این شهدا در اوج غربت و مظلومیت و در دورانی که حتی بردن نامشان و ذکر خاطراتشان ممنوع بود! شهید شدند
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
جانباز هاشم اسدی - روایتگری اولین جانباز مدافع حرم از اولین شهدای مدافع حرم
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
خردادماه 1383 اوج درگیریهای مدافعان حرم در شهرهای کربلا و نجف و کوفه با آمریکاییها بود؛ با یکی از دوستان، تصمیم گرفتیم، بیاییم و از نزدیک شرایط را بررسی کنیم و اگر میدان حقی یافتیم، به آن ملحق شویم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
زمانی که ما به کربلا رسیدیم درگیرها در همه ی نقاط فروکش کرده بود؛ بعد از بررسی و گفت و شنود با مجاهدان عراقی متوجه شدیم تعدادی داوطلب ایرانی در کوفه به مدافعان پیوسته اند و تا قبل از آمدن ما دو نفرشان هم شهید شده بودند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
خودمان را به کوفه رساندیم و برادران ایرانی را که حدود 15 نفر بودند پیدا کردیم و پس از گفتگوی مفصل با آنها، تصمیم به ماندن گرفتیم؛ وقتی از طریق قاسم اهوازی (از اعراب اهواز) درخواست خود را به مسئول مدافعان در کوفه رساندیم، بدون گذراندن مراحل گزینش و تشریفات خاصی، از ما پرسیدند: چه سلاحی میخواهید؟
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
برای ما مایه ی تعجب بود که به این راحتی ما را پذیرفتند! اما خیلی زود دلیل این اعتماد بی چون و چرا معلوم شد! دلیل چیزی نبود جز رشادت و غیرتی که آن دو شهید بزرگوار ایرانی (یعنی شهید احمد کریمی و علی نیسیانی) از خود نشان داده بودند.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
وقتی ما به مدافعان حرم پیوستیم، چند هفته ای از شهادت این دو عزیز میگذشت و ما توفیق درک این دو شهید را نداشتم؛ اما حماسه ای که این دو (به خصوص شهید کریمی) به پا کرده بودند، چنان اثری در عراقیها گذاشته بود، که همه ی ایرانیها را به سنگ آن دو میسنجیدند و احترام میکردند!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
عراقیها از شهید کریمی پرسیده بودند: چرا آمده ای اینجا؟ جواب داده بود: امام حسین(ع) را در خواب دیدم که به من فرمود:«احمد! مگر نمیخواستی شهید بشوی؟ بیا به نزد ما!» و گفته بود که من خیلی زود شهید میشوم!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
احمد کریمی بعد از ظهر اولین روز حضورش در جمع مدافعان، پس از ثبت حماسه ای ماندگار شهید میشود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
قصه ی شهادت شهید کریمی، ذکر لب مردم کوفه و نجف بود و هر عراقی که میفهمید ما ایرانی هستیم، برای ابراز محبت به ما از شهید کریمی نام میبرد و دائم میگفت: احمد کریمی، بطل... (شجاع)
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
این شهید بزرگوار در جنگی نمایان به گفته برخی شاهدان دو تانک آمریکایی را منهدم میکند! کسی که کمک تیر انداز احمد بود جوانی معروف به حسن فلوجه بود! حسن برای من تعریف کرد که در اوج درگیریها و در حالیکه تانکهای آمریکایی مدافعان را زمین گیر کرده بودند، ناگهان احمد از سنگرش خارج شد و خود را به مقابل تانک آمریکایی در فاصلهای نزدیک رساند و در حالیکه گلوله های دوشکا در اطراف او به زمین میخوردند، با آرامش و تسلط کامل نشست و تانک را هدف گرفت و با اولین شلیک، تانک را منهدم کرد!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
من با چشم خودم تکه های تانک و جلیقه سوخته خدمه ی تانکی که احمد زده بود را در مسجد کوفه دیدم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
احمد کریمی، پس از چند شلیک دیگر و در حالیکه سایر مدافعان از شجاعت او روحیه گرفته و آمریکاییها را به عقب رانده بودند، از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله های هلیکوپتر آمریکایی قرار میگیرد و جام شهادت را سر میکشد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
همین امروز وقتی بر سر مزار شهید اسماعیلی بودیم فردی عراقی که خود نیز در آن ایام جزو مدافعان حرم بود، نزدیک آمد و پس از معرفی خود گفت: چند وقت پیش زوج جوانی از آلمان آمده بودند و دنبال مزار شهید کریمی میگشتند! از آنها پرسیدم از بستگان شهید هستید؟ گفتند: نه... ما بچه دار نمیشدیم... نذر و نیاز کردیم... این شهید به خواب ما (یکی از آنها) آمد و خودش را معرفی کرد و گفت: من در دفاع از حرم امام علی(ع) شهید شده ام و قبرم در قطعه ی شهدای جیش المهدی(عج) در وادی السلام نجف است... و مژده ی فرزند دار شدنشان را به آنها داده بود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
شهید نیسیانی، دومین شهید مدافع حرم، همراه خانواده برای زیارت می آیند کربلا؛ وقتی هتک حرمت حرم اباعبدالله(ع) و درگیری مدافعان حرم با آمریکایی ها را می بیند، خانواده را به همراه برادر زنش به ایران می فرستند و خود به مدافعان حرم می پیوندد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
کمک تیر انداز شهید نیسیانی شخصی بنام ابوالقاسم از اهالی اهواز بود که خودش برای من نحوه ی شهادت شهید را تعریف کرد؛ او گفت: همراه با گروهی از مدافعان در نبردی نابرابر از صبح تا بعد از ظهر از ورود تانک های متجاوزان آمریکایی به محدوده ی حرم جلوگیری کردیم و پس از عقب راندن دشمن، برای ادای نماز و استراحت به یک مسجد رفتیم؛ نماز را که خواندیم، همه ی اعضای گروه از فرط خستگی خوابیدند! اما این شهید بزرگوار که گویی بی قرار ملاقات با اربابش بوده، آرام و قرار نداشت و به سایرین گفت: من احساس خوبی ندارم! احساس می کنم دشمن دارد به ما نزدیک می شود!
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
سلاحش را بر می دارد و می رود بیرون از مسجد که در همین لحظه با یک تانک آمریکایی مواجه می شود که از دور دست در حال پیشروی است؛ به داخل مسجد بر می گردد و پس از مسلح کردن آر پی جی، بیرون می رود و خود را به نزدیکی تانک می رساند و در حالیکه به سمت تانک هدف می گیرد، شلیک او و تانک همزمان می شود و لحظه ای بعد پیکر بی سر این شهید بزرگوار بر خاک کربلا می افتد و روحش به شهدای عاشورای می پیوندد.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم
به هر حال من و احمد به برکت خون شهید کریمی و نیسیانی به جمع مدافعان پیوستیم و در کنار سایر برادران ایرانی، در کوفه ماندیم.
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#گردان_153_حضرت_قاسم