eitaa logo
🇮🇷غواص ها بوی نعنا می ده🇮🇷
110 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
علی‌رغم این توصیفات، اما خانواده شهید مورد بی‌لطفی برخی از مسئولان قرار گرفتند، که فرزند این شهید در گفت‌وگویی که با سایت بازخوانی داشت، درد دل‌های خود را بیان کرد که در ادامه بخش‌هایی از آن آمده است.
می‌گویند شما سهم‌خواهی!   آنقدر درد دل‌های خود را گفته‌ايم که دیگر خسته شده‏ايم،‌ همواره حرف و شعار شنیدیم. همين آقاي رشيدي كه همراه بابا اسير بود، ‌شيميايي بود و دو سال هم بستري بود،‌ بعضي مسئولين حتي يكبار هم به او سر نزدند،‌ اما روز تشييع جنازه هر كسي که يك پست كوچكي هم داشت، پيدایش شد. همسر آقاي رشيدي با چه سختي ايشان را داخل ماشين مي‌گذاشت و براي درمان به كرمان مي‌برد، هيچ كس به حال او رسيدگي نمي‌كرد.
قرار بود فرهنگ و ارشاد جشنواره شهيد شهسواري را امسال برگزار كند، اول منطقه‏اي، بعد كشوري و سال‏هاي بعد بين المللي؛ چند وقت پيش يكي از مسئولين فرهنگ و ارشاد جنوب را در دانشگاه ديدمريال گفتم حاج آقا چي شد؟ گفت: آقاي شهسواري خسته شدم، من از جيرفت پا شدم و آمدم و در جلسه با آقايان گفتم، آقا من يك قران پول از شما نمي‏خواهم، شما فقط كارهاي هماهنگي را انجام دهید،‌ اما بعضي‏های‏شان مي‏گفتند حالا چه نيازی به برگزاری این جشنواره است؟! خلاصه انگيزه را از ما گرفتند.
شهيد "ميثم افغاني" پسرعمه بابا بودند، فرمانده عملياتي سه گردان؛ كه در همين كهنوج هم دفن شده است، الان اسمي از ايشان نيست. نام بلوار را می‏گذارند بلوار حافظ! خب نام بلوار را به نام ایشان بلوار شهيد ميثم  بگذراند تا يك دانش آموز وقتی رد شد بپرسد که اين شهيد ميثم كیست؟ دل خود را خوش کردند که مجسمه شهيد شهسواري را ساختند،‌ آدم وقتی به این مجسمه نگاه می‏کند، می‏ترسد! البته باید از آنها تشکر کرد که همین قدر به فكر بودند.
يكبار صداو سيما اينجا آمد و من همين حرف‏ها را زدم، گفت تو داري حرف‏هاي سياسي ميزني!  پخش هم نكرد، طوري صحبت‏ها را كات كرده بود و كنار هم چيده بود كه من خودم كه مصاحبه را ديدم تعجب کردم که اين صحبت ها را من کی گفته‏ام!
یکبار استاندار به خانه ما آمد. به ایشان  گفتم آقاي استاندار، آموزش و پرورش اين همه نيرو استخدام كرده است، خواهرم، دختر شهيد شهسواري فوق ديپلم دارد اما بیکار است، در صورتي كه از شمال استان به اینجا مي‏آيند و اينجا استخدام شدند بدون اينكه حتي يك‏ روز در كهنوج بمانند و شب هم در منزل يكي از مسئولان ماندند! سريع هم انتقالي گرفتند و رفتند اما نيروي بومي اينجا بايد بيكار باشد. 
تقاضاي ملاقات با رئيس جمهور كرديم، زماني كه احمدي نژاد دور سوم سفرهاي استاني آمد درخواست ملاقات را داديم، نامه به ما دادند كه به کرمان بیایید، بعد كه به کرمان رفتيم، گفتند رئيس جمهور وقت ندارد! گفتم خودتان نامه داديد كه بيایيد، گفتند وقت ندارد، حتي ما را جزء خانواده هاي شهدایي كه با رئيس جمهور ديدار مي كنند راه ندادند،‌ الان رئيس جمهور سه بار كه به استان كرمان آمده ما هيچ وقت جزء اين خانواده‏هاي شهدا حساب نشديم و دعوت‏مان نکردند. ما اصلاً ديدار خصوصي نخواستيم! حتي بار سوم كه رفتيم، ما را راه ندادند و گفتند نامه نداريد.
به مني كه پسر شهيد شهسواري هستم و فوق ليسانس هم دارم،‌ در مدارس دو ساعت در اين مدرسه،‌ دو ساعت در يك مدرسه ديگر  درس مي‏دهند، يك‏جا درست و حسابي به من كلاس نمي‏دهند، اگه حرف بزنيم، مي‏گويند سهم خواهي مي‏كنيد! اگه ما نتوانیم حرف بزنيم، پس چه كسی حرف بزند. تازه مي‏گويند تو با پارتي بازي رفتي سركار، من نيروي تربيت معلم بودم و خودبه‏خود استخدام مي‏شدم، کدام پارتي بازي؟!
بهترين خاطره و آرزوی فرزند شهید شهسواری   بهترين خاطره ما مربوط به ديدار با امام (ره) در جماران است كه بعد از اسارت شهيد شهسواري انجام شد، اما آرزوی ما این است که دیداری هرچند دو دقیقه‏ای با رهبر معظم انقلاب داشته‏باشيم. 
شهید محمد شهسواری، ساعاتی پس از بازگشت به خاک میهن اسلامی، در کنار فرمانده اش «حاج قاسم سلیمانی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای شهیدان مدیون شماست هرچه ما داریم از شماست 💐معرفی 🌏 زمینی شدن : ۷۱.۰۷.۲۱، گیلان - رشت 💫 آسمانی شدن : ۹۶.۰۸.۲۷، سوریه - بوکمال 💠 ارائه : جناب جامانده از شهدا 📆 شنبه ۹۹.۰۴.۰۸ ⏰ ساعت ۲۲:۰۰ 🕊گروه به یاد شهدا http://eitaa.com/joinchat/2098397195C755e168b84 کانال غواص ها بوی نعنا می دهند👇🍃 eitaa.com/booyenaena
خوشگلی که سوریه را به آلمان ترجیح داد 💐معرفی
من و برادران بابک خیلی اصرار داشتیم که به آلمان برود و ادامه تحصیل بدهد، حتی موقعیتش را هم برایش فراهم کرده بودیم اما خودش قبول نمی‌کرد برود 💐معرفی
 در روزهای آخر آبان 96 خبر شهادت یک جوان خوش چهره گیلانی در رسانه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعی دست به دست شد و نگاه خیلی‌ها را به سمت خودش کشید، کسی از شخصیت و زندگی‌اش اطلاعی نداشت ولی همین عکس‌های کمی متفاوت او را خیلی زود در بین مردم مشهور کرد... 💐معرفی
ما هم مثل همه مشتاق آشنایی بیشتر با این شهید عزیز بودیم. البته بابک نوری هریس تفاوت چندانی با سایر شهدای جوان جبهه دفاع از حرم نداشت؛ همه آنها مثل جوان‌های ایران زمین هم خوش‌پوش و خوش‌چهره بودند و هم شاداب و پر انرژی... به هر حال بابک مرا به همراه بچه‌های برنامه از آسمان شبکه دو سیما به شهر و دیار خودش دعوت کرده بود. به رشت که رسیدیم‌، حال و هوای دیار میرزا کوچک‌خان مثل همیشه خوب و لطیف بود... دلمان می‌خواست زودتر وارد دنیای بابک شویم و چشم‌مان دست از سر منظره‌های آنجا برنمی‌داشت. گیلان در جبهه دفاع از حریم اسلام هم شرافت و مردانگی و بزرگی خودش را نشان داد؛ درست مثل روزهای دفاع مقدس 💐معرفی
بابک در بوکمال به شهادت رسید؛ در خط پایان گروهک تکفیری داعش... در همان دقایق نخست آشنایی فهمیدیم که مرد روایت ما، با اینکه سن و سال زیادی نداشت، دفاع از اعتقادات و باورهایش را به خیلی چیزها ترجیح داده است... به زندگی در اروپا؛ به خوشی‌های دنیا؛ به دغدغه‌های شخصی و هزار چیز دیگر... 💐معرفی
هم بسیجی بود، هم هیئتی، هم مسجدی، هم دانشجو، هم ورزشکار، هم اهل تفریح و هم جوان و خوشدل و خوشحال... گفتن از همه ویژگی‌های او در یک صفحه روزنامه هیچ‌گاه ممکن نبوده و نیست.... ما به قدر ماندن در تاریخ‌، شهیدمان را معرفی می‌کنیم 💐معرفی
پرسه‌زدن در کوچه و پس کوچه‌های دل پسر کوچک خانواده نوری حال و هوای قشنگی به ما داد... به قول معروف به ظاهرش می‌رسید ولی از باطن‌اش غافل نبود؛ دوست و رفیق هم زیاد داشت، از همه اقشار جامعه. 💐معرفی
مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و عام‌المنفعه مثل هلال احمر و نظایر آن یکی دیگر از درخشش‌های زندگی شهید بابک نوری است، جالب اینجاست که در زمان حیاتش، خانواده اطلاعی از این حرف‌ها و گفتنی‌ها نداشتند. 💐معرفی
همکلامی با خانواده و دوستان و همرزمان شهید، علامت‌های سوال ذهن ما را یکی یکی پاک می‌کرد. او در پاییز سال 71 به جمع زمینی‌ها آمد و پاییز 96 جمعشان را ترک نمود. ما برای بازخوانی همین 25 سال به رشت رفته بودیم. بابک بیست و دومین شهید مدافع حرم گیلان است. اما بارها گفته شده که کسی برای کشته شدن به میدان جنگ با تروریست‌ها نمی‌رود ولی همه می‌دانیم که جنگ و گلوله داغ، شوخی ندارد. رزمنده‌ها با علم به این موضوع پا به میدان می‌گذارند. بابک هم با علم به این موضوع، از تمام دلخوشی‌های‌اش گذشت و به میدان رفت. گر از مُقابله شیر آید، از عقب شمشیر / نه عاشق‌است، که اندیشه از خطر دارد. 💐معرفی
گذراندن دوران سربازی نقطه عطفی در زندگی بابک بود، آشنایی با فوت و فن نظامی‌گری و قرار گرفتن در شرایط خاص آن سبب شد تا توانمندی نظامی هم به داشته‌هایش اضافه شود. بعد از پایان خدمت، مثل همه رزمنده‌ها، با اصرار و پیدا کردن رابطه و بست نشستن در سپاه، مجوز رفتن را گرفت. 💐معرفی
پشتکار و همت بابک کلید موفقیت‌اش در زندگی بود. کلیدی که قفل رفتنش را هم باز کرد، بلیط سوریه به جای اروپا؛ چه جابه‌جایی حیرت‌انگیزی... در منطقه هم به خوبی از پس وظایفش برآمد، فرماندهانش هم از او کاملاً راضی بودند، و خدا خواست که در آخرین گام بیرون کردن داعش، او هم به جمع شهدای اسلام اضافه شود. 💐معرفی