eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
به فرزندم دروغ نگوييد؛ بگوييد بهترين و زيباترين هديه را برايش به ارمغان خواهم آورد. به فرزندم واقعيت را بگوييد. بگوييد به خاطر آزادى تو هزاران خمپاره دشمن بدن پدرت را نشانه رفته است. بگوييد موشكهاى دشمن، انگشتان پدرت را در شلمچه و چشمان پدرت را در هويزه، حنجره پدرت را در ارتفاعات اللَّه‏ ا كبر و خون پدرت را در رودخانه بهمنشير و تنگه چزابه از ميان برده است. به فرزندم بگوييد تا نفرت هميشگى از استعمار در روح و جسم او ريشه بدواند
سرانجام منصور گلبادى ‏نژاد در 28 اسفند 1366 به فيض شهادت نايل آمد.
فريدون گلبادى ‏نژاد - همرزم او - درباره نحوه شهادت وى مى ‏گويد: بهمن ماه 1366 بود كه به علت ازدواج، منصور مرا تا مدتى از حضور در جبهه منع كرده بود. طاقت نياوردم و مستقيماً به جبهه رفتم، اما پذيرش نمى ‏كردند تا اينكه مسئول پرسنلى با فرمانده گردان امام حسين(ع) منصور گلبادى ‏نژاد تماس گرفت و او ضمن دستور پذيرش من خودش از چادر فرماندهى بيرون آمد و به طرف من دويد. همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب ديدم شادى او بيش از حد و بيشتر از من است. علت را جويا شدم، منصور گفت: «شبى خواب ديدم كه من و تو بالاى تپه‏ اى پر از شقايق به شهادت مى ‏رسيم و بچه‏ هاى گردان نيز به طريقى مجروح و شهيد مى ‏شوند. اما من و تو در تپه ‏اى بالاتر از ديگران به شهادت مى ‏رسيم. الان كه تو آمدى آن لحظه را پيش چشمانم مى ‏بينم.
بهمن ماه 1366 بود كه به علت ازدواج، منصور مرا تا مدتى از حضور در جبهه منع كرده بود. طاقت نياوردم و مستقيماً به جبهه رفتم، اما پذيرش نمى ‏كردند تا اينكه مسئول پرسنلى با فرمانده گردان امام حسين(ع) منصور گلبادى ‏نژاد تماس گرفت و او ضمن دستور پذيرش من خودش از چادر فرماندهى بيرون آمد و به طرف من دويد. همديگر را در آغوش گرفتيم. با تعجب ديدم شادى او بيش از حد و بيشتر از من است. علت را جويا شدم، منصور گفت: «شبى خواب ديدم كه من و تو بالاى تپه‏ اى پر از شقايق به شهادت مى ‏رسيم و بچه‏ هاى گردان نيز به طريقى مجروح و شهيد مى ‏شوند. اما من و تو در تپه ‏اى بالاتر از ديگران به شهادت مى ‏رسيم. الان كه تو آمدى آن لحظه را پيش چشمانم مى ‏بينم.
فريدون گلبادى ‏نژاد - همرزم او - درباره نحوه شهادت وى مى ‏گويد:
حدود يك ماه گذشت تا اينكه به منطقه غرب اعزام شديم و پس از چند روز استقرار در محلى به نام بوالحسن سرانجام به محور ملاخور و از آنجا به برتنكناو رفتيم كه در نزديكيهاى شهر خرمال عراق بود. حدود سه روزى آنجا بوديم. غروب روز پنج شنبه بود و او از دخترش كه چهارماهه بود حرف مى ‏زد و از فرداى خونين صحبت مى‏ كرد. فكر كرديم شايد ما را امتحان مى ‏كند ولى او جدى بود. شب شد و كنار آتش نشسته بوديم. چون قبلاً شيميايى شده بود و هوا بسيار سرد و زمستانى و چند درجه زير صفر بود سرماى خشك او را به شدت آزار مى ‏داد. به علت شيميايى بودن شب جايى را نمى ‏ديد. حتى براى رفع حاجت من كمكش مى‏ كردم اما گويى در انتظار كسى يا چيزى بود
صبح فردا حدود ساعت هشت از لشكر پيام پيشروى به سمت خرمان را دريافت كرديم. منصور گردان را آماده كرد و سراسيمه گردان را تحت نظر داشت و به بچه‏ ها سفارش مى ‏كرد «و قاتِلُوهُمْ حَتى لا تَكُونَ فِتْنَةً» طبق عادت پيشاپيش گردان به اتفاق منصور، پيك و بى‏ سيم ‏چى حركت كرديم. گردان پشت سر ما مى ‏آمد. مسافتى كه رفتيم هواپيماهاى عراقى شروع به پرتاب بمب شيميايى كردند. گردان در ميان دو انفجار موشك و گاز شيميايى مانده بود. منصور نقش بر زمين شد. من كه نزديك ‏ترين فرد به وى بودم به سرعت دو آمپول شيميايى به او زدم ولى اثر نكرد. تنها جمله‏ اى كه گفت: «به نور محمد بگوييد بچه‏ ها را جلو ببرد.» سپس آنچنان سر بر دست گذاشت كه گويى در بسترى آرام خوابيده است. من هم بعد از او بى ‏هوش شدم و تا حدودى بينايى ‏ام را از دست دادم. وقتى به هوش آمدم روى تپه ‏اى پر از شقايق پيكر منصور را ديدم كه چشم به آسمان دوخته بود
منصور گلبادى ‏نژاد قبل از شهادت حضرت زينب را در خواب مى ‏بيند كه آن حضرت او را به سوى خويش مى ‏خواند. عاقبت گلبادى ‏نژاد در 28 اسفند 1366 پس از هفتاد و سه ماه حضور در جبهه در عمليات والفجر 10 بر اثر بمباران شيميايى دشمن در شهر خرمال عراق به شهادت رسيد. بعد از شهادت منصور سردار مرتضى قربانى فرمانده لشكر 25 كربلا در پيامى وى را چنين معرفى مى ‏كند
لشكر ويژه 25 كربلا سردارى را از دست داد كه آزاد مردى از تبار جان نثاران حسين(ع) و فدايى امام حسين(ع) بود. منصور راد مردى محبوب و تنها يار و ياور و دوست صميمى رزمندگان و همه بسيجيان جنگ ‏جو و فرماندهان لشكر بود. ديدگان پر نفوذ و زبان شمشيروار او و نظراتش در رابطه با عملياتها و هجومها همچون شمشير مالك اشتر نخعى تيز بود و برنده و هيچگاه از يادها بيرون نخواهد رفت. گردان قهرمان و هميشه پيروز امام حسين(ع) خاطره دلاوريها و فداكاريهاى او را هرگز فراموش نكرده و هميشه فكر رزمندگان و فرماندهان اين گردان ادامه دادن راه شهدا خواهد بود.
مزار شهيد منصور گلبادى‏ نژاد در مزار شهداى سفيدگاه در بيست و چهار كليومترى شهر گلوگاه در استان مازندران واقع است. از شهيد گلبادى ‏نژاد دخترى به نام مطهره به يادگار است كه به هنگام شهادت پدر شش ماهه بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا