eitaa logo
🇮🇷غواص‌ها بوی نعنا می‌دهند🇮🇷
107 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
44 ویدیو
4 فایل
مرد غسال به جسم و سر من خرده مگیر چند سالیست که از داغ حسین لطمه زنم سر قبرم چو بخوانند دمی روضه‌ی شام سر خود با لبه‌ی سنگ لحد می شکنم ملا شدن چه اسان آدم شدن محال است...
مشاهده در ایتا
دانلود
توصیفی که درباره سیره این فرمانده شهید می‌توان گفت اینکه؛ سیدمحمدصنیع خانی، مومن، مردمی، ساده زیست، صادق و با صفا و دریک کلام پاسدار بوده است و از طریق مطالعه کارنامه این مرد بزرگ مرام این‌چنینی را می‌توان تعریف حقیقی واژه مقدس؛ پاسداری گرفت.
خاطره‌ای از شهید صنیع‌خانی برادر شهید صنیع خانی سید علی صنیع خانی با ذکر خاطره‌ای از شهید می‌گوید: آخرین روز‌های حیات سید محمد سپری می‌شد، پزشک معالجش می‌گفت؛ حداکثر ۱۵ تا ۳۰ روز دیگر زنده می‌ماند و امیدی به درمانش نیست. باید به لندن می‌رفتم و برادرم را به کشور باز می گرداندنم. در هنگام عزیمت برای روز مبادا سفارشاتی را به برخی از دوستان نمودم و از آن جمله کلید منزل سید محمد را به آقای غیاثی (از دوستان شهید) دادم و نشانی محل آلبوم‌های عکس سید محمد را هم به اطلاعش رساندم تا درصورتی که احتیاج به چاپ عکس و اعلامیه باشد تصاویر شهید در اختیارشان باشد. پس از مراجعت و گذشت ۱۴-۱۳ روز بستری سید محمد در بیمارستان ساسان و شهادت آن بزرگوار، شبانه پوستر و عکس‌های آقا سید محمد چاپ و قاب شده بود.
وی ادامه داد: چندین قاب را روی حجله‌های روبروی منزلشان نصب گردید. مادرم با مشاهده عکس نصب شده روی حجله ناگهان به گریه افتاد و با حالتی متعجب گفت: این عکس کجا بوده؟ گفتیم چطور؟ گفت: روزی در ویلای گلشهر سید محمد به دیدنم آمد و این عکس را قاب کرده و به من داد و گفت: «این عکس حجله من است». گفتم این چه حرفی است که می‌زنی؟ سید محمد گفته بود به هر جهت یک روز باید از این دنیا برویم و ماهم منتظر آن روز هستیم. اما حکایت عکس قاب شده سید محمد بدین قرار بود که در دوران جنگ یکی از مشکلات شهید صنیع خانی و ترابری سپاه در مورد تهیه پوستر و تصاویر رانندگانی که به شهادت می‌رسیدند و از آن‌ها عکس وجود نداشت
او در پایان گفت که سید محمد دستور داده بود از همه همکارانش عکسی گرفته شود تا در زمان شهادت هر یک مشکل عکس نداشته باشند و حجله شهدا با تصویرشان برپا شود. اما همان عکسی که سید محمد در دوره جنگ به نیت حجله شهادتش گرفته بود و به مادرش نشان داده بود، پس از شهادتش توسط دوست و همرزمش آقای محمد ساربان نژاد، از میان سه عکس انتخاب و چاپ شد.
وصیت‌نامه شهید سیدمحمد صنایع خانی به شرح زیر است: بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون وصیت نامه اینجانب سید محمد صنیع خانی فرزند سید موسی شماره شناسنامه ۳۷۸ قم.
شهادت می‌دهم به وحدانیت خداوند متعال و روز قیامت و چهارده معصومین. با تایید دکتر‌ها و دستور فرماندهی محترم و مسئولین عزیز، پس از مشورت با خداوند متعال و استخاره حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، مجبور به ترک دیار شدم و جهت ادامه درمان به لندن آمدم که پس از تشخیص، قرار شد به مداوا مشغول شدم. دوست داشتم در کشور امام زمان (ع) و کشور خون و قیام انقلاب حضرت مهدی (ع) با خواست خداوند که مقدر باشد دارفانی راوداع کنم، ولی مجدد تکلیف شد که درمان را شروع کنم.
از مسئولین عزیز خواهش می‌کنم نگذارند، نیرو‌های مخلص انقلاب و بسیجی‌های عزیز و جانبازان و خانواده معظم شهدا و زجر کشیده‌های انقلاب مورد کم لطفی زیردستان قرار گیرند. این‌ها برکت‌های انقلابند. خدای ناکرده ناراحتی آن‌ها باعث بی برکتی و ناخشنودی خداوند خواهد شد. بنده، کوچک‌تر از این حرف‌ها هستم، ولی حالا که به طرف بیمارستان در حرکت هستم گفتم چند کلمه‌ای بنویسم. عذر و پوزش می‌خواهم
از خدای منان درخواست می‌کنم من را با امام عزیز و شهدا محشور کند. از کلیه مسئولین، خانواده معظم شهدا، جانبازان، بسیجیان عزیز و انقلابیون خواهش می‌کنم چنان چه از بنده حقیر و گنه کار کوتاهی در کار دیده اند، حلالم نمایند. از همه دوستان، اقوام و هم کاران درخواست عفو می‌کنم.
خانواده عزیزم! اما خانواده عزیزم! بسیار شرمنده ام که در طول مدت انقلاب به خاطر فشار کار نتوانستم خدمات درستی بدهم. معذرت می‌خواهم؛ و از همسر مظلومم که فداکاری نموده و با هرگونه ناملایمات با من همراهی نمود. تشکر می‌کنم. ان شاءالله در روز قیامت شفاعت بنده را بکنی و با خانم حضرت زینب محشور شوی.... از پدر و مادرم که زحمات زیادی را با فقر برای به ثمر رساندن بنده کشیده اند، ممنون و سپاس گزارم و طلب عفو و بخشش می‌نمایم. از این که نتوانستم جبران زحمات یک شب شما‌ها را بکنم معذرت می‌خواهم.... فدای انقلاب کردم، وضعیت زندگیم، همان طور که خانواده و مسئولین عزیز اطلاع دارند، بنده اول انقلاب منزل شخصی و زندگی مناسب و ماشینی داشتم و یک هزار متر هم زمین که مهر همسرم بود. همه را در طول پانزده سال فروختم و همه را خرج خود و انقلاب نمودم.
فرزندم خودت را آماده کن برای جنگ با آمریکا و اسراییل، انشاءالله جای پدرت را باید پرکنی.
صبور باش، آنی خدا را فراموش نکن و با توکل به خدا راه حضرت زینب را پیشه کن و از درس و قرآن خواندن کناره گیری نکن. سید محمد صنیع خانی»