکی رو پرتاب کرد و تیربار نابود شد چند دقیقه بعد دیدم خبری از محمدرضا نیست😭برگشتم دیدم تو خون غرق شده.فهمیدم لحظه ی پرتاب نارنجک تیر خورده.حالم خیلی بد شد.😭

🌸🍃🌸🍃🌸🍃 و چهار روز بعد هم وقتی که مادر آقامحمدرضا به دیدنش اومد تو سردخونه شهید جوری یخ زده بود که حتی پلاک به سینه چسبیده بود و دوست آقا محمدرضا سومین عکس هم گرفت 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 از اینجا به بعد رو بهتره از زبون دوست شهید بگم........ روز خاکسپاری بارون شدید می اومد گفتم توی بارون خاکسپاری خوبی برگزار نمیشه تا مردم جمع شدن بارون قطع شد آن روز جمعه بود😔 جلو رفتم که وقت دفن رفیقم باشم وقتی قبر رو دیدم بدنم لرزید😔دو هفته پیش محمدرضا همینجا دعای کمیل خوند😭 دو تن از بچه های مسجد رفته بودن تو قبر تلقین را میخواندند رفتم جلو محمدرضا هنوز یخ زده بود😔 اومدم عقب.. که سرو صدا بلند شد.شنیدم یکی داد میزد..خندید😭....شهید خندید.. تکون خورد!!

👆👆👆👆 اینم عکسایی که دوست آقا محمدرضا گرفته بود..و لحظه ای که شهید در قبر خندید

🌹🕊🌹🕊🌹🕊 آقا محمدرضا در منطقه ی فاو شهید شدن...

شهید بزرگوار.. ممنونیم اجازه دادید دقایقی با یاد شما سر کنیم...ما را حلال بفرمایید.. یاعلی 🍃هدیه به ساحت مقدس🌸 امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و تمام شهدا و شهید محمدرضا حقیقی🌸 #صلوات ختم می کنیم🍃 🍃اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃

#به_شما_افتخار_میکنیم ✨جانبازان هم شهدای زنده‌اند؛ ✨شما جانبازان عزیز هم مثل #شهدا هستید؛ ✨شهید هم همین ضربه‌ای را که جانباز تحمل کرده است، ✨او هم تحمل کرده؛ ✨سرنوشت او پرواز و رفتن بود، ✨سرنوشت این فعلا ماندن.... ✨ پدران و خواهران و همسران جانبازان باید افتخار کنند... ✍ #مقام_معظم_رهبری 💐 امشب همراه هستیم با زندگانی #جانبازان ۸ سال #دفاع_مقدس ، شهیدان زنده 💠 ارائه : جناب میثاق 📆 پنج شنبه ۹۸.۰۵.۱۰ ⏰ ساعت ۱۹ 🏴 همزمان با شب شهادت آقا امام جواد (ع) فرزند نازنین امام رضا (ع) 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84

محفل امروز را شروع می کنیم با آیه هایی از نور تقدیم به #اسطوره های مقاومت و پایدار ی 🌸

با سلام خدمت مدیر گرانقدر و خواهران وبرادران گرامی به محفل شهدایی امشب خوش آمدید امروز مهمان دلاوران و نام آورانی هستیم با نفس های خسته و آه جگر سوز با خاطرات تلخ و فراموش نشدنی سینه شان مخزن الاسرار نگاه شان به گوشه ای اسطوره های صبر و مقاومت #جانبازان_عزیز_اعصاب_و_روان

#به_شما_افتخار_میکنیم ✨جانبازان هم شهدای زنده‌اند؛ ✨شما جانبازان عزیز هم مثل #شهدا هستید؛ ✨شهید هم همین ضربه‌ای را که جانباز تحمل کرده است، ✨او هم تحمل کرده؛ ✨سرنوشت او پرواز و رفتن بود، ✨سرنوشت این فعلا ماندن. ✨ پدران و خواهران و همسران جانبازان باید افتخار کنند. 

#شهیدان_زنده🌷 🍁افرادیکه راهی جبهه شدند ; بلا استثناء #آسمانی بودند؛ 👈عده ای رفتند و به وصـــ🌷ــــال رسیدند 👈 اما عده ای ماندند تا رسالتی را که بر دوششان محول شده است را به سرانجام رسانند. 

#غباروبی_از_شهیدان_زنده 🍁روی سرش ابری از آتش است 🍁 زیر پایش فرشی از مین، 🍁 سه‌راه الله‌اكبر مریوان، 🍁 عمق آب‌های هورالعظیم، 🍁 سه‌راهی خونین خرمشهر، 🍁حوالی كرخه، 🍁دریاچه ماهی شلمچه، 🍁 نمكزارهای فاو، 🍁 رملستان فكه. عاشقانی که هنوز بعد از 30 سال در لحظه به لحظه خاطراتشان گم می شوند و وقتی به این دنیا باز می گردند، هیچ چیز به یاد ندارند.😔

#مانند_کوه_آتش_به_جگر_دارد 🍁سینه شان صندوقچه اسرار #عشق است. 🍁 وقتی حرف از جبهه و جنگ می شود عاشــ❤️ـقانه به یاد همرزمانش می افتد 😭 🍁مخصوصا اون دوستی که کنارش جان داد😔 لحظه هایی را با سکوت سر میکند سپس..... بهم می ریزد حالش دگرگون می شود....

#رسولان_مقاومت 🍁مجروحیت اعصاب و روان سخت ترین مجروحیت در جنگ است. 🍁 مشکلی که نه خودی‌ها آن را درک کردند و نه غریبه‌ها شناختی از آن داشتند. حتی پزشکان هم تشخیص مناسبی از آن نداشتند

#نماد_مقاومت جانبازان عزیز #اعصاب_و_روان شاید از نظر ظاهری مشکلی نداشته باشند اما وقتی وارد زندگی آن‌ها می‌شوی، می‌بینی که مشکلات بسیاری احاطه‌شان کرده است. تمام آسیب دیدگان اعصاب و روان دچار اختلال #خواب_سرگیجه_سردرد، احساس از دست رفتن انرژی، خستگی، دردهای عضلانی مفصلی، عدم تمرکز حواس، یاس و ناامیدی، عدم احساس لذت از زندگی و افکار منفی دارند.

#فرشته_هایی_که_زمین_جایشان_نیست 🍁افرادیکه راهی جبهه شدند ، بلا استثناء آسمانی بودند؛ 🍁عده ای رفتند و به وصال رسیدند اما عده ای ماندند تا رسالتی را که بر دوششان محول شده است را به سرانجام رسانند. 

#یک_حرف_از_هزاران 🍁جانبازان عزیز اعصاب و روان نتوانسته‌اند #ازدواج کنند 😔 🍁 اگر هم ازدواج کرده‌اند، نمی‌توانند با اعضای خانواده سازگاری داشته باشند، 🍁 گاهی با همسر خود و گاهی با فرزندان خود درگیر شده و این بدرفتاری‌ها باعث می‌شود خانواده‌ها جانبازان را ترک کنند. مقصر هم نیستند. 🍁 گاهی رفتار برخی از جانبازان در هنگام حمله‌های عصبی غیرقابل تحمل می‌شود. هرچند که بعد از آن رفتار خود جانبازان می‌گویند گه هیچ چیزی یادشان نمی‌ماند و اصلا متوجه رفتارشان نبوده‌اند. 🍁 اکثر آن‌ها به‌خاطر مصرف زیاد و بلندمدت از داروهای قوی اعصاب و روان، خیلی زود عوارض مختلف دارو به‌سراغشان می‌آید و این مجروحیت برایشان دوچندان می‌شود.

#تو_خود_لاله_ای_از_باغ_بهشتی 🍁جانبازان عزیز #اعصاب_و_روان نمی‌توانند از خود دفاع کنند، ادامه تحصیل بدهند و در جامعه پیشرفت کنند، 😔 🍁چون نمی‌توانند به اعصاب خود مسلط باشند، نمی‌توانند راحت از حقوق خود دفاع کنند و #تشنج‌هایی که ایجاد می‌کنند به موقعیت‌های اجتماعی‌شان صدمه زیادی وارد می‌کند

#یک_حرف_از_هزاران در پایان خاطره ای از همسر یک جانباز «فولادی» همسر محمد جوگندمی هستم با افتخار ❤️ از همان ابتدای جنگ مجروحیتش آغاز می‌شود که از ناحیه مچ دست توسط نارنجک مجروح می‌شود. بعد به واسطه حضورش در مراحل مختلف جنگ تمام بدنش، سروصورتش، کمر و پاها و دست‌هایش پر از #ترکش است؛ 😔 👈حتی خودم شاهد بودم که بعضی وقت‌‌ها #ترکش‌ها را با دست ازتنش در می‌‌آورد و به من نشان می‌داد. الآن هم یک ترکش توی دستش است که دکترها می‌گویند اگر برداشته شود رگ عصب دستش قطع می‌شود.🔸 همسرم در منطقه عملیاتی فاو شیمیایی شد و ظاهراً در شلمچه بود که به واسطه موج انفجار، مبتلا به عارضه اعصاب و روان گردید؛ البته بیماری روانی‌اش طی سال‌های اخیر و سختی‌ها و مشکلاتی که با آن درگیر بوده‌ایم بیشتر شده است. 🔸

#یک_حرف_از_هزاران 🍁شوهرم کنار بخاری خوابیده بود درد داشت که وقتی بدنش چسبید به بخاری و سوخت، چیزی نفهمید. وقتی هم که برای دستشویی بردیمش حیاط، سرش گیج رفت و به نرده ها خورد و الآن کمرش سوخته و زخمی شده است.

#این_عشق_خداییست من همچنان عاشقانه دوستش دارم چکنم که وقتی همسرم عصبانی می شود دیگر نه من و نه فرزندانم را می شناسد .... دلش آنقدر مهربان است که وقتی حالش خوب می شود از شدت خجالت سکوت میکند این سکوتش بیشتر دردآور است 💔